تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

خیلی خسته ایم خیلی . . . . . ولی نه خسته ی کار . . . جنس خستگی مون فرق می کنه . . . .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۳۳
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

می دونید فیلم، سریال، پیام بازرگانی، کارگردان، فیلم نامه، نقش، دیالوگ و . . . خیلی جالبن

بعضی وقتا احساس می کنم ما همه بازیگریم و ایفای نقش می کنیم گاهی تو یه فیلم چند ساعتی گاهی تویه یه سریال، گاهی تو برنامه ی ورزشی، گاهی پیام بازرگانی و . . . 

بسته به اینکه فیلم باشه یا سریال آدم های دیگه ای که کنارت تو فیلم بازی می کنن می تونن ثابت باشن یا متغیر ولی توی تموم سکانسای دنیا کارگردان یکیه و اونم خداست و ارزیاب هم یکیه و اون هم خداست و طراح صحنه و فیلم نامه نویس هم خود خداست و نقشای دیگه و بازیگرهایی که اون نقش ها را بازی می کنن اونا را هم خدا انتخاب کرده

کار آدمای دنیا اینه که وسیله ای باشن برای آزمایش تو مدام نقش هایی رو بازی کنن که خدا ازشون خواسته تا خدا ببینه تو چه جوری ایفای نقش می کنی و چه جوری حق خدا را به جا می یاری و چه دیالوگ هایی از زبونت جاری می شه خدا می خواد ببینه تو بازیگر خوبی هستی یا نه

اگه این طوری به دنیا نگاه کنی همیشه تموم وجودت گوش میشه و چشم تا بفهمی که الان در این لحظه نقش تو چی شد و الان داری چه سکانسی از فیلم را بازی می کنی و چه جوری باید رفتار کنی و چه دیالوگ هایی را بگی علاوه بر اینکه یه موجود زنده و پویا می شی دنیات هم خیلی قشنگ میشه دیگه تو دنیات جز خدا برات اهمیت نداره و همه چی را از خدا می بینی و سعی می کنی توی تمام سکانسای فیلمت بهترین نقش را بازی کنی و بهترین دیالوگ ها را به زبون بیاری همون دیالوگ هایی را که خدا می خواد 

این جوری همش با خودت فکر می کنی هدف خدا از اینکه بنده اش این حرف را بزنه، این جوری رفتار کنه، این دیالوگ را بگه چی بود ؟ خدا با این کار چی را می خواد بهت بفهمونه از طریق این دیالوگ چه جوری می خواد کمکت کنه که نقشت را بهتر بازی کنی و بازیگر بهتری بشی چه جوری می خواد نقاط ضعف بازیگریت را بهت برسونه تا درستش کنی و بتونی تو فیلم های مهم تری ایفای نقش کنی. این جوری وقتی یکی باهات حرف می زنه خوب به حرفاش گوش می دی تا ببینی خدا می خواد چی بهت بگه و چون می دونی اگه خیلی زود باهاش مخالفت کنی ممکنه از گفتن ادامه ی حرفاش منصرف بشه و پیام خدا به تو ناقص برسه برای همین شاید خدا گفته مباحثه کنید و دیالوگ ها را جوری و با موضعی بگید که ادامه ی بحث امکان پذیر باشه 

می دونی این جوری هیچ وقت هیچ وقت از بازیگرای دیگه ای که خدا اونا را برای طراحی صحنه ی فیلم در کنار تو گذاشته ناراحت نمی شی چون می دونی اونا هم مثه تو دارن نقش بازی می کنن و تازه از صمیم قلب دوستشون داری چون خدا از طریق اونا داره با تو حرف می زنه و تو را نصیحت می کنه این جوری اونا همیشه بازیگرایی هستن از طرف خدا و وقتی تشکر می کنی درسته که از اونا تشکر می کنی ولی در واقع از خدا تشکر می کنی یعنی پشت تموم بنده ها یه خدا قرار می گیره به خاطر همین هم وقتی معذرت خواهی می کنی باز هم داری از خدا معذرت خواهی می کنی یعنی تموم دیالوگ هات را برای شنیدن خدا می گی و به خاطر همین آدم وقتی با خداش با دوست عزیزش حرف می زنه با تموم محبتش نسبت به اون حرف می زنه و شاید به خاطر همین بوده که پیامبر (صل الله علیه و آله) در برخورد با مردم این قدر با محبت بوده چون پشت اون مردم خدا وجود داشته و ایشون داشته با خداش با محبت برخورد می کرده تو کتاب آداب صلاه خوندم شدید بودن پیامبر (صل الله علیه و آله) و ائمه (علیه السلام) هم از روی محبت بوده اونا می خواستن آدم بدا هر چه زودتر بمیرن تا کمتر روی دنیا باشن و گناه کنن و اون دنیا کمتر عذاب شن.

