تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نمی دانم ایشان گفته بودند..

یا فرد دیگری ..

 

ولی این دیالوگ ها ..

از این ساختمان وجودی است...

 

تزودا آن خیر زاد تقوی ...

 

در هر صحنه ای ..

یک سری ممکن الوجود وجود دارند ..

 

در، دیوار، انسان، پنجره و غیره ..

 

اینجا انسان باید تصمیم بگیرد..

انسان در هر محیطی باید تقوا داشته باشد و تقوا جمع کند.‌.

چه مثل حضرت یوسف علیه السلام در ته چاه..

چه مثل حضرت یونس علیه السلام در بطن ماهی ...

چه مثل حضرت ایوب علیه السلام بدون هیچ بعد سلامتی ولی با خدا..

 

این ها همه بن بست است..

انسان است و هیچ راه نجات ..

 

برای انسان با خدا بن بستی نیست..

 

البته این حس را شهریور داشتم.

موقعی که نفس نمی توانستم بکشم..

مقاله نمی توانستم بخوانم..

 

خلاصه مثل دختری دو ساله ..

با خود می گفتم چگونه قرار است از این کودک محافظت کنم.‌..

 

کودکی که کودک است‌‌‌.

و دیگران بزرگ اش می دانند..

 

کودکی که دیگران در حد انسان بزرگ از او توقع دارند.‌

مثلا فرض کنید یک دانش آموز شاگرد اول سمپاد..

مغز اش در حد بچه دوم دبستان بلا استفاده شود..

 

از چه چیزی باید محافظت کند..

از پاکی اش..

از معصومیت اش..

از نورانیت اش ...

 

بن بست یعنی اینکه نتوانی در همین مسیری که هستی ادامه دهی...

کلاس اولی بروی کلاس دوم..

...

 

این هم راه دارد ..

اللهم ارزقنی ذهن و تنبیه..

این هم خدا آماده است برای اینکه انتخاب از تو ببینید..

 

و وسیله دهد برای پا در رکابی...

 

 

من در حال احتضارم..

فقط باید از این کودک معصوم در حد وسع محافظت کنم...

که بار گناه اش را زیاد نکند..

 

و برای محیط اجتماعی ...

آورده خوبی داشته باشد..

 

خون سیاه مغزم را باید سریع تر تخلیه کنم..

تا ببینیم آن دنیا بهشتی می شویم..

یا جهنمی...

 

می خواستم کیارش را درمان کنم..

می خواستم به فاطمه کمک کنم..

 

خودم دارم می شوم شبیه کیارش ..

دارم می شوم شبیه فاطمه..

 

خدایا همه ما را با هم شفا بده...

 

یاحق 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۲ ، ۱۰:۱۸
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

السلام علیک یا ساکن کربلا...

 

دوباره به بن بست خوردم...

البته الکی در بن بست قرار گرفتم..

 

بن بست ولیعصر..

جلوی پرچم یا حضرت زهرا سلام الله علیها..

 

البته الکی هم به بن بست نخوردم..

این بن بست با بقیه بن بست ها فرق می کند..

 

یک بن بست در همه ابعاد..

سلامت جسمی..

سلامت معنوی ..

سلامت علمی...

 

خلاصه یک نوع مرگ..

 

اول زندگی موقع به دنیا آمدن ..

قرار نبود به دنیا بیایم..

امام رضا علیه السلام..

اذن ورود دادند..

و ما به دنیا آمدیم..

 

الان برای ماندن

 در مملکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به بن بست خوردم..

 

پزشک حجت الاسلام به من می گوید..

تا حالا به بن بست خوردی...

 

این کار را هم بکن ببین چه می شود..

 

به نظر من بن بست زمانی است که..

آدم مشهد برود..

امام رضا علیه السلام تحویل شأن نگیرد..

 

نمی دانم منظورشان چه بن بستی بود..

 

ولی من سحر با خواب امام رضا علیه السلام بیدار شدم..

رفته بودم مشهد برای زندگی ..

هم خانه رفیق شفیق شده بودم..

 

از دور به گنبد سلام می دادم..

و روح ام می گفت مگر می شود ..

آدم مشهد باشد ‌‌‌و زیارت نرود...

رفیق شفیق می گفت پنج شنبه می رویم مشهد..

 

من می گفتم می خواهم یک روز در میان بروم..

طاقت دوری ندارم...

 

خلاصه داشتیم برای حرم رفتن برنامه می ریختم..

مگر نه اینکه در زمان خواب..

روح از بدن جدا می شود..

 

و مگر نه اینکه روح در عالم خواب..

روح تمیز است روح اصل است..

نه کپی ...

 

اگر روح ام هنوز اذن سلام دادن و ورود داشته باشد..

به بن بست نخورده ام...

 

یاحق 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۲ ، ۱۰:۰۱
معرفت جو