تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۳۹ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ما روزانه مشغول به ساختن افکار، اجسام و .... هستیم

واژه صنع جالب است...

 

هم برای کشتی ...

هم برای خیال...

هم برای انسان....

هم برای سحر و جادو...

 

در دانشگاه های صنعتی..

انسان هم یک صنع است....

 

یعنی علوم انسانی هم

می توان در دانشگاه صنعتی تدریس کرد...

 

وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا

وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا ۚ إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ

 

أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ

فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ

 فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ

 یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَعَدُوٌّ لَهُ ۚ

وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی

 وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَیْنِی

 

 النمل (88)

وَتَرَى الجِبالَ تَحسَبُها جامِدَةً

 وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ

 صُنعَ اللَّهِ الَّذی أَتقَنَ کُلَّ شَیءٍ

 إِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفعَلونَ

 

طه (69)

وَأَلقِ ما فی یَمینِکَ

 تَلقَف ما صَنَعوا

 إِنَّما صَنَعوا کَیدُ ساحِرٍ وَلا یُفلِحُ السّاحِرُ حَیثُ أَتى

 

الکهف (104)

الَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا

 وَهُم یَحسَبونَ

 أَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعًا

الشعراء (129)

 

وَتَتَّخِذونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُم تَخلُدونَ

هود (16)

 

أُولئِکَ الَّذینَ لَیسَ لَهُم فِی الآخِرَةِ إِلَّا النّارُ

 وَحَبِطَ ما صَنَعوا فیها

وَباطِلٌ ما کانوا یَعمَلونَ

النور (30)

 

قُل لِلمُؤمِنینَ یَغُضّوا مِن أَبصارِهِم

 وَیَحفَظوا فُروجَهُم

 ذلِکَ أَزکى لَهُم

 إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصنَعونَ

الأنبیاء (80)

 

وَعَلَّمناهُ صَنعَةَ لَبوسٍ لَکُم

 لِتُحصِنَکُم مِن بَأسِکُم

 فَهَل أَنتُم شاکِرونَ

المائدة (63)

 

لَولا یَنهاهُمُ الرَّبّانِیّونَ وَالأَحبارُ عَن قَولِهِمُ الإِثمَ وَأَکلِهِمُ السُّحتَ

 لَبِئسَ ما کانوا یَصنَعونَ

العنکبوت (45)

 

اتلُ ما أوحِیَ إِلَیکَ مِنَ الکِتابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ

 إِنَّ الصَّلاةَ تَنهى عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنکَرِ

 وَلَذِکرُ اللَّهِ أَکبَرُ

وَاللَّهُ یَعلَمُ ما تَصنَعونَ

الأعراف (137)

 

وَأَورَثنَا القَومَ الَّذینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشارِقَ الأَرضِ وَمَغارِبَهَا الَّتی بارَکنا فیها

 وَتَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسنى عَلى بَنی إِسرائیلَ بِما صَبَروا

وَدَمَّرنا ما کانَ یَصنَعُ فِرعَونُ وَقَومُهُ

 وَما کانوا یَعرِشونَ

 

یاحق

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۹
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فلیعبدوا رب هذا آلبیت..

الذی اطعمکم من جوع...

و امنکم من خوف...

 

 

احساس می کنم ربوبیتی در امتداد ربوبیت خداست...

که انسان را از گرسنگی مادی، علمی و معنوی نجات می دهد...

و از ترس در امان می دارد...

 

ربوبیت ترس افزا...

و دست بسته...

 

در امتداد ربوبیت یهود است...

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۵۹
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وضعیت روحی من بحرانی است...

 

عصرها که با پدر گرامی مسجد می روم...

پدرم می گویند..

صدای تنفس و هس هس ات...

مثل پیرزن ها و پیرمرد ها می آید..

 

این چندمین بار بود که تذکر دادند...

که اگر این قدر نفس کشیدن سخت است بگو دکتر برویم....

 

ولی مشکل از نفس تنگی نیست...

روح اجنه وقتی با روح موجود در سرم تلاقی پیدا می کنند.....

 

حتی حرف زدن و تکلم هم سخت می شود...

و واژه ها درست ادا نمی شوند...

 

انگاری یک هوای دایم در سر باشد...

که بخواهیم آن را از دهان خارج کنیم....

 

همین هوا جلوی حرف زدن و دیدن را می گیرد..

من به این هوا می گویم روح اجنه...

چون صدا دارد...

 

نمی دانم چند سال زنده باشم...

حتی در پیاده روی گاهی می خواهم بیفتم...

 

یعنی اکسیژن نیست ...

 

ولی گمان نمی کنم اطبا بفهمند مشکل کجاست...

با سی تی اسکن مغز و ریه مشکل حل نمی شود..

 

بخشی از روح سیاه شده...

دو روح مجزا سفید و سیاه دارد در یک کالبد زندگی می کنند...

و می خواهند رشد کنند و بزرگ شوند...

 

و گاهی یکی جای دیگری را تصاحب کند...

 

یک نقطه سیاه و یا سیاه چاله با مغناطیس ...

درون یک روح سفید ...

