تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۲ مطلب با موضوع «دوستان خدا» ثبت شده است

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اول یه چی بگم بحث های قرآنی ما نمی گم اصلا ربطی نداره

ولی واقعا بی منظوره و ربطی به خونه سازی نداره

ولی خب شاید چون روح مملکت درون ما پیوسته است 

خود به خود به خونه سازی هم کمک کنه و در راستای اون باشه . . . 

..............................................................................................

عزیزم . . . این آیات خیلی عظیمن خیلی

حرف این دفعه حرف مؤمنینی که پای کار خدا وایمیستن

همون آدمایی که گفتم کار گل می کنن و گاهی سرتاپاشون برای خدا روغنی می شه

همون آدم هایی که از خونه هاشون اخراجشون می کنن چون می گن رب ما الله

همون آدمایی که اگه نباشن خدا می گه از حیوون پست ترهایی هستن که می زنن خونه هام رو خراب می کنن

همون آدمایی که مأمور حفاظت از خونه های خدان 

آدمایی که تا روی زمین به جایی می رسن سریع اسباب نماز و نماز خوندن ملت رو فراهم می کنن

آیه هاش ها رو می گیم 


الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله . . . یعنی واسه این اخراجشون می کنن چون می گن رب ما الله 

(عزیزم چه قدر این آیات با مردم فلسطین می خونه . . . )

و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا . . . . یعنی اگه خدا مردمی رو با بعضی دیگه دفع نکنه می زنن تموم خونه های خدا از صومعه گرفته تا مسجد رو خراب می کنن (شاید اتفاقاتی که داره تو سوریه می افته یا مسجدالقصی نمونه امروزیش باشه . . )


عزیزم خدا پای جوانمردهاش بدجوری وایساده و می گه هر کی من رو یاری کنه من قطعا یاریش می کنم

و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز . . . 


حالا کی خدا را یاری می کنه؟

الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و ءاتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور . . . 

کسایی که اگه تو زمین تمکین یافتن و یه کسی شدن برای خودشون 

نماز به پا دارن و زکات بدن و امر به معروف کنن و نهی از منکر . . . 

خدا می گه این جور آدمایی رو خودم عاقبت کارهاشون رو دست می گیرم . . . 


واقعا یکی از دلایلی که انقلاب ما پا برجا مونده فک کنم 

برای همینه که دقیقا امام خمینی (ره) قصدش از انقلاب برپایی نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر بود . . . 

خدا خودش عاقبت امور این انقلاب رو دست کرفته . . . 


تو آیات قبل ترش خدا می گه 

ان الله یدافع عن الذین ءامنوا . . . یعنی خدا خودش از مؤمنین دفاع می کنه

ان الله لا یحب کل خوان کفور . . . یعنی خدا آدم ها خائن و کافر رو اصلا دوست نداره


جالبه در ادامش خدا می گه ما هر رسولی و نبی ای که می فرستادیم 

شیطون یه چیزی رو تو "امنیته" که فک کنم همون اهداف و آرزوها باشه تلقین می کرد

بعدش خدا می اومد القاهای شیطون رو نسخ می کرد و آیات خودش رو محکم

" و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته

فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحکم الله ءایاته و الله علیم حکیم"


لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه للذین فی قلوبهم مرض و القاسیه قلوبهم و ان الظالمین لفی شقاق بعید

یعنی این القاهای شیطون تو هر قلبی هم کار نمی کرد نه. شیطون یه  قلب مریض و باقساوت می خواد


جالبه که تو این آیات همش حرف، حرفه قلبه 

یه قلب می شه قلب آدم مخبتی که تقوا داره و فرکانس قلبش با فرکانس ذکر خدا میزونه

و یه قلب می شه قلبه سیاه و با قساوت و مریضی که با فرکانس القاهای شیطون میزونه


و دوباره می رسیم به شاه راه صراط مستقیم 

و لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ربک 

فیؤمنوا به فتخبت له قلوبهم 

و ان الله لهاد الذین ءامنوا الی صراط المستقیم


جالبه تو این آیه راه مخبت شدن گفته شده

اینکه آدم ایمان بیاره که رسولان فرستادگان خدا هستن

بدونه شیطون هم بی کار ننشسته و داره رو قلبای مریض خودش کار می کنه

و بدونه که خدا هم بی کار ننشسته و نقشه های شیطون رو از بین می بره و آخرش حرف حرف خدا می شه

و بدونه که آخرش خدا و دوستای خدا پیروز واقعین 

البته لازمه ی همه ی اینا صاحب علم بودنه 

یعنی اول باید تقوای الهی داشته باشه که خدا بهش علم بده و اوتوا العلم بشه . . . 

