تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

از این جا به بعد داستان یه چیز دیگه را می خواد بگه خب آزمایش انجام شد حالا سه دسته گروه وجود دارن: یه دسته آدم هایی که ماهی گیری نکردن ولی سرشون تو لاک خودشونه و براشون مهم نیست بقیه چه کار می کنن/ دسته ی دوم آدمایی هستن که نه تنها خودشون ماهیگیری نمی کنن بلکه براشون مهمه که دیگران هم نکنن و اون ها را دعوت می کنن که این کار را نکنن/ دسته ی سوم هم که خب ماهیگیری شون را می کردن . . .
حالا جالبه اون گروهی که سرشون تو لاک خودشونه می یان به این جماعتی که نهی از ماهیگیری می کردن می گن بابا اینا را ول کنید اینا که معلومه الحالن چرا وقتتون را الکی تلف می کنید بی خیال اینا . . . اینا جهنمین این قدر خودتون را اذیت نکنید . . . 
داریم: " و اذا قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیدا  . . . حتی به جای الله هم پیش پیش تصمیم می گیرن و حکم هم صادر می کنن و می گن معلومه که الله اینا را شدید مجازات می کنه چرا شما اینا را موعظه می کنید توجه کنید موعظه، دعوا نمی گه، می گه موعظه یعنی پند و نصیحت دوستانه . . . 

اونا می گن: " قالو معذره الی ربکم و لعلهم یتقون" یعنی اولا خدا بنده هاش را دوست داره، ما ها نسبت به هم، نسبت به هم دانشکده ای ها، هم شهریا، هم وطنا، هم قاره ای ها، هم زمینیا، هم جهانی و . . . مسؤلیم چه جوری دو نفر وقتی دوستن یکی شون حالش بد می شه به اون یکی می گیم تو چرا حواست نبود؟ چرا خدا به پیامبر (صل الله علیه و آله) گفتن حواست به 40 تا همسایت از هر طرف باشه . . . چون خدا تموم بنده هاش را دوست داره و نمی خواد هیچ کی را عذاب کنه، دوست داره ما آدما به هم کمک کنیم تا همه خوب و باخدا باشن . . . 
می دونم حرف طولانی میشه ولی امام (ره) تو آداب صلاه حرف قشنگی می زدن می گفتن تو باید وقتی امر به معروف و نهی از منکر می کنی از درون وقتی می بینی یکی داره اون دنیا می سوزه خودت بسوزی خودت از ته عمق وجودت ناراحت شی، امام (ره) می گفتن اون وقته که آتیش محبت تو دل آهن را هم ذوب می کنه اون وقته که طرف مقابل می فهمه تو نمی خوای خودت را بهتر از اون بدونی بلکه مثه یه مادر دلسوز داره دلت کباب می شه به خاطر اون البته نه به خاطر اون بلکه به خاطر خدایی که این همه بنده   هاش را دوست داره و مجبور می شه به خاطر پاک کردنش و سفید شدنش عذابش بده  . . . . مجبور می شه عزیزترین کسش را خودش عذاب بده تا پاک شه . . .خلاصه عزیز دل وقتی امر به معروف می کنی باید خودت بسوزی تا بتونی جلوی سوختن عزیزات را بگیری . . . 
تو قیدار، قیدار خیلی قشنگ خودش سوخت تا سیاه، سفیدای لنگر پاسید نسوزن، سه روز و شب متوالی تو سرما خوابید تا اونا بیدار شن . . . این آقای امیرخانی فک کنم تموم قرآن را از برن . . . مخصوصا وقتی می گن از لومه ی لائم نهراسد . . .آخه تو قرآن هم دقیقا همین عبارت را داریم
خلاصه رفتیم تو جاده خاکی . . . 

داشتیم می گفتیم، می گن اولا می خواییم اون دنیا اگه خدا پرسید شما برای نجات جون آدم های من چه کار کردین لااقل بتونیم بگیم خدایا معذرت می خواییم قبول داریم کوتاهی کردیم ولی حداقلش ما بهشون گفتیم.بعدشم از کجا معلوم ؟شاید اون ها ترسیدن و تقوا پیشه کردن، آیه که نیومده همه ی خطاکارا صاف می رن جهنم . . . خدا راه توبه را گذاشته . . . .
فلما نسوا ما ذکروا به انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون . . . .
خب این جا هم می گه وقتی این چیزی را که بهشون یادآوری کردیم فراموش کردن (دقت کنید هم ماهیگیری نکردن منظوره و هم نهی از منکر کردن) 
فقط و فقط اون آدم هایی که نهی از منکر کردن را نجات دادیم یعنی اون آدم هایی که ماهیگیری نمی کردن ولی سرشون تو لاک خودشون بود، اون ها را هم نجات ندادیم . . . و بقیه چون فاسق بودن عذاب کردیم . . . 

