برزخ

بسم الله

نمی دونم چند نفر کتاب سیاحت غرب رو خوندن

ولی تو این سفر جریان ما خیلی شبیه جریان این کتاب بود

با این تفاوت که ما شفاعت کننده ای چون امام حسین (علیه السلام) داشتیم

و موکب به موکب تحویل مون می گرفتن و به مون غذا و آب و محل استراحت می دادن

فرض کنید سفر برزخ هم یک سفر باشه با پای پیاده

و مقصد همه دارالسلام باشه 

ولی محل شروع پیاده روی 

بستگی به این داشته باشه که در دنیا چقدر راه رو اومدی

شاید فاصله یکی هزار سال باشه

و فاصله یکی دیگه چند قدم

کوله بارتون هم پر باشه از سیئات

و موکب های در راه هم حاصل حسنات

و تعداد موکب ها و امکانات موکب ها و نعمت های دیگه هم حاصل شفاعت بزرگان باشه

و شما شروع کنید به یک پیاده روی

برای رسیدن به دارلسلام

بشینیم با خودمون یک حساب کتاب کنیم

ببینیم به مقصد می رسیم؟

فاصله مون چقدر؟

شفاعت کننده داریم؟

موکب های راه زیاد هستن؟

مسیرمون آفتاب اش سوزان هست و یا باد می وزه و اوضاع خوبه؟

کم کم وقت اش هست که هر شب مراقبه کنیم

و ببینیم الان "میل" چندیم؟

چند "میل" مونده؟

یاحق

عراق

بسم الله

نمی دونم از کجا بگم 

از مسجد حنانه

از مسجد سهله

یا از مسجد کوفه 

چیزی که برام جالب بود

عطری بود که تو فضا پخش بود

عطری که سر قبر شهید پلارک (فک کنم) بود

انتظار داشتم همه جا خاکی باشه

انتظار داشتم مثل جنوب باشه

ولی همه جا 

رنگ شهر و شهرنشینی به خودش گرفته بود

شهرایی که رفتیم همه شون رنگ خاکستری داشتن

رنگ غربت، رنگ حزن، رنگ یک اندوه همیشگی

به خصوص شهر کاظمین خیلی محزون بود

خیلی بیش از حد دلگیر بود

هرچند تازه ما توی نجف فهمیدیم کجا اومدیم 

و کلا تا نجف هیچی نمی فهمیدیم

ولی . . . 

پیاده روی که شروع شد، خیلی چیزا شروع شد خیلی

اون جا بود که آدم خودش رو می شناخت و بقیه رو هم . . . 

مردم عراق خیلی عزیز بودن خیلی

خیلی بزرگوار بودن خیلی

خیلی اهل دل بودن

شاید خودشون هیچی نداشتن ولی دل بزرگی داشتن

تازه اون جا می فهمیدی که مهمون نوازی یعنی چی

تازه اون جا می فهمیدی معرفت یعنی چی

تازه اون جا می فهمیدی سخاوت یعنی چی

قدیما نسبت به مردم عراق بی تفاوت بودم 

ولی الان مسلمون واقعی هر جایی که باشه

چه عراق، چه پاکستان،چه هند، چه لبنان و . . . 

هر جایی که باشه دوست شون دارم 

و همون قدر که حفاظت از مردم کشورم برام مهمه

و همون قدر که آسایش و رفاه مردم کشورم برام مهمه

دوست دارم اون ها هم در امنیت و آسایش و آرامش باشن چون خواهرم هستن چون برادرم هستن

اگر ما در حفظ آرامش شهرهای اون ها نقش داشته باشیم

به شخصه برای این نیست که اون ها سنگر ما باشن؛ نه

ما عاشق اون ها هستیم، ما همه از یک جنس ایم

ما همه پدر و مادر مشترکی داریم 

امام علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها)