و با وجود اینکه اوتوا العلم شده باز هم طالب علم باشه

و بعدش به چیزی که علم داره ایمان بیاره . . .

اون وقت خدا اون جور ایمان آورنده ای رو به صراط مستقیم هدایت می کنه . . .


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۵۰
معرفت جو

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

می دونید دوستای خدا یه عالمه اسم دارن . . . .

مخبتین، محسنین، عباد الله مخلصین . . . .

امروز می خوام درباره مخبتین و یه کوچولو محسنین بگم

ولی آدرس عبادالله مخلصین تو سوره ی صافات یه جورایی همون هایی هستن که

گفتیم شیطون تسلطی روشون نداره

اگه برید ببینید می بینید آشنان آخه آدمایی هستن که تو سوره ی مریم صاحب نعمت معرفی شدن . . . 

حالا ان شاء الله یه بار می گیمشون . . . 

و اما مخبتین و یه صراط المستقیم دیگه . . . . 

................................................................................................................

این دفعه سوره ی حج از ایه 30 تا آیه 54 (یه نگاه گذری به بعضی از آیات)

سیر این آیات هم این شکلیه که باز از خوردن شروع می شه و بسم الله گفتن . . . 

جالبه فک کنم از کعبه با عنوان بیت العتیق یاد شده . . . داریم: ولیطوفوا بالبیت العتیق . . . 


از این جا به بعد فقط یه سری صفات می خوام بگم دوست داشتین برین آیات رو کامل بخونید

". . . من یعظم حرمات الله فهو خیر له عند ربه . . . " . . . شاید یعنی حرمات الله رو عظیم بدونه و واقعا کار حرام انجام نده . . .

"حنفاء لله غیر مشرکین به . . . " . . . حنیف بودن و مشرک نبودن


بعدش این جا دلیل این رو بیاره که چرا بعضیا حرمات الله رو عظیم می دونن

خدا می گه چون قلبشون تقوی داره . . . " . . .و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب" 


 داریم . . . "و لکل امه جعلنا منسکا لیذکروا اسم الله علی رزقهم من بهیمه الانعام" شاید یعنی این جوری نیست که فقط حضرت ابراهیم (علیه السلام) رو به قربانی آزمایش کرده باشیم بلکه هر امتی منسک خاص خودش رو داره و باید اسم الله رو بر رزقش بگه . . . . 


در ادامه داریم "فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین" . . . یعنی خداتون یکیه و برا همین تسلیم امرش باشید و این جا می گه مخبتین رو بشارت بده

الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم 

و الصابرین علی ما اصابهم

والمقیمی الصلاه

و مما رزقناهم ینفقون


جالبه بعدش خدا دوباره رو تقوا اصرار می کنه و می گه این قربانی هاتون نه گوشتش به من می رسه نه خونش

فقط تقوای کار شما به من می رسه

لن ینال الله لحومها و لا دماؤها ولکن یناله التقوی منکم 


جالبه بعدش خدا دلیل این که حیوانات رو مسخر ما کرده می گه

برای این که من را بزرگ بدونید که هدایتتون کردم 

"کذلک سخرها لکم لتکبروا الله علی ما هدیکم و بشر المحسنین" . . .


ادامه آیا چون بحث یه چیزه دیگه می شه رو تو پست بعدی می گیم ان شاء الله


در پناه حق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۰۶:۱۳
معرفت جو
عزیزم . . . 
خدا چه قدر این دوستاش رو دوست داره و همش به ما می گه نکنه دوستام رو برنجونی، نکنه آینه هام رو بشکونی، نکنه عزیزام رو اذیت کنی، نکنه چشمه های آب پاکم رو گل آلود کنی . . . 
ای روزگار . . . چشم خدا جون چشم ان شاءالله حواسم بهشون هست فقط باید کمکمون کنی . . . 