 تا داستانی دیگه خدا نگه دار :)  
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۴۰
معرفت جو
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز می خوام بازم داستان بگم این دفعه یه داستان بامزه دیگه
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود :)
می دونید که روزای شنبه برای خارجی ها تعطیله ماجراش هم اینه که خدا می خواسته باز بنده هاش را آزمایش کنه، مثه قبل باز هم می گه دارید آزمایش می شیدا و باز هم مثه قبل می گه به چی هم آزمایش می شید البته آزمایش کردنشون هم دلیل خاص خودش را داره ماجرا از اون جایی شروع می شه که حضرت موسی (علیه السلام) عصاشون را به اذن خدا زمین می زنن تا  برای قوم بنی اسرائیل چشمه بوجود بیاد بعدشم خدا از آسمون و زمین براشون نعمت نازل می کنه بعدشم خدا بهشون می گه تو این قریه سکونت کنید و از هر چی خواستید بخورید فقط لطفا معذرت خواهی، فروتنی و سجده یادتون نره. اونا هم بعضیاشون ظلم می کنن و حالا باید آزمایش شن تا صف ها کاملا جدا بشه و باز دوباره خدا آدم خوبا را نجات بده . . .  
خلاصه این دفعه آزمایش این بوده که بنده های خدا روزای شنبه کار را بذارن کنار و ماهیگیری نکنن. . . .
آیات 162 سوره اعراف تا 165:
"وسئلهم عن القریه التی کانت حاضره البحر اذ یعدون فی السبت" این جا خدا داره می گه یه قریه ای کنار دریا بوده و قرار بوده شنبه ها آزمایش شن . . .
"اذ یأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعا و یوم لا یسبتون لا تأتیهم"  ههه یعنی خیلی با مزه است خدا به ماهیا گفته بوده شنبه ها قشنگ بیایین جلوی این آدما خودنمایی کنین بالا و پایین بپرین خلاصه قشنگ تو چشم باشین و روزهای غیر شنبه اصلا سر و کلشون پیدا نمی شده خب بالاخره آزمایشه خونه ی خاله که نیست باید آدما خوب جدا بشن، باید معلوم بشه چقدر حرف خدا را قبول دارن و شهامت دارن جلوی خودشون را بگیرن . . .مثه ایام امتحانات ما می مونه هر چی کار خوب و دوست داشتنیه همون موقع خودنمایی می کنه بعدش که امتحانات تموم میشه انگار نه انگار، نمی دونید چه لذتی داره تو ایام امتحانات تفریح کردن :) . . . 
کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون . . .  یعنی خدا می خواد بگه اینا را به این شدت آزمایش کردم چون فاسق بودن . . . .
ادامه ی داستان پست بعدی :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۳۷
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان را ادامه می دیم خلاصه به این جا رسیده بودیم که اینا قبول نکردن ولی مجبور شدن ساکت شن و اطاعت کنن البته سکوتشون هم لابد برای این بود که جایگاه ولایت نبی هنوز الحمدلله محکم بود و اینا اون قدر قدرت نداشتن که بخوان کاری کنن

"فلما فصل طالوت بالجنود قال ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی و من لم یطمعه فانه منی الا من اغترف غرفه بیده فشربوا منه الا قلیلا منهم"

جالبه این جا خود حضرت طالوت (علیه السلام) می گن حواستون باشه دارید آزمایش می شید حتی خودشون می گن که آزمایشه چی هم هست

 آخه خدا خیلی مهربونه و عاشق آدماشه خدایی که برای اینکه می دونه ماشین خطرناکه برای این که آسیبی به بنده هاش نرسه اول ازشون امتحان رانندگی می گیره تا مطمئن شه می تونن درست رانندگی کنن و بهشون آسیب نمی رسه یا خدایی که 10، 12 سال به آدم درس می ده و ازش امتحانای مختلفی می گیره تا یه خونه، سد و جاده و  . . . را درست بسازن تا رو سر بنده هاش خراب نشه این جور خدایی اصلا رسمش نیست که خودش داوطلبانه به بنده هاش آسیب برسونه . . .