 

 

این نقطه سیاه از ته سرم...

بخش راست پشت سرم درد می گیرد..

 

و منشا این سیاهی است...

 

ولی الحمدلله در معاشرت با آدم ها...

می توانم لبخندی بر لب داشته باشم..

 

و بلاک های پشت چشمان ام رفع شده اند 

و پشت چشمان ام سبک شده اند...

 

یعنی سنگینی و سیاهی از چشمان ام رخت بسته است..

فقط گاهی می خواهد چشم راست ام را..

در دامی گیر بیاندازد ...

و با خود بکشد ...

 

اعصاب چشم راست ام..

یعنی همان نقطه سیاه هنوز درگیر است...

 

 

یاحق 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۴۴
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

استادی یک مثال خوب می زدند...

 

اینکه آدم سوار ماشین که می شود..

برای رانندگی لازم است...

چند دکمه ساده را یاد بگیرد...

دنده و کلاچ و ترمز و استارت و غیره...

 

وارد دستگاه دیفرانسیل و موتور و غیره نشود...

 

گاهی وارد بعضی نظامات شدن...

به خصوص نظام کددهی امنیتی ها...

 

زندگی را بی خود...

و به صورت فرسایشی سخت می کند....

 

از خانه که بیرون می رویم...

ممکن است صد جرم آسمانی...

مثل شهاب و غیره روی سر آدم سقوط کند...

یا زلزله شود آدم آسیب ببیند...

 

ولی چون طبیعت ثبات دارد...

برخورد جرم آسمانی و زلزله و غیره...

 

وارد محاسبات و انتظارات آدمی نمی شود...

یعنی ساده و راحت زندگی می کند...

به کمترین چیزها توجه می کند...

 

وگرنه اگر بخواهد وارد دستگاه موتور...

یا آناتومی بدن شد....

 

نمی شود رانندگی کرد...

 

یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۰۹
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هیچ وقت یادم نمی رود...

 

این بار امام زاده جعفر علیه السلام به ما درس خوبی دادند...

با خاله گرامی، مهمان ایشان بودیم...

ناهار رفتیم کبابی...

کباب بناب...

 

 

حرم که می خواستیم برویم...

سرویس بهداشتی در حال تعمیر بود...

 

مجبور شدیم برویم سرویس بهداشتی قدیمی ته صحن...

از این سنگ های سرویس بهداشتی قدیمی..

که دو متر برای عدم ترشح...

فاصله دارند و مثل قیف اند...

 

آدم وحشت می کرد...

که خدایی نکرده مثل چاه در چاه بیفتد...

 

آن کبابی...

این ترس را هم دارد...

 

بیخود نبود آدم های قدیمی کم غذا می خوردند..

تا کم سرویس بهداشتی روند...

 

و به قول حاج آقا مجتبی تهرانی...

فقط نجاست تولید نکنند...

 

یاحق 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۳
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یک وقتی که لب تاب آدم ویروس خفن می گیرد..

یا سیستم عامل را عوض می کنند...

یا می سوزد..

کلا لب تاب جدید می خرند...

 

معجزه شده...

بعد از ترور دوم شیراز..

و تصمیم گرفتن برای انتخاب نماز صبح...

 

لب تاب جدید خریدم...

روح ام از بعضی از آدم ها پاک شد...

 

انگار نه انگار که خاطراتی وجود داشته....

 

پاک پاک...

حتی شاید دیگر اسم و فامیل شأن هم یادم نیاید.....

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۱۵
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

داروهای ام تمام شده...

تصمیم به دکتر رفتن ندارم.....

 

اصلا خواب نمی روم...

شب ها بیدارم...

 

و الحمدلله سحر دارم....

فردی عربی زبان از درون ام می گوید...

 

کیف عاهدتم....

فنعم عقب الدار....

 

اترید ان یاکل لحم اخیه....

 

مراسم عصری هم جالب بود...

علیزاده....

قاسمی...

رستمی...

امام زاده...

شاه حیدری

ملاجعفری...

 

پیامک های ..

هل و دندان پزشکی ولیعصر پارسال کرمان..

 

و حاضر غایب از نظر...

حضرت آقا...

 

باز با نگاه پر لطف و مهربان...

چشم در چشم...

 

این وسط انتظار امام زاده را هم می کشیدم...

حلقه مفقوده پیامک های ام...

 

و شیراز...

 

خواست خدا بود...

 

من با ش آه چراغ دوست دوست ام...

امنیت حرم شیراز با من است...

 

کلا امنیت حرم با من است...

 

چه حرم امام زاده صالح باشد...

و آتش گرفتن مغازه اطراف شأن چه شیراز....

 

امنیت امام زاده ها ....

 

بگذریم...

ابتلای الهی...

 

شیطان برای از پا درآوردن من چقدر هزینه می کند...

یعنی موفق می شود....

 

آن شاالله که فنعم عقب الدار...

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۱
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

کشور پیشرفته....

 

به کشوری گفته می شود...

 

 

 

که در روستاهای اش..

 

مدرسه داشت...

 

 

 

و این آداب را به کشاورزان یاد می داد...