همون قدر که جون ما برای ما ارزشمند

جون هر مسلمانی در سرتاسر جهان برای ما ارزشمند

و هر چیزی رو که برای خودمون بخواییم برای عزیزان مون در سرتاسر جهان هم می خواییم

ما عراقی ها، لبنانی ها، پاکستانی ها، هندی ها و تمام مسلمانان واقعی جهان رو دوست داریم

و اون هم از ته دل و عمق وجود

خدا حافظ همگی مون باشه

یاحق

امن ترین جای دنیا

بسم الله

سلام

اگر از ما بپرسن امن ترین جای دنیا کجاست؟

جایی که آدم احساس آرامش می کنه؟

جایی که در امان و پناه هست؟

.

.

می گیم کربلا

کربلا قطعه ای از بهشت هست

کربلا دارالسلام هست

کربلا آرامگاه هست

کربلا، پناهگاه . . .

اگر از ما بپرسن روی دنیا کجا غریب نیستی؟

کجا هست که بی کس نیستی؟

کجا هست که بی یار نیستی؟

کجا هست که تنها نیستی؟

.

. 

می گیم کربلا

اون جا مطمئن هستی که امام حسین (علیه السلام) هست

مطمئن هستی که حضرت عباس (علیه السلام) هست

مطمئن هستی که حبیب (علیه السلام) هست 

در کربلا لب تشنه ای

ولی مطمئن هستی که آب هست . . . 

اگر از ما بپرسن چه جوری میشه شهودی عالم برزخ رو دید

کجا میشه معنای شفاعت رو فهمید و مهمون بودن رو

کجا میشه موکب های در راه رو حس کرد

کجا میشه سنگینی بار دنیا رو فهمید

کجا میشه مقصد دارالسلام باشه

کجا میشه ندای فادخلوها بسلام ءامنین رو شنید

.

.

می گیم از نجف تا کربلا 

با کوله باری بر دوش

با یه سری عاشق

پای پیاده از نجف برید کربلا

کربلا قطعه از بهشت هست که روی زمین دنیاست . . .

نه؛ روی زمین دنیا نیست کربلا که بری می فهمی سوار یک سفینه شدی

سفینه ای که به ظاهر روی زمین هست و در باطن در داخل آسمون هست و تنها درش به روی زمین باز شده

.

.

الان می فهمم چرا موندن در کربلا مکروه

وگرنه دوست داشتم تمام عمرم رو در کربلا می موندم

در کربلا آدم غریب نیست آشناست . . .

در کربلا آدم تنها نیست . . . .

در کربلا . . . 

خدایا شکرت شکر

بزرگترین آرزوی عمرمون برآورده شد 

و ما هم دریا رو درک کردیم و معنای آرامش رو یافتیم

خدایا شکر . . . .

یاحق

تسخیر

بسم الله

تازگی ها یک سری ارواح پریشان به مملکت ما هجوم آوردن

و باید شورای امنیت مملکت درون برای حفاظت از مملکت در مقابل اون ها فکری کند

.

.

باید ستاد کنترل و شناسایی ارواح تشکیل بدیم

خدا به خیر بگذراند . . . 

یاحق

گم شدن

بسم الله

آدم بعضی وقتا دلش می خواد بره گم بشه

گاهی یک تریلی 18 چرخ همین جوری از روی جاده زندگی آدم رد می شه

ملت واسط هدایت 300-400 نفر آدم می شن

اون وقت ما در آدم شدن خودمون موندیم

بدجوری بریدیم بدجوری

خدایا مثل همیشه خسته ایم دست مان را بگیر 

یاحق

پروازی در اوج

بسم الله

یکی از بزرگترین آرزوهای زندگی مون این هست که

بریم بالای یه کوه خیلی بلند

و از اون جا یک سقوط آزاد داشته باشیم . . . 

.

.