خلاصه حضرت طالوت می گن این نهر وسیله ی آزمایشه اگه ازش آب بخورید از من نیستید جالبه که به نهر هم آزمایش شدن آخه آدم وقتی آب می خوره در تموم جونش آب نفوذ می کنه و به آدم یه روح دیگه می ده یعنی تمام قوا را به کار می اندازه حالا برای این جنگ تمام قوا باید به جای زنده شدن با آب نهر با آب محبت اطاعت از "ولی" سیراب شن . . .البته یکی دو دست آب مشکلی نداره دیگه خدا این قدرا هم سخت گیر نیست ولی خب باز همون آدما که هیچی سرشون نمی شه شروع می کنن به آب خوردن 

" فلما جاوزه هو و الذین معه قالوا لا طاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده" 

باز این آدما کارشکنی می کنن و می گن ما زورمون به جالوت نمی رسه نه خیر زورتون می رسید وقتی بهتون می گن نخورید گوش نمی دید دیگه می خورید آخر عاقبت کار همین می شه در یه سری آیات دیگه داریم مثه همین آدمایی میان به پیامبر (صل الله علیه و آله) می گن شما برید جنگ ما نمی یاییم بالاخره می دونی که ما زن و بچه داریم کسی حواسش به خونمون نیست تو که در جریانی خدا هم خوب حالشون را می گیره به پیامبر(صل الله علیه و آله) می گه بی خیال اینا همون بهتر که نمی یان وسط جنگ کی می خواد اینا را جمع کنه همون بهتر که اصلا جلوی چشمتم نباشن . . .

قالوا الذین یظنون انهم ملقوا الله کم من فئه قلیه غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع صابرین 

این جا به اون آیه "واستعینوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الا علی الخاشعین الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم " . . . .توجه کنید

یعنی دم این بنده های خدا گرم. می گن خیلی وقتا اتفاق افتاده که جمعیت قلیل بر جمعیت کثیر پیروز شده آخه این جمعیت زیاد همشون سیاهی لشکرن تو یه آیه دیگه داریم   "لا یقاتلونکم جمیعا الا فی قری محصنه او من وراء جدر بأسهم بینهم شدید تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بأنهم قوم لا یعقلون" آیه 14 سوه حشر

یعنی این منافقا، این آدم بدایی که جلوی آدم خوبا قرار می گیرن فقط بلدن پشت پرده داد و بیداد کنن وگرنه کاری ازشون بر نمی یاد شما فک می کنید اینا جمعشون جمعه ولی چون قلباشون پراکنده است هیچ کاری ازشون ساخته نیست . . . برای اینکه عقل به کار نمی بندن . . . 

خلاصه آدم خوبای سپاه حضرت طالوت (علیه السلام)  مثل یک بنیان مرصوص که قلبشون با هم گره خورده وای میستن جلوی یه سیاهی لشکری که دلاشون اصلن به هم نچسبیده تازه پراکنده هم هست و پیروز می شن . . . . 

حالا این آدم خوبا کین آدمایی که از نماز و صبر استعانت گرفتن، اینایی که خاشعن و می دونن ملاقات با پروردگار وجود داره این قدر هم از صبر کمک گرفتن که خدا لقب صابر را بهشون داده تازه جالبه می دونن صبر حد و مرزی نداره برای همین تو آیات بعدی باز هم از خدا صبر می خوان . . .

آیه می گه: " و لما برزوا الجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین "

جالبه کافرین هم معرفه است یعنی این کافرین شناخته شده ان برای قوم . . .

فهزموهم باذن الله و قتل داود جالوت و ءاته الله الملک و الحکمه و علمه مما یشاء و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ولکن الله ذو فضل علی العالمین

یعنی آخرش به اذن خدا پیروز شدن و حضرت داوود (علیه السلام) جالوت را کشت و تو آیات قبل گفته شد خدا به هر کی بخواد ملک و فرمانروایی می ده برای همین خدا خواست به حضرت داوود (علیه السلام) ملک و فرمانروایی و علم و حکمت بدهه بعدشم خدا می گه هر وقت آدم خوب و آدم بد پیدا شد آدم بدا را به کمک آدم خوبا از بین می برم وگرنه روی زمین فساد می شه و الله دارای فضل و بخششه بر جهانیان . . . .

تا داستانی دیگه خداحافظتون باشه :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۰۶:۵۳
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 246 تا 251 سوره ی بقره البته قبلش آیه 44 و 45 بقره

واستعینوا بالصبر و صلوه و انها لکبیره الا علی الخاشعین، الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و و انهم الیه راجعون . . . . 