آیه 52 سوره ی انعام می گه : "و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداوه و العشی یریدون وجه " خدا می گه نکنه دوستام رو که روز و شب به یاد من هستن رو طرد کنی در حالی که اونا وجه من رو می خوان و می خوان من رو ببینن . . .
"ما علیک من حسابهم من شئ و ما من حسابک علیهم من شئ" یعنی حساب کتاب اعمال اونا با منه به تو هم هیچ ربطی نداره، سرت تو کار خودت باشه . . .البته حساب کتاب اعمال تو هم همین طوره . . . 
"فتطردهم فتکون من الظالمین" و اگر این کار رو بکنی ظالمی . . . .

ههه . . . این آیه رو اعتکاف سال پیش خدا به ما یاد داد اون موقعی که می خواستیم از خلق خدا دل بکنیم و بریم برای خودمون یه کنجی . . . 
جالبه امروز هم می خواستم دقیقا همین کار رو کنم آخه احساس می کنم خیلی دیگه دارم حرف می زنم . . . .

ههه . . .چه قدر دوستای خدا هوای خدا رو دارن که خدا هم این جوری هوای دوستاش رو داره . . . 
...................................................................................................................................

جالبه درسته که همیشه برای تموم کارام حساب کتاب می کنم، درسته که همیشه دو دو تا چهار تای زندیگم سرجاشه . . .درسته که در بعضی مواقع خیلی بی روح و خونسرد عمل می کنم ولی هیچ کی از دل ما خبر نداره . . . 

به این ایمان دارم که خیلی فرقه بین این که آدم هیچ عشق و محبتی نداشته باشه و با دو دو تا چهار تا بخواد به خدا برسه
با کسی که وجودش سراسر عشقه و  محبت و مجبور باشه برای تفهیم این عشق به بقیه با دو دو تا چهار تا یه سری چیزا را برای ملت توضیح بده . . . .
 
دلیل خیلی از رفتار و اعمالمون رو نمی دونم، خیلی وقتا هم حرکتی رو می کنم که خودم هم به درست بودنش ایمان ندارم، فقط می دونم خدا می خواد این شکلی رفتار کنم فقط کودک ما از جانب خدا نمی ذاره جورهای دیگه رفتار کنم می گه زشته البته کم کم دارم می فهمم چرا . . . 
مثلا تازه فهمیدم اگه آدم به خاطر خدا به زمین نگاه کنه تو زمین چیزهایی رو می بینه که تو آسمون امکان دیدنش نیست . .  .
تازه فهمیدم چرا با ملت مهربون رفتار می کنم . . . 
تازه فهمیدم یه سری آدم آیینه های خدا هستن . . . 
تازه فهمیدم چرا وقتی یه کسی چیزی ازم می خواد و ندارم کودکم می گه این شکلی رفتار کن . . .
تازه فهمیدم چرا این شکلی سر سفره غذا می شینم . . . 
و تازه کلی چیزای دیگه فهمیدم . . . 

و جالبه توی این همه چیزی که فهمیدم، فهمیدم من کسی نیستم و خدا می خواد من این شکلی باشم . . . .
شعر قشنگی ولی باز هم شاعرش رو نمی دونم
رشته ای بر گردنم افکنده دوست/ می کشد هر جا که خاطرخواه اوست. . .

خلاصه این که ما می دونیم هیچ کی نیستیم و این علم به دونستن این هیچ کی نبودنا فک نمی کنم گفتنش برای عزت نفسمون مشکلی پیش بیاره . . . و ما جایگاه آدما رو نزد خدا، نمی گم کامل می دونیم ولی خدا یه چیزایی رو بهمون گفته . . . .اون قدری که کارمون راه بندازه نشونی یه سری از دوستاش رو بهمون داده . . . 
البته دوستای خدا باید حواسشون به دوستیشون باشه . . . .