تازه ماجراهایی هم که برات اتفاق می افته و حوادث تلخ و شیرین هم دیگه اون قدر تکونت نمی ده چون می دونی که فیلم نامه ی زندگیت قبلا نوشته شده " ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر"، " لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما ءاتکم و الله لا یحب کل مختال فخور" یعنی هر چی بهت می رسه قبل از اینکه اتفاق بیفته تو یه کتاب نوشته شده تا از چیزهایی که از دست می دید ناراحت نشید و به چیزهایی که بدست می یارید خوشحال نشید

می دونید توی این جور نگاه به زندگی به یه سطحی از وحدت آدم می رسه و از کثرت دور می شه این جوری فقط رضایت و ایفای نقش درست در مقابل یکی که اونم خداست برات مهم میشه و وقتی مخاطبت یکی باشه و یکی فقط برات ارزشمند باشه در مقابل اون یکی بهتر می تونی به وظایفت عمل کنی و تو کارات بهتر می تونی تصمیم بگیری چون یه تابع هدف داری نه چندتا . . . محدودیت هات هم مشخصه و پارامترهای مسئلت هم ثابتن . . . کلا دنیات راحت تره و اگر بخوای فیلمت عوض شه و یا نقشت عوض شه می دونی که باید فقط و فقط از کارگردان بخوای یعنی از خدا . . .

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۳۱
معرفت جو
یعنی عاشق خودمم :) (هنوز تو نوشتن این خصلت را ترک نکردیم که رو حرفمون وایسیم :) خدا خودش کمک کنه) 
گاهی نور هست ولی باید زاویه دیدمون درست باشه تا راهنمایی شیم مثلا تخته کلاس را در نظر بگیرید اگر توی زاویه دید بدی نشسته باشیم نمی فهمیم بعضی خطوط با رنگ قرمز نوشته شدن بعضیا سیاه 
مثلا جمله ی این که زن عقلش کمه شاید سنگین باشه ولی جمله ی آب پایبندیش کمه خیلی ساده به نظر بیاد 
یا مثلا خلاف جریان آب پارو زدن اونم نزدیک آبشار شاید خیلی عقلی و منطقی به نظر بیاد و پذیرشش ساده باشه ولی هر چی زن گفت خلافش عمل کنید سنگین باشه و . . . 

می دونید گاهی باید به نویسنده ی یه متن عشق، ایمان و اعتماد داشت تا بتونید بفهمید چی می خواد بگه اگه قبول کنید طرف داره حرف حق می زنه هر جور که شده سعی می کنید گفتش را برای خودتون شیرین و قابل فهم کنید می دونید خیلی وقتا مشکل نویسنده نیست . . . .

هر خونه ای یه در داره تا به اسرار توش آدم دست پیدا کنه و خدا می گه دم در خونه که رفتین اول با اهل خونه انس بگیرید اگر راهتون ندادن ناراحت نشین و برگردین و گاهی ما هزار بار دم در خونه می ریم و هی بر می گردیم ولی مهم اون انسی هست که هر دفعه تو سر زدن به اون خونه حاصل میشه و بالاخره یه بار ان شاالله راهمون می دن 

ما چه بخواییم چه نخواییم هر چی داریم از اهل بیت (علیه السلام) داریم . . . .خدا خودش توفیق خدمت به این خونواده را نصیبمون کنه

اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه، و الذابین عنه، و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه، و الممتثلین لاوامره، و المحامین عنه، و السابقین الی ارادته، و المستشهدین بین یدیه . . . 
در پناه حق
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۰۹:۰۸
معرفت جو

یه مطلب دیگه هم می ذاریم چون ممکنه این چند روز گذارمون این ورا نیفته البته این را کودکمون نوشته در نصیحت ما :)

تو سوره ی فاطر یه آیه هست (آیه 10) خدا توش می گه "الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه"  یعنی "سخنان پاک که حاوی باورها و اعتقادات درست است به سوی خدا بالا می رود و به قرب الهی می رسد، و کردار شایسته آن ها را صعود می دهد"

یعنی بر فرض هم که برداشت هایی که ما از آیات می کنیم درست باشه یعنی تخیل درست باشه ولی این آیه خیلی قشنگه


تو آیه خدا می گه کلمات طیبه قابلیت بالا رفتن دارن مثه بادکنک که قابلیت بالارفتن داره ولی اون چیزی که کلمه ی طیبه را بالا می بره عمل صالحه درسته که آدم بادکنک داشته باشه خوبه ولی بادکنکی که تو آسمون پرواز نکنه به هیچ دردی نمی خوره اون بادکنک باید باد شه بعدش درش بسته شه و باد بوزه و اون را به آسمون ببره 

خلاصه کودک ما می گه : شاعر می گه به عمل کار برآید به سخن دانی نیست . . . .


ان شاالله خدا توفیق عمل صالح به ما هم بده . . . 

عزاداران حضرت زهرا (سلام الله علیها) التماس دعای ویژه

ما را یادتون نره

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۰۸:۳۹
معرفت جو

چون به خاطر طولانی شدن ممکنه خونده نشه تو این پست مبحث قبلی را ادامه می دیم: (برای خودمون رفتیم رو منبرا خدا به مخاطب رحم کنه :))

بحث را ادامه می دیم ولی از دریچه ی قرآن و مفاتیح 

اول یه آیه از قرآن بگیم و بعدش ادامه بدیم: 

و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف لا تکلف نفس الا وسعها لا تضار والده بولدها و لا مولود له بولده و علی الوارث مثل ذلک فان اراد افصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما و ان اردتم ان تسترضعوا اولادکم فلا جناح علیکم اذا سلمتم ما ءاتیتم بالمعروف واتقوا الله واعلموا ان الله بما تعملون بصیر (آیه 233 سوره ی بقره)

و مادران - هرچند طلاق گرفته باشند- فرزندان خود را دو سال تمام شیر می دهند. این حکم برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند. و خوراک و پوشاک مادران در حد متعارف بر عهده پدر کودک است. و البته هیچ کس جز به اندازه توانش مکلف نیست. هیچ مادری نباید از رهگذر فرزندش زیان ببیند و هیچ پدری نیز نباید از رهگذر فرزندش زیان به او برسد. و اگر پدر کودک بمیرد مانند همان تکلیفی که بر عهده پدر بود بر عهده وارث اوست. و اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند فرزندشان را قبل از دو سال از شیر بازگیرند بر آن دو گناهی نیست. به شرط آن که حقوقی را که باید به مادر او می دادید، به خوبی و شایستگی بپردازید. و از حسابرسی خدا و عذاب او پروا کنید، و بدانید که خدا به آن چه می کنید بیناست. 

این آیه را داشته باشین و تو دعای روز عرفه امام حسین (علیه السلام) محبتی را که خدا بهشون و به همه ی نوزادهای دنیا می کنه را خیلی قشنگ به زبون آوردن بخشیش را زیر آوردم: 

و من قبل ذلک رؤفت بی بجمیل صنعک، و سوابغ نعمک، . . . ، و حفظتنی فی المهد طفلا صبیا، و رزقتنی من الغذاء لبنا مریا، و عطفت علی قلوب الحواضن، و کفلتنی الامهات الرواحم، و کلاتنی من طوارق الجان، و سلمتنی من الزیاده و نقصان، فتعالیت یا رحیم یا رحمان