حالا بذارید این داستان را شروع کنیم البته عربیش را  . . . .

الم تر الی الملا من بنی اسرائیل من بعد موسی اذا قالو لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله  قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا

آیه می گه در زمان بعد از حضرت موسی (علیه السلام) یه عده می یان به نبی بعد از ایشون می گن برای ما یه فرمانده مشخص کن تا بریم بجنگیم مسئله ای که این جا واضحه یعنی اولا نبیشون را قبول داشتن و می دونستن اگه کسی در مقام تعیین فرمانده باشه همین نبی هست و دومین نکته شاید اینه که نبی بنده خدا خودش می دونسته اینا آدمی نیستن که ولایت یه آدمه دیگه را بپذیرن بالاخره نبی خدا بوده و به امتش اشراف داشته 

قالوا و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا

این جا هم یعنی بر قوم واضحه که باید برن جنگ یعنی قوم با تموم وجود فهمیدن که وقت جنگه چون از خونشون و آشیونشون بیرونشون کردن حالا می رسیم به

فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم و الله علیم بالظالمین

یعنی وقتی قرار شد بجنگن جنگی که مطمئن بودن به لزومش و خودشون از نبیشون خواسته بودن براش فرمانده مشخص کنه خودشون "تولوا" کردن نمی دونم سه حرف اصلیش چیه اما اگر و-ل-ی باشه مثل "ولی" خیلی باحاله یعنی شاید این واژه به طور غیر مستقیم می خواد برسونه اینا در امر انتخاب "ولی" پشت کردن در ادامه داریم

و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا 

یعنی نبیشون گفت الله طالوت را به فرماندهی برگزیده یعنی من هم نه، الله خودش طالوت را برگزیده

قالوا انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یؤت سعه من المال

خیلی جالبه یعنی اینا با خودشون فک کرده بودن گفته بودن خب حالا باید جنگ کرد از طرفی با عقل خودشون گفته بودن ما که مال مون بیشتره و به فرماندهی سزاوارتریم بیاییم خودمون بریم پیش آقای نبی بگیم برامون فرمانده مشخص کنه که کارمون هم شرعی باشه و هم جنگی کرده باشیم و . . .. .بعدشم جلوی حضرت نبی که چه عرض کنم جلوی خدا وای میستن و خودشون را صاحب علم تر می بینن. . . .اینا از همون اولم فک نکنم خدا و نبی شون را در اون جایگاه انتخاب فرمانده می دیدن. . . 

قال ان الله اصطفه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم. 

یعنی باز دوباره نبی شون تأکید می کنه که الله ایشون را انتخاب کرده ها و بعدش می گه برای این که قانع بشید به این بنده خدا جناب طالوت هم علم داده هم از نظر نیروی انسانی و فیزیکی قوی تره یعنی جنگ علم و اندیشه و توان فیزیکی می خواد پول و مال را میشه یه کاریش کرد بعدشم می گن خدا به هر کی بخواد فرماندهی ملکش را می ده  . . . خدا علیم و واسع است. . . . 

و قال لهم نبیهم ان ءایه ملکه ان یأتیکم التابوت فیه سکینه من ربکم و بقیه مما ترک ءال موسی و ءال هرون تحمله الملائکه ان فی ذلک لأیه لکم ان کنتم مؤمنین

بعدش باز هم برای اطمینان گفتن که او برای شما تابوتی را می یاره که توش آرامش از طرف پروردگارتونه وسیله آرامش جالبه شاید جنگ آرامش هم می خواد البته آرامشی از جانب خدا که باهاش بشه تو لحظه های حساس تدبیر کرد و تصمیم گرفت. البته به همراه چیزهایی که از خاندان حضرت موسی (علیه السلام) و حضرا هرون (علیه السلام) باقی مونده و فرشته ها حملش می کنن یعنی شاید یه جورایی می خواد بگه ولایت حضرت طالوت بر می گرده به ولایت حضرت موسی (علیه السلام) و ولایت الله و باید قبول کنید. . . . واژه ی تابوت و واژه ی سکینه خیلی قابل تأمله . . . 