کاشکی امشب شب لیله الرغائب من بود . . . 
هر چند که از یه سری چیزا مطمئنم و دلم شاده . . . 
درسته وسیله های خدا وسیله خدا هستن ولی همون ماشین هم که وسیله خداست آدم توش بنزین می ریزه و ازش تشکر می کنه . . .
خدایا ما در مقابل بعضی از بنده هات جز سلاح دعا براشون کاری نداریم . . .
خدایا حواست به این سلاح ما باشه . . .
خدایا دلشون رو یه عالمه شاد کن و حواستون خیلی بهشون باشه . . . (البته الان هم باز خدا می گه منتظر دعای تو بودم . . .)

در پناه حق
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۳۸
معرفت جو

عزیزم احساس می کنم شدم مثه یه بچه دو ساله که تازه مامان بابا گفتن یاد گرفته و همش داره مدام حرفای دلش را می زنه . . . .خدا عاقبت مخاطبین را به خیر کنه . . . 

بازم دلم می خواد از دوستی خدا بگم با حضرت موسی (علیه السلام) و باز هم از سوره ی عزیز طه . . . 

عزیزم . . . بعد از اون ماجرایی که گفتم، همون که خدا به حضرت موسی (علیه السلام) گفت عصاشون را بندازه و ایشون انداخت و عصا یه دفعه اژدها شد. . . .همون ماجرایی که توش حضرت موسی (علیه السلام) بدجوری ترسید . . . بعد از اون ماجرا خدا حواسش خیلی به حضرت موسی (علیه السلام) بود که دیگه ایشون را نترسونه همش بهشون می گفت موسی (علیه السلام) جونم یه دفعه نترسیا، من هستم، من خودم پیشتم، من خودم حواسم بهت هست، خیلی جالبه مستنداتش را آوردم . . . خدا چه قدر براش مهمه که دوستای عزیزش را نترسونه . . . عزیز دلم . . . 

اولین نترسی را خدا موقع همون گرفتن عصا به حضرت موسی (علیه السلام) می گه وقتی که حضرت ترسشون را تو عمل نشون می دن و می خوان فرار کنن . . . "قال خذها و لا تخف سنعیدها سیرتها الاولی" آیه 21

دومین نترسی را خدا وقتی به حضرت موسی (علیه السلام) می گه که ایشون این دفعه به زبون ترسشون را می یارن و  می گن خدا جونم ما می ترسیم فرعون طغیان کنه و خدا می گه . . . "قال لا تخافا اننی معکما اسمع و اری" . . . یعنی جوش نزنید من، خود من همراه شما هستم و دارم ماجرا را می شنوم و می بینم . . . . آیه 46

سومین نترسی را خدا وقتی به ایشون می گه که این دفعه نه حضرت ترسشون را تو عمل نشون می دن و نه به زبون می گن فقط تو دلشون هنوز می ترسن تو آیه اومده "فاوجس فی نفسه خیفه موسی" یعنی حضرت موسی (علیه السلام) در نفس خودشون احساس ترس کردن آخه این دفعه می ترسیدن ساحرا علمشون بیشتر باشه و برنده شن، این دفعه خدا بهشون می گه "قلنا لا تخف انک انت الاعلی" آیه 68، خیلی جالبه تو اولیه خدا برای اینکه حضرت موسی (علیه السلام) نترسن می گفت جوش نزن من هستم ولی حالا دیگه که خود حضرت به روی خودشون نمی یارن خدا می گه نترس عزیزم تو از اونا برتری یعنی هم خود حضرت موسی (علیه السلام) الان ساخته شده و هم خدا می خواد بگه من قبولت دارم عزیز دل . . . . 