 

هر روستا...

 

یک دانشکده مهندسی کشاورزی داشت....

 

 

 

و به کار کشاورزان نظارت می شد...

 

از کوددهی ..

 

سم دهی...

 

خواندن سوره واقعه....

 

بذر کاشتن...

 

اب دهی...

 

 

 

میوه تکانی...

 

 

 

اینکه حقوق همه مشخص باشد...

 

مشاور املاک روستایی...

 

 

 

اینکه قرارداد باشد...

 

منصفانه...

 

چه فردی به فردی اجاره می دهد...

 

 

 

نحوه اب دهی چگونه است...

 

نحوه دخل و تصرفی در ملک چگونه است...

 

 

 

آب را فردی که اجازه می گیرد...

 

به محصولات خود باغ دهد...

 

یا برای محصولات خودش بردارد...

 

 

 

افت گیاهان چند نوع است...

 

چرا آفت زده...

 

 

 

محصول آفت زده چقدر ارزش دارد...

 

 

 

در نهایت سود و ضرر چگونه است...

 

 

 

نوبتی پول هر بار آب دادن را بدهند...

 

یا در محصول شریک شوند...

 

چه نوع آب دادنی...

 

آب پای هر درخت برود یا فقط ول باشد...

 

 

 

کیفیت آب دادن...

 

 

 

من واقعا روستا حوصله ام سر رفته...

 

:)))

 

 

 

از طرفی از کار فکری خسته ام...

 

از طرفی مغزم باید مشغول باشد...:)) 

 

 

 

مغزم را چه شکلی مشغول کنم...:))

 

 

 

می خواهم معلم مدرسه شوم..

 

یعنی جایی برای تدریس پیدا می شود؟؟؟

 

 

 

نکه اخلاق داشته باشم...

 

ولی دوست دارم معلم حکمت و اخلاق و آداب و قرآن می شدم...

 

 

 

لیاقت و توفیق می خواهد...

 

کلا دوست دارم فرهیخته باشم...

 

 

 

عارف واصل روحانی مجتهد عالم

 

...

 

 

 

از این بالایی ها دوست دارم بشوم...

 

 

 

به زور ؛))))

 

نه والدین عالمی، نه اساتید عالمی نه خودم عالم ام...

 

 

 

چه شکلی می شود عالم شد؟!

 

 

 

خدایا خودت با این وصله ناجور یک کاری کن...

 

من از این ها می خواهم...

 

 

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۲۵
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بخش شکر گزاری و تشکر و وظیفه....

 

باغبانی خوب است که...

درخت را که آب می دهد...

انگاری بچه های تشنه خودش را آب می دهد...

 

اگر زمینی نبود، باغی نبود، ..

من کارگر هم نبودم...

 

آن بنده خدایی که مالک است...

زحمت کشیده...

 

درست است که بحث ارباب و رعیتی نیست...

ولی بحث احترام و شکرگزاری..

و راضی بودن به فعل مالک ...

مهم است....

 

بحث خدمت دهی و خدمت گزاری....

اینکه استادی....

شاگردی...

کشاورزی ...

باغبانی ...

 

هر چه...

با ادب...

با احترام...

با وظیفه شناسی....

با کوتاه کردن نگاه...

 

عدم به پا گذاشتن...

 

این قدر بدم می آید...

که در سر سفره...

 

فردی جلوی خودش را نگاه نکند...

و نگاه اش به بشقاب دیگران باشد....

 

کلا از این دنیای جدید و مردم جدید متنفرم...

از این ها که بیشتر از دست دهنده...

دست گیرنده دارند....

 

بدون هیچ آدابی آب می دهند...

بدون هیچ آدابی میوه می چینند...

بدون هیچ آدابی چشم چرانی می کنند ....

 

چشم چرانی فقط به دیدن نامحرم نیست...

به دیدن کاسه مردم و کاسه خود آدم هم هست....

 

خدا رو شکر خدا نشده اند...

وگرنه مولکول به مولکول اکسیژن را باید جواب پس می دادیم...

 

چشم در چشم اکسیژن می دیدند...

و می دادند...

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۵۵
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سعی می کنم در وبلاگم...

در مورد آدم ها محیط ها و وقایع ...

دارای ارزش شأن و امید حرف بزنم...

 

اگر در مورد شما حرفی نزدم..

یعنی هیچ کدام از این سه مورد  را ندارید....

 

دوست عزیزی بدون خواهش....

درخت تشنه را دیده بود...

آب اش داده بود...

 

سهم بادام اش را گرفت....

 

ولی دیگری....

نوبت آب که می‌شود...

تشریف می برد کرمان می سپارد به دیگری...

 

بعد به پا می گذارد...

که انگوری که خودمان مالک اش هستیم....

 

و آب خدا را خورده‌....

خدایی نکرده یک شاخه ازش نکنیم....

 

روزگاری است....

هیچ فردی شأن و جایگاه خودش را نمی داند....

 

در دستگاه الهی....

 

ملک ملک خداست....

ولی خلیفه الهی دارد....

 

انسان باشیم.‌.‌.

روزی بگیریم....

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۴۱
معرفت جو