و پیش از آن مهر ورزیدی با من به خوش رفتاری و نعمت شایان پدید کردی، . . .، و نگهداری ام کردی در گهواره که کودک خردی بودم و روزی ام دادی از غذای شیر گوارا و مهربان کردی بر من دل زنان پرستار و کفیلم کردی مادرهای خویش، و حفظم کردی از واردین شبانه ی جن و سالم داشتی از زیانی و کاستی، برتری تو ای مهربان بخشنده 


حالا خدا در مورد این کودکی که این قدر حواسشون بهش هست می یان و توصیه می کنن دو سال کامل شیر بخوره و از طرفی در مورد این امر مهم که خیلی تصمیم گیری مهمی و تو آینده یه بچه تأثیر داره از واژه ی "تشاور" استفاده می کنن و می گن در این مورد خانوم و آقا باید با هم مشورت کنن. خب این موضوع اصلا حرف امام علی (علیه السلام) را نقض نمی کنه چرا؟! چون اولا خدا در این مورد می دونه که مادر نسبت به بچه اش بواسطه ی مهر و محبتی که خدا تو دلش گذاشته عاشق ترین موجوده و وقتی که مادر می گه نه دو سال شیر نخوره یعنی دریچه ی احساسش بسته شده و با احساس حرف نمی زنه یعنی در این وضعیت خودش برای محبتش عقال و پایبند گذاشته نیاز به عقال غیره نیست واسه همین تو این زمنیه باهاش مشورت کن یعنی فک کنم بشه هر وقت در احساس بسته شده و در موضوعاتی که حرفی از احساس نیست بشه مشورت کرد مثلا توی واقعه ی غدیر خم، خانوم ها هم با حضرت علی (ع) بیعت دادن و دستشون را گذاشتن تو آب و بیعت دادن.

 جالبه وجود آب تو این موضوع هم خیلی قشنگه یعنی شاید از روی عقل کامل تصمیم گرفتن و چون لازمش بستن دریچه ی احساسه ولی یه زن کامل زنی است که هم عقل داره هم احساس پس وقتی از احساس خالی میشه و با عقل سالم تصمیم می گیره برای اینکه به عنوان یه زن کامل بیعت بده دستش را می زنه به آب و با آب و محبت ارتباط عاقلانه پیدا می کنه و کامل میشه و بیعت می ده (البته این  طرز تفکر دیگه خیلی تخیله شما جدی نگیرید ما را :)) خلاصه یعنی خانوم ها هم بیعت می کنن. . . .