چهارمین نترس را خدا وقتی می گه که حضرت حتی تو دلشون هم شاید نمی ترسیدن و از این به بعد خدا به خاطر تداوم دوستیشون و دل نگرانیشون به حضرت می گفتن عزیزم نترس . . . ولی این دفعه فقط نمی گن نترس بلکه می گن نترس و بیمناک هم نشو . . . "و لقد اوحینا الی موسی ان اسر بعبادی فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا لا تخاف درکا و لا تخشی"، آیه 77

جالبه حضرت موسی (علیه السلام) هم برای این که به خدا اعتماد پیدا کنن و نترسن خدا دستشون را گرفته و کم کم ترس را از دلشون برده اول بهشون گفته منشأ و مظهر همه ی ترسا خودمم و من که این قدر دوستت دارم حواسم بهت هست نترس، اول یه اژدها به ایشون نشون دادن و ایشون فرار کردن چون با ترس ذات مواجه بودن بعدش فرستادنشون پیش نمونه ی یه اژدها، فرعون را می گم و ایشون  این دفعه ترسشون را به زبون آوردن چون با ترس عدم قدرت و ضعف مواجه بودن بعدش تو دلشون ترسیدن چون با ترس نادانی و بی علمی مواجه بودن و آخرش هم دیگه نترسیدن چون خدا را داشتن یعنی هم به ذات خدا وصل بودن هم به قدرتشون و هم به علمشون و کسی که به خدا اعتماد کامل داشته باشه دیگه از هیچی نمی ترسه . . . جالبه خدا حضرت موسی (علیه السلام) را جالب تربیت کردن یعنی کم کم تو زمینه های مختلف اعتماد ایشون را جلب کردن هم تو ذات، هم تو قدرت و هم تو علم . . . 

منم دلم می خواد با خدا دوست شم و بهشون اعتماد کنم . . . .

در پناه حق 



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۷:۲۳
معرفت جو

چه قدر خدا عاشق پیامبره (صل الله علیه و آله) . . .. و چقدر پیامبر(صل الله علیه و آله) عاشق خداست. . . . 

طه! ما انزلنا علیک القرآن لتشقی، الا تذکره لمن تخشی . . .  .

گویا منظور از طه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) . . . یعنی پیامبر جونم ما که قرآن را نازل نکردیم که تو خودت را به زحمت بندازی، این فقط یادآوریه برای کسی که ترس خدا و خشیت الهی داشته باشه . . . .

حاج آقایی می گفتند وقتی سوره ی مزمل نازل شده و توش از پیامبر (صل الله علیه و آله) خواسته شده که شبا بیدار شن و شب بیداری کنن چون تو روز خیلی کار داشتن و برای این که کارای روزشون درست شه و قوام داشته باشه لازمش شب بیداری شون و عبادت شبشون بوده   

بعد از اون، پیامبر (صل الله علیه و آله) هم که عاشق خدا و عاشق هم که رو حرف معشوقش حرفی نمی زنه، هر شب بیش از نصف شب را بیدار می شدن و این قدر وای می ستادن که پاشون ورم کرده بوده . . . .

و بعدشم حالا خدا برای این چنین عزیزی که کم نمی ذاره و سوره نازل می کنه که پیامبر جونم من که نمی خوام تو این جوری خودت را اذیت کنی . . . 