فعلا در پناه حق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۵۴
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

جالبه حضرت ابراهیم (علیه السلام) متناسب با عقل قومشون مسئله ی افول را مطرح کردن این که مثلا خورشید و ماه و . . . افول پذیرن و می رن و ماندگار نیستن و بعدش گفتن من خدام فقط الله است و فقط الله هست که ماندگاره و موندنی

این حرف زدن متناسب با عقل جامعه خیلی باحاله یه زمان تو دوره ی فرعون، فرعون از حضرت موسی (علیه السلام) می پرسه، فمن ربکما یا موسی؟ قال ربنا الذی اعطی کل شئ خلقه ثم هدی، الذی خلق فسوی والذی قدر فهدی . . . یعنی حضرت موسی (علیه السلام) با خلقت ظاهری و عوامل آن با فرعون حرف می زنه وارد ذات خدا نمی شه، یعنی به فرعون می گن خدا همونیه که خلق می کنه و هدایت می کنه اونی که صورت را ایجاد می کنه، اونی که قدر و اندازه گیری می کنه جالبه که فاصله زمانی را که "ثم" ایجاد کرده همون فاصله زمانیه که توش "سوی و قدر" اتفاق می افته یعنی اگه کلمات بین "خلق و هدی" عبارت دوم را حذف کنیم و به جاش ضمیر "ه و ثم" بگذاریم به عبارت اول می رسیم. 

حالا وقتی یهودی ها از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) می پرسن خدا کیه این دفعه دیگه پیامبر آدرسی که می دن فرق می کنه با توصیف حضرت موسی (علیه السلام)، این دفعه وارد ذات می شن خدا می گه بهشون بگو قل هو الله احد، الله صمد، لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد . . . .یعنی دیگه فعل خدا و این که تموم فعل ها از خداست را همه می دونن، همه می دونن خدا یه وجودیه غیر از ماده و . . . این دفعه بحث اینه که چندتا خدا وجود داره . . . . این دفعه حرف سر ذات خداست . . . 

حالا با توجه به عقل قوم ما، احساس می کنم پیشرفته ترین نوع بت پرستی و باهوش ترین اون، انسان پرستیه آخه انسان حداقلش هم گوش داره هم چشم و هم قدرت تعقل. تازه خیلی خوب هم می تونه الگو برداری کنه مثلا می تونه زرشک ببینه و پاکت آب جوش و یا کمپرسی آب سرد درست کنه . . . . یعنی یه خلقتی با الگوپذیری از خالق می تونه بکنه. . . .

خلاصه می خواییم افول این آدمی زاد را به تصویر بکشیم یه اردوی 4 یا 5 روزه را در نظر بگیرید یه اردویی مثل جنوب  یه اردویی که توش عاشق دوست هات هستی و همشون آدمای خیلی گلی هستن و تموم لحظه ها باهاشونی. اردو جنوب را گفتم چون از صبح تا شب تو یه اتوبوسی  و تو منطقه با همین و حتی شب را هم تو یه اردوگاهی یعنی همش باهمید حالا تو همون اردو روز آخر که می رسه از قطار که پیاده می شین سوار اتوبوس که می شه یه دفعه می بینی یه عالمه آدم رفتن سر کار و زندگی خودشون و دیگه نیستن و این شاید تو مایه های خودش یه افول باشه. یا 7 سال تو یه مدرسه بودی بعدش که رفتی دانشگاه آدمای قبلیت افول می کنن و حتی دور از جون بعضی از عزیزات تو زندگیت یه دفعه افول می کنن آره حرفه تلخه ولی خب . . . . 

البته بگذریم که این افکار هم مال قبل از زمانی که هنوز به اندیشه سکانس فیلم برسیم و آدما جایگاهشون اینی بشه که الان هست . . . کلا حرف از آدما و کاراشون برمی گرده به قبل از این جایگاه :) . . . گاهی برای شرح برخی از وقایع مجبوریم بازگشت به عقب کنیم . . . . اون موقع که هنوز در حال خارج کردن حب دنیا از قلبمون بودیم . . .  

ولی همچنان هم می گیم 

اللهم اخرج حب دنیا من قلبی . . . . (دعایی که حاج آقا تو اردوی مشهد، تو دل شب، تو دار الهدایه، از ته دلش از خدا خواست و یه ذره از روح دعا هم به ما خورد . . . .)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۳۹
معرفت جو

گفتیم شاید بمیریم ولی حق این آیه را به جا نیاورده باشیم

جالبه اولش واژه "ذکر" اومده : "ذکر رحمت ربک عبده زکریا" شاید یعنی کل سوره ذکر و یادآوری یک "عبده" و حالا توی این واژه "عبد" خدا می خواد بقیه صفات را یادآوری کنه و بعدش می گه حالا "واذکر فی الکتاب . . ." 