کلا خدا خیلی خانوم ها را تحویل گرفته این که سوره ی نساء داریم و کلا تو همین سوره ی بقره هر آیه ای که رفتار با خانوم ها توش گفته شده یه واژه "بالمعروف" هم به اون دستوره ضمیمه شده 
کلا خدا همه را خیلی دوست داره ان شاالله همه خدا را دوست داشته باشن :)
در پناه حق
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۳۴
معرفت جو
فیلم فرار از زندان را نمی دونم چند نفر دیدید ولی نقش اصلیش مایکله که با یه عالمه کد رو به رو و اون ها را کنار هم می ذاره تا بتونه اصل قضیه را کشف کنه می دونید احساس می کنم قرآن و سخنان اهل بیت (علیه السلام) هم توشون یه عالمه کد نهفته است که برای رسیدن به منظور باید کد شکنی بلد باشیم . . . .
الحمدلله خدا خواسته ما چند تا کد را بدونیم یه جا گوش داد حاج آقایی می گفت آب نماد مهر و محبت و عقل به معنای پایبند و از عقال می یاد که عربا باهاش شتر را به زمین می بستن . . . 
در رابطه با آب خودش چند تا مفهوم داریم مثه بستر، سیل، طغیان، آبشار، آب راکد، شیب بستر و . . . .
از طرفی می شه گفت خانوما ظرف مهر و محبتن یعنی یه جورایی از جنس محبتن
حالا محبت چیه؟ آبه و آب در اکثر موارد جاریه، زنده است جریان داره درسته توی بستری حرکت می کنه ولی به هیچ مکان ثابتی پایبند نیست یعنی پایبند بودنش کمه خب به این عبارت رسیدیم که آب پایبند بودنش کمه حالا بیایین به جای هر واژه مصداقش را بذارین یعنی به جای آب خانوما و به جای پایبند عقل خب نتیجه می شه  "وجه محبت خانوما عقلش کمه" یا همون خانوما عقلشون کمه" :)
این اصلا بد نیست اتفاقا خیلی هم این عبارت خانوما عقلشون کمه قشنگه و کاربردی همین که خانوما با آب نسبت داشته باشن خیلی خوبه چون یه جورایی به واژه مؤمن نزدیکن :) 
ببینید آب را اگه بخوایین ازش استفاده ی مفید کنید باید ظرف داشته باشین یعنی وقتی آب در ظرفی قرار بگیره میشه از تلف شدنش خودداری کرد مثلا سد، خیلیا روی آب سد می زنن که بعدش حساب شده از اون آب استفاده کنند این سد باعث رکود آب نمی شه چون مدام پر و خالی میشه و آب توش جریان داره فقط باعث میشه اگه بارون زیاد بارید رودهای ورودی و خروجیش طغیان نکنن و خرابی به بار نیارن یعنی یه جورایی از سیل جلوگیری می شه شاید این ظرف همون ظرف حجاب و عفاف باشه
یعنی یه جورایی محبت برای اینکه کارایی داشته باشه باید با یه پایبندی اون را محافظت کرد یعنی تو خود اصل کلمه ی محبت عقل و عقال کم داریم و حالا این عقال باید باشه تا محبت حیف نشه
وقتی بارون بیش از حد می باره آب تو هر زمینی چه بستر داشته باشه چه نداشته باشه جاری میشه و این سیله خونه خراب کنه شاید مصداقش خانومایی باشه که تو جامعه بی حساب و کتاب همین جوری ابراز محبت می کنن. 
حالا برای استفاده ی صحیح از آب باید چی کار کرد؟ باید از طغیانش جلوگیری کرد و یا اون رو تو مسیرای با شیب زیاد جاری نکرد مثلا چون خانوما پر از احساسن شاید اگر در یه تصمیمی که پنجره ی احساس خانوم ها بازه و احساسشون را بین دو درجه تغییر می ده یعنی از بالا به پایین مثه آبشار یا تو یه شیب تند حرکتش می ده ازشون مشورت بگیرید نتونن برای قایقی که روشون قرار می گیره رسیدن به هدف درست را تضمین کنن شاید برای مقابله با این طغیان اولا اصلا تو این جور مسائل باهاشون مشورت نکرد یعنی اون شیب تند را ایجاد نکرد و یا اگر اشتباهی ایجاد کردیم مثه کسی که داره به سمت آبشار می ره باید خلاف مسیر آب پارو زد یعنی هر چی گفتن باید برعکسش عمل بشه (الآن ما در خانوم بودن خودمون شک کردیم :) ولی آخه امام علی (علیه السلام) هیچ حرفی را بی حساب کتاب نمی زنن)
بعد از تموم این حرفا ببینیم امام علی (علیه السلام) برای حفاظت از این آب حرفای قشنگی زدن: 

از مشورت با زنان بپرهیز، چراکه نظر آنان سست و عزمشان بی پایه است. زنان را در حجاب گیر تا از نگرستین به مردان بازمانند، زیرا سخت گرفتن در حجاب عفت آنان را بیشتر حفظ می کند. بیرون رفتن آنان از خانه بدتر از وارد شدن افراد غیر مطمئن به خانه نیست. اگر بتوانی کاری کنی که غیر تو را نشناسد چنان کن. بیش از توانش کار به او مسپار که زن گلی ظریف است نه کارفرما و خدمتگذار. 