احساس می کنم خیلی هیجان انگیز

البته تهش مرگ نباشه

مثل شیرجه هایی که پرنده ها در آسمون می زنن

اگر انسان نبودیم دوست داشتیم "باز" می بودیم

با بال های وسیع و محکم

پروازی در اوج

خیلی خیلی خوش می گذره خیلی . . . 

این دنیا که بال زمینی نداشتیم ان شاءالله اون دنیا داشته باشیم

یاحق

آزادسازی مملکت درون

بسم الله

حال که از تمام قیدهای عالم آزاد شده ای

و در مملکت دوست منزل گزیدی

حال وقت آن است که صورت مسئله زندگی ات از نو شکل بگیرد

ولی این بار با محدودیت های الهی

و تنها با یک تابع هدف

و آن هم لقاء الله باشد و زیارت یگانه دوست و صاحب هستی

حال وقت آن است که برای حل مسئله جدید زندگانی ات آماده شوی

در این راه نیز خدا پشت و پناهت باشد

و من الله توفیق

یاحق

پی نوشت: مملکت درون را خدا آزاد کرد . . . 

جوان زنده

بسم الله

الحمدلله روز به روز با خانم های جوان زنده ای ملاقات می کنیم

از این جوون ها که مثل شهید صیاد شیرازی

با عمل شون به آدم چیز یاد می دن

خدایا شکر بابت بودن شون

شکر بابت وجود شهید چمران

شکر بابت وجود امام موسی صدر

شکر بابت وجود عزیزانی که وجودشون روح آدم رو شاد می کنه

خدایا روز به روز هیچ بودن خودمون رو بیشتر حس می کنیم

تازه می فهمیم وقتی این جور عزیزانی هستن

آرزوی شهادت برای ما خیال خامی هست

ولی خدایا شکرت برای اینکه عزیزانی هستن تا امام عزیزمون تنها نباشه

خدایا واقعا شکرتون

یاحق

معتکف

بسم الله

یه مدت می خواییم بریم در درونی ترین لایه وجودی مون معتکف شیم

این دفعه که باز از صافی وجودی مون آب رد کردیم

متوجه شدیم هنوز کلی قراضات درونی داریم

و سرعت آب کم هست و باید پاک شیم . . . .

تازگی ها صفحه زندگی مون رو زود به زود ورق می زنیم

و زود به زود می فهمیم خط های سیاه دفتر چی بوده

و هنوز فرشته ها با خودشون نامه عمل رو بالا نبردن

از دست شون می گیریم و می خونیم

تازه می فهمم چه همه خیال اشتباه می کردیم

چه همه به ظاهر خوبی و در باطن بدی می کردیم

چه همه حواس مون به خانواده گرامی نبوده و به گمان خوب جفا می کردیم

چه همه حواس مون به درس و مشق و اساتید نبوده و بیت المال رو الکی خرج می کردیم

چه همه از نظر اخلاقی به حوزه تعهد داشتیم ولی سر کلاس ها نمی رفتیم و امتحان نمی دادیم

به عبارتی اصلا بنده ی خدا نبودیم

و اصلا تقوا نداشتیم

و به خیال خودمون کل این مدت حواس مون به خدا بوده 

و تازه فهمیدیم چه خیال خامی . . . 

ما کجا و شهادت کجا . . . 

همین که خدا از روی مملکت خودش حذف مون نکرده جای شکر داره 

تازگی ها بدجوری حس نادونی و نفهم بودن به مون دست داده

باز خوب بعد از 20 سال تازه داریم این چیزا رو می فهمیم

بازم جای شکر داره

خدایا شکر

و من الله توفیق

یاحق

خلوص نیت

بسم الله

گاهی خدا خوب میزان خلوص نیت آدم رو به آدم نشون می ده

فقط باید سکوت کنیم و  گوش شنیدن داشته باشیم

دیروز خیلی چیزا رو فهمیدیم خیلی

.

.

امام جان شرمنده ایم شرمنده . . . 

آدم شدن مان آرزوست . . . 

یاحق