یعنی همون نوشته ی قبلی که اهدنا به قول امام (ره) پایداری و  تو حالت عبد خدا موندنه، تو حالت وحدت موندن و جدا بودن از کثرته تو حالتی که همیشه بتونی خدا را با ضمیر "ک" صدا بزنی . . . 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۰۷
معرفت جو

واقعا روح آدم شاد می شه وقتی می بینه این جوان ها دارن بزرگ می شن و روز به روز پیشرفت می کنن از صمیم دلم خوشحالم بالاخره یه بار یه برنامه از الان تکلیفش مشخصه و زمان دقیق کارهاش و برنامه ریزی هاش صورت گرفته خدایا شکرت واقعا نمی شد این جا سکوت کرد ان شاالله روز به روز این جوانان موفق تر و بزرگ تر و با برنامه تر شن. خدا این مسؤل ما را خیلی دوست داره به خاطر همین هم الحمدلله کارها را براش ردیف می کنه خلوص که می گن اینه یادمه وقتی از خدا پرسیدیم بریم یا یمونیم خدا گفت بری یا بمونی برام مهم نیست اگر بری بهتر از  تو را در اون جا قرار می دم و ایمان دارم که قول خدا حقه . . . . خدایا ما در هر حالتی راضییم فقط کمک کنید که این بنده خدا هیچ وقت ناراحت نشه    و همیشه دلش شاد باشه و هم چنان در کارهاشون کمکشون کن (الان خدا می گه منتظر دعای تو بودم  :))

یا حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۰۹:۱۱
معرفت جو

ما هم دوست داریم همون جوری که حاج آقا به قرآن نگاه می کنن به قرآن نگاه کنیم بالاخره باید حاج آقا رو ما یه اثری بذارن . . . . (خدا به مخاطب رحم کنه ولی خداییش این مدت وبلاگ ننوشتن بر ما خیلی سخت گذشت)

تو سوره ی فاطر آیات زیر خیلی قشنگن اومده 

 و ما یستوی الاعمی و البصیر، و لا الظلمات و لا النور، و لا الظل و لا الحرور، و ما یستوی الاحیاء و لا الاموات ان الله یسمع من یشاء و ما انت بمسمع من فی القبور (آیات 19 تا 22)

جالبه ترتیب واژه ها را تو آیات نگاه کنید اول آیه ها اومده اعمی، ظلمات، ظل و احیاء بعد اومده بصیر، نور، حرور و اموات . . . . 

جالبه اعمی، ظلمات و ظل همشون از جنس نادانی هستن، تاریکی و سردی ولی  بصیر، نور و حرور از جنس آگاهی هستن، روشنایی و گرمی ولی نکته جالب ترش اینه که احیاء همراه این نادانی ها اومده و اموات همراه آگاهی یعنی فک کنم منظور از زنده این جا زنده ی جسمه نه زنده ی روح برا همین با نادونی اومده آخه بصیرت اغلب آدم گویا وقتی رو دنیان کمتر از بصیرت مرده هاست و بعدش خدا می گه من صدای اهل قبور را می شنوم که حالا چه جوری بعد از آگاهی حرف می زنن ولی تو صداشون را نمی شنوی . . . . 

.............................................................................

تو سوره ی مریم هم جالبه داریم

اول ایه سوره ی حمد را بگم : اهدنا صراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم . . . .

ذکر رحمت ربک عبده زکریا . . . (البته این جا بعدش از حضرت یحیی (علیه السلام) می گن و می گن یا یحیی خذ الکتاب بقوه و ءاتیناه الحکم صبیا، و حنانا من لدنا و زکوه و کان تقیا، و برا بوالدیه و لم یکن جبارا عصیا)

واذکر فی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا . . . (البته این جا بعدش از حضرت عیسی(علیه السلام) می گن)

واذکر فی الکتاب ابراهیم انه کان صدیقا نبیا . . . (البته این جا بعدش از حضرت اسحق و یعقوب (علیه السلام) می گن) (البته این جا حضرت ابراهیم (علیه السلام) به پدرشون می گن یا ابت لم تعبد ما لا یسمع و لا یبصر و لا یغنی عنک شیئا، یا ابت انی قد جاءنی من العلم ما لم یأتک فاتبعنی اهدک صراط سویا، یا ابت لا تعبد الشیطان ان شیطان کان للرحمن عصیا) 

واذکر فی الکتاب موسی انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا . . . (البته این جا بعدش از حضرت هارون(علیه السلام) می گن)

واذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسول نبیا و کان یأمر اهله بالصلاه و الزکوه و کان عند ربه مرضیا

واذکر فی الکتاب ادریس انه کان صدیقا نبیا . . . .