در تکریمش زیاده روی مکن، او را به طمع مینداز که برای دیگران میانجی گری کند. از غیرت ورزیدن بی مورد بپرهیز، زیرا سبب می شود که زن درستکار به نادرستی و زن پاکدامن به بدگمانی افتد. (نامه 31)

اما نقص عقلشان به خاطر اینکه شهادت دو تن معادل شهادت یک مرد است.  (خطبه ی 80) 


خب سست بودن نظر و بی پایه بودن عزم به خاطر همون رقت و حالتی داره که مایع داره یعنی آب چون مایع است انسجام جامد را نداره و من خودم به شخصه قبول دارم که وقتی حرف احساس بشه عزمم توی خیلی زمینه ها کم میشه چون در اون لحظه ظرف محبتم پره و شاید لبریز شه و عقال نداشته باشه . . . عبارت بعدی هم داره همون ظرف را ایجاد می کنه. در  مورد اینکه غیر از اون را هم نشناسند خب اگه امام علی (علیه السلام) این را می خوان و می گن این درسته خب این هم با بودن زن در جامعه منافاتی نداره چون میشه در جامعه بود ولی اصلا آقایون را ندید تازه میشه خانوم ها را هم ندید چه برسه به آقایون . . . تازه می گن نشناخت " الا یعرفن غیرک فافعل " و شناختن یه آدم کار سختیه مثلا ما هنوز خودمون خودمون را نمی شناسیم. تازه این تعبیر ایشون هم در مورد زن خیلی قشنگه که "زن گل ظریفی است" .  
 ...................................................................................................................................
بحث را ادامه می دیم ولی از دریچه ی قرآن و مفاتیح 
تو دعای روز عرفه امام حسین (علیه السلام) محبتی را که خدا بهشون و به همه ی نوزادهای دنیا می کنه را خیلی قشنگ به زبون آوردن بخشیش را زیر آوردم: 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۱۲
معرفت جو

بسم الله

می دونید چندتا آیه بسی ذهنمون را مشغول کرده تو سوره ی یس 

و ءایه لهم الیل نسلخ منه النهار فاذا هم مظلمون: و برای آدمیان نشانه ای دیگر بر ربوبیت و یکتایی خدا در تدبیر امر آسمان ها همین شب است که روز را از آن به در می آوریم و ناگهان آن ها دوباره در تاریکی فرو می روند. . .  

جالبه لیل را باطل بگیرید و نهار را حق  (البته این را شنیده بودیم) توی چند جای قرآن گفته حق را با باطل نپوشونید یعنی بعضی وقتا حق داخل باطل مخفی میشه و خدا همیشه حق را پیروز می کنه و در می یاره  ولی  دوباره در تاریکی فرو می رید هم جای تأمل داره حضرت موسی (علیه السلام) اومدن و قومشون را از سرزمین فرعون بیرون آوردن ولی بعدش قومشون گوساله پرست شدن و رفتن تو سیاهی و. . . شاید برای این که بنی اسرائیل زیر بار ولایت حضرت هرون (علیه السلام) نرفتن

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) اومدن اعراب را از جاهلیت نجات دادن ولی بعد از وفات ایشون اعراب به جاهلیت برگشتن چون زیر بار ولایت امام علی (علیه السلام) نرفتن . . .

امام حسین (علیه السلام) هم اومدن ولی هیچ کی توان نگهداری عهد را باهاشون نداشت . . .  

آیه را ادامه می دیم 

والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیر العزیز العلیم: و خورشید آیت و نشانه ای دیگر است که پیوسته روان است تا آنگاه که با فرا رسیدن اجلش به استقرار و سکونی که برای آن تعیین شده است برسد. این اندازه گیری خداوندی است که هیچ کس و هیچ چیز بر او فایق نمی آید و به همه مصلحت ها داناست. 

جالبه خورشید یه عالمه نور داره و شاید بشه نماد یه انسان و سالک الی الله باشه کسی که چون نور داره و نورش دائمیه اولا پیوسته حرکت می کنه یعنی هی وای نمیسته دوباره حرکت کنه و ثانیا خدا براش یه محل استقرار تقدیر کرده و قراره برسه به یک جای مسقر و ساکن یه محل مشخص مثه بهشت و یا بالاتر از اون لقاء الله جالبه واژه ی تجری هم داره یعنی جریان می یابه و جریان یافتن نشونه ی بودن در یه بستر مشخصه مثه رود و . . . و این بستر فراز و نشیب ها و گردنه هاش هم مشخصه . . . و البته این را خدا می خواد چون عزیز و علیمه

باز هم آیه را ادامه می دیم

و القمر قدرنه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم: و برای حرکت ماه منزل هایی (بیست و هشتگانه) را به اندازه معین کردیم. ماه این منزل ها را می پیماید تا به جایگاه نخست خود برگردد و بسان چوب خوشه نخل که دیری از آن گذشته و منحنی شده است (به صورت هلال) دیده شود. 