عزیزم . . . .یعنی من عاشق حرفا و نامه های خدا و پیامبرم . . . .  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۶:۴۵
معرفت جو
جالبه تو سوره ی طه داریم "اذ را نارا فقال لاهله امکثوا انی انست نارا . . ."  می دونید این واژه "انست" خیلی باحاله اولش یه ذره معرفت جویی کنیم و بگیم که فعل متکلم وحده باب افعاله و مفعول می خواد :) ولی چیزی که توش جالبه اینه که حضرت موسی (ع) این بار دیگه نیومدن بگن "انی رایت نارا" بلکه می گن "انی انست نارا" فک کنم سه حرف اصلیش ا-ن-س باشه ولی نمی دونم که آیا با انیس و مونس و انس هم خانواده هست یا نه. یه جورایی احساس می کنم می گم تخیله فک می کنم یعنی می خوان به خونوادشون بگن من یه آتیشی دیدم که با اون انس گرفتم نسبت بهش اعتماد پیدا کردم برای همین هم بعدش می گن یا یه شعله ازش می گیرم یا به وسیله این آتش راه را پیدا می کنم یعنی می دونستن که توی این آتیش حتما خیری هست. . . 
نمی خوام مسئله را پیچیده کنم ولی هممون می دونیم حضرت موسی (ع) شبان بودن و عمری را در بیابون بودن و این که بخوان مسیر را از روی ستاره ها پیدا کنن براشون کاری نداشته مگه این که هوا ابری بوده باشه که در اون صورت حرفی برای گفتن نداریم . . .   
ولی سؤالی که پیش می یاد اینه که چه جوری می خواستن با آتیش هدایت شن یعنی احساس می کنم تو قلبشون می دونستن که این آتیش، آتیش معمولی نیست . . . 
جالبه بعدش تو آیه های بعدش وسط بیابون خدا می گه کفشت را در بیار این جا وادی مقدس طوی است شاید به خاطر همین جنوب که می ریم همه کفششون را در می یارن و روی خاک قدم می ذارن چون اون جا وادی مقدس شهداست و کلی جون ارزشمند تو اون خاکه یا حداقل اگه نباشه هم یه روزگاری قدوم مبارک عزیزان از روش رد شده و مولکول مولکولش را باید بوسید و به قولی پابوسی کرد. . . . 
بعدش خدا می گه من تو را برای خودم برگزدیم و البته این هم خیلی جالبه که جای جای قرآن خدا چند بار به حضرت موسی (ع) با کلمات مختلفی می گن من تو را برگزیدم یه جا می گن "اصطفیتک لنفسی" یه جا می گن "اخترتک"
بعدش زیبا می گن "اننی انا الله لا اله الا انا" یعنی به راستی که با تأکید فراوان من الله هستم و الهی جز من نیست، این "انا" بعد از "الا" را کمتر تو قرآن دیدم . . . بعد می گن "فاعبدنی و اقم الصلاه لذکری"  باز دوباره می گن پس من را عبادت کن و برای یاد من نماز بخون . . . بعدش هم از قیامت می گن و روز جزا . . . بعدش هم می گن حواست باشه که آدمایی که دنبال دنیان یه دفعه گولت نزنن . . . 
بعدم می گن حالا بذار خودت را آزمایش کنم ببینم چه قدر دنبال دنیایی جناب عزیز حضرت موسی (ع)! بگو ببینم اون چیه دستت؟ و ایشون می گن این عصامه که بهش تکیه می کنم برگ درختان را با آن برای گوسفندانم می ریزم و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است. . . واضحه محل تکیه و وسیله ای که چارچوب جسمم را صاف نگه داره تا رو زمین نیفتم و از طرفی با عزت روی زمین راه برم و خم نشم. . .وسیله رزق دادن به گوسفندان و اگه عمیق تر نگاه کنیم که این گوسفند خودش وسیله رزق برای خونوادشون و عزیزان دلشون و مصارف دیگه ای داره . . . شاید این عصا عزیزترین وسیله باشه برای حضرت موسی (ع) . . . .موسی (ع) این وسیله را به خاطر من بنداز رو زمین . . . 
و حضرت چه زیبا می اندازه بعدش می بینن اژدها شد شاید خدا علاوه بر نشون دادن معجزه چندتا چیز دیگه هم به حضرت می خواستن بگن اول اینکه شاید این عصایی که این قدر برات عزیزه و بهش حب داری ممکنه باطن وحشتناکی داشته باشه و روزی این جوری بترسوندت . . . دوم اینکه دیگه چیزی ترسناک تر از اژدها و عزیزتر از زنده بودنت که نیست من خودم حواسم بهت هست و حفظت می کنم و سوم این که من خودم خالق همه چیز هستم و فقط باید از من بترسی . . . بعدش می گن نترس و بگیرش من اون را به سیرت اول بر می گردونم و جالبه که می گن "سیرت" نمی گن "صورت" یعنی من اگه بخوام باطن و سیرت اشیاء را هم عوض می کنم . . . بعدش هم معجزه ی دیگری را نشون می دن و شاید می خوان بگن من نه تنها روی اشیاء تصرف دارم بلکه روی تو و انسان ها هم تصرف دارم ....  حالا که عین الیقین یافتی حالا که با چشمات ترس و وحشت و خالق بزرگ و یکتا و منشأ تمام عالم هستی را دریافتی حالا که می تونی به من اعتماد کنی که خودم حافظتم حالا برو پیش فرعون که داره طغیان می کنه و اژدهایی شده برا خودش