بعد از این آیات تو آیه بعدی خدا می گه این ها کسانی هستند که من به ایشان نعمت دادم (آیه سجده دار بود نتونستیم بنویسم آیه 58)

شاید برای این که ما به صراط مستقیم راه پیدا کنیم باید دارای صفاتی بشیم که در ادامه برای هر کدام از پیامبرها خدا ذکر کرده و یا اون ها را به داشتن اون صفات توصیه کرده و یا اندرزهای حضرت ابراهیم (علیه السلام) به پدرشون . . .  یعنی مثه حضرت زکریا (علیه السلام) عبد باشیم، یا مثه حضرت ابراهیم (علیه السلام) صدیق باشیم و یا مخلص، صادق الوعد، امر کنند به نماز و پرداخت زکات، خدا ترس، نیکی کننده به پدر و مادر، جبار نبودن، اطاعت شیطان نکردن و .  .. .جالبه خدا می گه این بت پرستا درسته به ظاهر بت می پرستن ولی در اصل شیطون را می پرستن . . . 

اینا را تو جنوب، تو خرمشهر، تو محل اسکان، دم صبح، رو صندلی کشفیدیم . . . یادش به خیر

..................................................................................................

ان شاالله اگر عمری باقی بود درباره ی داستان طالوت و جالوت هم می گیم . . . (مثل این فیلما شدم که هفته بعد قراره این ماجرا رو نشون بدیم :) )

...................................................

خدایا کمک کن یه ذره درس بخونم این مادر جان نگران است بنده خدا حق هم دارن . . . .  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۳۵
معرفت جو

بی خیال به ادامه ی زندگیمون می پردازیم بگذر عزیز بگذر و بزار صحنه ها بگذرن . . . . (البته بنده بعدا باید حساب شما کودک عزیز را خوب برسم حالا دیگه شما هم . . . .)

........................................................................................

رفقا هفته پیش تعبیر جالبی به کار بردن می گفتن فرکانس صدای ما تو همون مایه های فرکانس مورچه می مونه برا همین کسی نمی شنوه . . . .ما را ول کنید فرکانس را توجه کنید. 

خیلی جالبه تو دبیرستان خونده بودیم که دو تا چیزی که هم فرکانس باشن می تونن همدیگه را بلرزونن. فک کنید می گن وقتی مؤمن قرآن می خونه دلش می لرزه یعنی فرکانس قلب آدمای مؤمن با فرکانس قرآن یکیه و اون را می لرزونه مثه قرآنی که حاج آقا قاسمیان می خونن. جالبه وقتی خدا می خواد صدای رعد را به ما برسونه  چون صدای رعد خیلی شدیده اول نور می زنه تا آدما بفهمن بعدش صدای رعد می یاد. جالبه شاید وقتی خدا می خواد یه حادثه ی بزرگ روی بده اول عقل آدم را بکار می اندازه تا مثه نور فضا را روشن کنه بعدش صدای اون حادثه دل آدم را می لرزونه کلا خدا خیلی مهربونه . . . . نمی دونم چرا ولی فک می کنم آدمایی مخاطبای اینجان که فرکانس صدامون با فرکانس گوش اون ها یکیه برا همین احساس آرامش می کنم از اینجا نوشتن. 

.....................................................................................

جالبه چراغ ماشین هم سو بالا داره و هم سو پایین. سو بالا افق های دور رو نشون می ده و برنامه ریزی کلان را و سو پایین برای کنترل و عدم تصادفه و حواسش به وقایع نزدیکه

....................................................................................

جاده هم چنان ادامه دارد البته اول کودک ما می خواست این را بگه ولی بعدش با اتفاقاتی که افتاد و احوال ما را دید بی خیال شد ولی ما می نویسیم با همون لحن . . . .

فک کردی دنیا آسونه؟!! این که بفهمی خب باید یه جاده زد از این شهر به اون شهر ؟! نه عزیز دل این تازه اول راهه تازه فهمیدی باید جاده زد اصلا فرض کن مسیر هم مشخص باشه یعنی جاده ی خاکیش را کشیده باشی می دونی هنوز چه همه کار مونده؟

 تازه باید بری ببینی با توجه به اقلیم منطقه چه نوع جاده ای باید زد شوسه باشه، ماسه باشه، درصد ترکیبات شن و ماسه اش در نواحی مختلف چه قدره؟ عمق جاده اش چه قدره؟ پیچای سر گردنش چند درجه باشن؟ شیب جادش چه جوری باشه تا اگه برف بیاد مشکلی پیش نیاد؟ قیرش چه شکلی باشه؟ کی ریخته شه؟ گاهی باید پل بزنی گاهی از روی دریاچه باید بگذری گاهی کوه را سوراخ کنی و تونل بزنی و . . . 