جالبه ماه برخلاف خورشید قرار نیست به یه محل استقرار برسه بلکه چندتا منزل داره که توی اون ها جا به جا میشه واقعا نمی دونم ماه نماد چیه ولی می دونم که یه کره ی خاکی و نورش از خودش نیست بلکه نور خورشید روش می تابه شاید چون خودش از خودش نوری نداره قرار نیست جریان بیابه و به محل استقرار برسه یعنی یه موجود سرگردونه که با توجه به نوری که خورشید بهش وام می ده در منازل مختلف قرار می گیره ولی تهش به منزل اول عودت و بازگشت می کنه و اونم مثه چوب خوشه نخل . . . شاید اینم یه جور انسان باشه ولی انسانی که از خودش نوری نداره آخه نخل می گن مثه انسانه یعنی اگر سرش را بزنن خشک میشه و می میره شاید یه انسانی باشه که منزل به منزل می ره و اونم به واسطه ی روشن و خاموش شدن نور و البته اینم را خدا تقدیر کرده . . . انسانی که راه گم کرده و دور خودش می چرخه انسانی که یه بت مثه زمین پیدا کرده و همش دور اون می چرخه بی توجه به این که خود زمین دور خورشید می چرخه . . . . حالا گاهی این انسان ماه کامل میشه و در معرض نور تمام قرار می گیره و گاهی پشت زمین مخفی میشه و فک کنم کسوف روی بده ولی هیچ وقت خودش تولید نور نمی کنه . . . . شاید مثلش حاکمای ظالم زمان ائمه (علیه السلام) باشن که نور می دیدن ولی هیچ توفیری توشون نداشته . . . . این "حتی عاد کالعرجون قدیم" خیلی عربیش جالبه یه جورایی عودت و بازگشت مثه گذشتگان را تو ذهن آدم می یاره این که بعضیا می گن ما راه پدرانمون را می ریم اونا بت پرست بودن ما هم پس بت می پرستیم "عرجون قدیم" نخلی که یه ذره نور داره اونم نور فطرتشه . . . .

و باز ادامه می دیم

لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا الیل سابق نهار و کل فی فلک یسبحون : نه خورشید را سزد که ماه را دریابد و نه شب بر روز پیشی گیرنده است، هر یک از این ها و دیگر ستارگان چون ماهیان دریا در مداری شناورند. 

به ما گفتن فعل را با مصدرش معنا کنید یعنی تدرک می شه ادراک کردن یعنی خورشید ماه را ادراک نمی کنه شاید یکی که تو یه بستر خاصی داره می ره به سمت محل استقرارش هیچ وقت درک نکنه که سرگردونی و منزل به منزل شدن و دور خودش چرخیدن به چه معنی باشه و یا چون عظمت خالق را می بینه هیچ وقت درک نکنه که چرخیدن به دور یه بت خاکی به چه معنیه و چراییش را ندونه

شب هم از روز سبقت نمی گیره شاید چون هیچ وقت حق بر باطل پیروز نمی شه ولی شاید ارتباطی باشه بین خورشید و شب - و ماه و روز - و یا ترکیبات دیگه یعنی خورشید و روز- و ماه و شب گردش این چهار تا کلمه هم می تونه تأمل برانگیز باشه یعنی خورشید ماه شب روز و گاهی شب روز خورشید ماه و جالبه توی همین چهار تا لغت هم زور خورشید از ماه و روز از شب بیشتره هرچند که ممکنه روز و خورشید بین دو تاریکی ماه و شب بیفتن ولی تو خود آیه هم این ماه و شبه که بین خورشید و روزن . . . .یعنی شاید حق با باطل پوشیده بشه ولی آخرش حق پیروزه و برای همین اولین ترکیب این چهار واژه تو خود قرآن با خورشید شروع می شه و به روز ختم . . . 