حضرت موسی (ع) هم شروع می کنه به خالصانه صحبت کردن کاری که خوب بلدن و همیشه همین جوری دل خدا را می خریدن و شاید یکی از دلایل این همه برگزیده شدن همین صفای قلب و خلوص کلام و تواضع رفتارشون بوده . . . می گه خدایا تو که می دونی من زودجوش می یارم و ناراحت می شم برای همین سینه ام را فراخ کن، امرم را آسون کن و واژه "امر" خودش باز جای حرف داره، زبانم را گویا کن تا سخنم را بفمن خیلی رو راست تنهایی هم نمی تونم برادرم هارون را وزیر من قرار بده با او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک ساز . . . 
خدا هم قبول می کنه . . . 
این بالایی ها را بعضیاش را شنیده بودیم و متقنه بعضی هاش هم فکره و تخیل . . . 
ولی کلا نسبت به حضرت موسی (ع) نسبت به این شبان خالص ارادت خاصی داریم . . . 
خدایا شکرت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۱ ، ۰۷:۴۲
معرفت جو
و لعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها . . . 
گاهی وقتا با خودم می گم برای آدمی که تمام راه ها را بستن فقط راه روستا می مونه :) این که بره و کشاورزی راه بندازه، آخه اول اول اون رزق طیب و حلالی که گفتیم بر می گرده به نیت و قربت الی الله دل کشاورزی که دونه ی کوچیک را با تمام عشق و محبتش در آغوش خاک می خوابونه و با خاک روی نازنینش را می پوشونه و تو دلش با خودش زمزمه می کنه که راست گفت خالق دانه که " افرایتم ما تحرثون؟ ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون " "آیا هیچ درباره ی آن چه که کشت می کنید اندیشیده اید؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم ؟" و بعدش با آب محبت و عشق سیرابش می کنه . . . 
دقیقا مثه کاری که امام علی (ع) کرد اون وقت همون باغ و همون نخلستانا می شه محل ارتزاق کلی دانشجو و دانش آموز امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و میوه علم و رستگاری می ده . . . . یعنی می شه یه رزق حلال و طیب . . . 
ولی خب اگه این طوریه همه برن کشاورز شن!!! جواب اینه که نه عزیز خدا به هر کسی توانایی هایی داده و در قبال اون سطح از علم و دانش و قدرت و ایمان و ثروت مسئوله اون دنیا ازش سؤال می شه که آیا با توجه به امکاناتی که داشتی وظیفت را در قبال بندگان من انجام دادی اگر کوتاهی کردی برای چی؟
واسه همین هم این قدر امام ها در گرفتن حقشون تلاش می کردن چون مسؤل بودن اون وقت یه سری آدم جاهل که فقط جلوی چشمشون را می بینن یه سری چیزا را نمی فهمن . . .
نمی فهمن که بدبخت اگه خدا می خواد امام (ع) امامت مردم را بکنه واسه اینه که همین تو سعادت مند شی همین تو هم دنیای خوب و شادی داشته باشی هم آخرت خوبی داشته باشی. . . 
نمی فهمن که امام (ع) هم شادی تو براش مهمه هم شادی اطرافیان تو امام (ع) یه جامعه شاد می خواد نه یه فرد. امام (ع) امت را می بینه نه توی محض را . . . 
مرغ فهمت را پرواز بده و بفهم که دنیا فقط همین قفس نیست یه هستی بزرگه . . . اون وقت این انسان هایی که بعدش خودشون می گن اگر فکر می کردیم الان این جا نبودیم همینا امام (ع) را از مرتبه ای که خدا براشون قرار داده ازل می کنن . . . 
می دونید دنیا یه زنجیره است و همه ی دنیا برای خدمت به توست پس تو باید بذاری که هر کی با توجه به توانایی و استعدادی که داره خدمتش را انجام بده تا تو زندگی شادی داشته باشی
اگر تو همه ی دنیا را در خدمتت ببینی و بفهمی برای توست دیگه حسد معنی نداره، خود بزرگ بینی معنی نداره، تفاخر معنی نداره چون هر چی تو داری برای خدمت به خلقه و در قبالش مسؤلی و هر چی هم دیگران دارن برای خدمت به توست و اگر عاقل باشی دوست داری به ثمر بشینه . . . .
یه فرق جالب هم بین غذای آماده و پختنی وجود داره توی غذای پختنی تو مواد را می دونی اندازش را می دونی طبع خودت را می دونی و مثه یه پزشک و مادر که جونت برات مهمه اون را آماده می کنی ولی غذای آماده نه فقط می خوریش . . . 
امروز می شد آسمون را تو زمین دید  . . . 
ما بلیط نداریم ولی با خودمون می گیم اگه قرار باشه اون تاریخ مشخص خونه باشیم خونه هستیم :) توکلت علی الله فهو حسبه
ماشاالله کان لا حول ولا قوه الا بالله علی عظیم
راستی ما از امروز باید دوباره فازی تمرین بنویسیم و یه ذره هم برای دکتر مطلب آماده کنیم ان شاالله فردا هم می ریم جمکران جمعه هم ان شاالله می خواییم بریم کوه دو تا متن هم موظیم تایپ کنیم واسه همین چند روزی نیستیم . . . .
در پناه حق
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۳۰
معرفت جو