تازه فرض کن جاده هم آماده شه بعدش می رسیم سر این که علامتای راهنماییش را بذاریم، خط کشی جاده چه شکلی باشه کجا ها ممتد باشه کجاها بشه سبقت گرفت؟

اصلا فرض کن جاده هم زدی فک می کنی هر ماشینی با هر راننده ای می تونه توش رانندگی کنه و سالم به مقصد برسه اگه رانندش خسته باشه و قوانین رو درست رعایت نکنه ممکنه تصادف کنه و . . . . تازه بعدش ممکنه بفهمی هنوز جاده های دیگه ای هم میشه برای این مسیر زد جاده هایی که از این جاده امن تره و دوباره باید شروع کنی و همه ی اون کارها را از اول بکنی کلا دنیا خیلی سخت و پیچیده است خیلی . . . .  

تازه برای نجات آدمایی که توش شروع می کنن به حرکت باید فاصله به فاصله مسجد بذاری پمپ بنزین بذاری اقامت گاه بذاری پلیس بذاری و . . . نمک و پتو و .. . همیشه آماده باشه تا اگه برف اومد آدما تو برف گیر نکنن

حالا فک کن این جاده، جاده ی زندگی تو باشه فک می کنی تا فهمیدی راه چیه همه چی تموم میشه یا اصلا وقتی به یه شهر رسیدی فک می کنی این شهر مقصد آخره نه عزیز راه همچنان ناتمام است . . . 

.................................................................

استاد معارف قرآنمون می گفت زنبور خونه ی خیلی خیلی کوچیکی داره همون کندو ولی می گفت چون هدف داره غایت داره پا میشه می ره سراغ گل ها فقطم می ره سراغ گل ها و به بقیه صحرا کاری نداره بعدش بر می گرده دوباره به لونش بعدش ایشون می گفتن همین زنبوره بدترین خروجی ای که داره عسله . . . 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۵۰
معرفت جو

یادم می یاد با رفقا اول سال رفته بودیم تئاتر شب آفتابی اون جا رفیقمون می گفت اینا اجرایی شون خیلی قویه خیلی زود و با مهارت خاصی صحنه ها عوض می شه. 

حالا هم ما می گیم اجرایی خدا هم خیلی قویه صحنه ها خیلی خیلی باحال عوض می شن یعتی اصلا نمی فهمی که آدما دارن چه جوری رفت و آمد می کنند و صحنه هات چه شکلی عوض می شه همه دیالوگ هاشون را هم عالی می گن. 

خیلی جالبه آدمی که تلویزیون نگاه می کنه فقط صحنه ها را می بینه ولی خود بازیگر تموم دوربین ها، میکروفن ها، کارگردان، فیلم نامه نویس، طراح صحنه و عوامل را می بینه خلاصه یعنی یه طرف صحنه ی نمایشه و یه طرف پشت صحنه و اون رو هر دوش اشراف داره. 

ولی خب این دلیل نمی شه تو بازیش گریه نکنه، شادی نکنه، ناراحت نشه و . . . حتی گاهی چنان غرق بازیش می شه که توجهی به پشت صحنه نمی کنه گاهی هم برای اون نقشه احساس ناراحتی می کنه و یا وقتی از بخشی از فیلم نامه بدون توجه سایرین آگاه می شه شاید عصبانی شه ولی خب چه کار می شه کرد اون باید نقش خودش را خوب ایفا کنه و کاری به بقیه و نقش های اونا و . . . نداشته باشه . . . 

دیروز نمی دونم چرا ولی بدجوری داشتم احساس می کردم که گویا تمام بازیگرا دارن به دستور خدا یه صحنه ی جدید ایجاد می کنن و می خوان ما یه نقش جدید بازی کنیم یه نقشی که هیچ وقت دوست ندارم بازی کنندش باشم.  نمی دونم روحم یه چیزهایی را باز می دونه که ما . . . .

خلاصه امیدوارم خدا به خیر بگذرونه ولی دوست داشتم هیچ آدم شناسی تو این فیلم نامه بازی نمی کرد ولی به کارگردان فیلم اعتماد کامل داریم و می دونیم حواسش بهمون هست.  . . . تا حالا که جز خوبی از خدا ندیدم . . . . خدایا کمک کن شرمندتون نشم. . . .

در پناه حق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۴۹
معرفت جو