آرام بخواب ای پاکترین پاکان روزگار

آرام و آسوده بخواب ای آن که در دنیایت از فراق یار هیچ شبی را آسوده نخوابیده ای، حال آسوده بخواب ای عزیز خدا

اکنون با قلبی آرام و یادی تهی از دنیایی پست در آغوش خاک جای گیر و به دیدار محبوبی شتاب که به انتظار دیدار توست و در میان بندگان صالحش منزل گزین

حال آرزویت برآورده می شود و در دیاری جای می گیری که دیگر نه رنگی از سیاهی است و نه ترس از گناه، حال سبحان الله را با فهم عرشیان می گویی و با لذت قدسیان، حال آن جا همه با تو و همزبان تو الحمدلله را تقریر می کنند. . . حال دیگر نه تو غریبی و نه دیگران ناآشنا . . . همه رفیق اید و هم دل و چه زیبا بر زبان می آورید نام خدای دل را . . . 

خوشا به حالت که حال، عمری را می توانی در آسودگی باشی . . . 

آرام بخواب ای روح آرام . . . 

یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۳۲
معرفت جو

من عاشق این نامه هام :)

نامه ای که حضرت جبرئیل (ع) از جانب خدا برای پیامبر (ص) آورده :)

من الحی القیوم الذی لا یموت الی الحی القیوم الذی لا یموت. اما بعد، فانی اقول للشئ کن فیکون، و قد جعلتک تقول للشئ کن فیکون

از حی قیومی که نمی میرد به (سوی) حی قیومی که نمی میرد. اما بعد، من چون به (هر) چیز گویم "باش" پس (موجود) می شود. تو را (نیز) چنان قرار دادم که به (هر) چیز بگویی "باش"، موجود شود. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۲۵
معرفت جو

یه چیز دیگه هم بگم :)

توی مطلب قبل خیلی با حاله یعنی

اگه ما وفا به عهد کنیم و زهد پیشه کنیم از دنیا و مقامات پست اون، و خدا ما را کسی ببینه که به عهدش وفا کرده، خودش ما را قبول می کنه و نزدیک می کنه و ما را از گناه ها و معصیت پاک می کنه و بهمون علم می ده و ما را از غیب آگاه می کنه و . . . . 

یعنی به میزان درجه ی زهد خدا خودش حواسش به ما هست و اون وقت این ما نیستیم که گناه نمی کنیم بلکه خدا هست که نمی ذاره ما گناه کنیم. این ما نیستیم که کسب علم می کنیم این خدا هست که بهمون علم می ده و یعنی اگه زهد کردی نگو من خوبم این خداست که کاری می کنه که تو خوب شی

(البته این مخاطبم ماییما نه اماما آخه ماییم که به قول حاج آقا تا که دو تا خوبی می کنیم به خودمون می نازیم و می خواییم از فرداش ملائکه را ببینیم وگرنه حساب امام ها جداست و اونا اصلا ابعادشون بیشتر از ماست) ما فقط زهد می کنیم البته اون هم به خواست خداست :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۲۳
معرفت جو