اینکه مترجم ستارگان را به ماهیان تشبیه کرده و گفته ماهیان هم تو مدار حرکت می کنن برام جالبه شنیده بودیم ماهی ها هم توی دریا مسیر مجزا دارن ولی تشبیهش بسی جالب بود . . . .

........................................................................................................................................................................................

یه آیه دیگه هم تو سوره ی یس جالبه البته همه ی آیات جالبن ما درکش را نداریم و البته اون قدری هم که می فهمیم ظن و گمان و خیاله

" و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم: و آیا سفارش نکردم که مرا بپرستید و از من اطاعت کنید که این راهی است راست و شما را به نیکبختی می رساند؟!

جالبه که صراط مستقیم این جا نکره است . . . امام خمینی (ره) تو آداب الصلاه تو تفسیر سوره ی حمد می گفتن اهدنای "اهدنا صراط المستقیم" یعنی پافشاری و ملازمت روی آیه ی قبلی یعنی این که خدایا ما را در "ایاک نعبد و ایاک نستعین" ثابت قدم بدار می گفتن وقتی آدم تو نماز به عبارت "ایاک نعبد و ایاک نستعین" رسیده از کثرت خارج شده و به وحدت رسیده و فقط خودشه و خداش واسه همین خالصانه با خداش حرف می زنه (و ضمیر "ک" که نشونه ی عمق علاقه و نزدیکیه به کار می بره- البته این را نگفتن آخه خدا را تو خطاب کردن خیلی حرف بزرگیه این که با رب العالمین، رحمن و رحیم و مالک یوم الدین این قدر صمیمی شیم مثلا در سطح خیلی ابتدایی کی به یه استاد جلوی روش می گیم تو )  و تو آیه بعدیش می خواد همیشه این قدر از کثرت خارج باشه و در وحدت باشه که بتونه با خداش صمیمی حرف بزنه و پایداری دوستیش با خدا را می خواد . . .

.......................................................................................................................................................................................

بیشتر از کوپن روزانمون فک کردیم :) فعلا در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۰۸:۱۸
معرفت جو

الله نور السموات و الارض 

این چیزای پایینی که می نویسیم اصلا در مقابل این آیه عظیم هیچی نیست و فقط تخیله

جالبه مثل الله مثل نوره 

الله جمیع صفات الهیه تو یه کلمه. صفات رحیم، رحمان، جمیل و جلال و . . . . 

نور هم البته این نوری که ما می شناسیم نور سبز، سفید، قرمز و . . . .

همه ی اون صفات تو یه کلمه الله خلاصه می شه و همه ی اون نورهای مختلف تو یه نور 

جالبه نور وقتی آبیه تمام ذراتش آبیه مثه رنگ نیست برای همین ترکیب نورهای آبی، سبز، قرمز و . . . نور سفید می شه. به عبارتی نور و ذاتش یکی ان یعنی همش نوره ولی ترکیب همه رنگا سیاه می شه. و فقط رنگ سفیده که سفیده . . . . .رنگ را به یه جایی می زنن یعنی تعلقیه مثه دست آدم که به آدم تعلق داره ولی نور به چیزی تعلق نداره . . . 

نور حتی مثه آب هم نیست مثلا آب تو چشمه، تو می تونی تصویرت بیفته تو آب و خودت را ببینی ولی نور هیچ ظرفی نداره که قرار باشه تو بتونی توش خودت را ببینی . . .

آب به شکل ظرفی که توشه قرار می گیره در می یاد ولی نور ظرف مکانی نداره . . . . 

آب را میشه کثیف کرد ولی نور را نمی شه یعنی آب اجازه می ده که بین خلل و فرجش یه مولکولای یه ماده دیگه قرار بگیره ولی نور نمی ذاره .  . . . البته آب را میشه بعدش پاکش کرد ولی نور اصلا کثیف نمی شه که بخواد پاک بشه 

نور توی هر محیطی با توجه به قابلیت اون محیط می ره و یا همون ضریب شکستی که ازش صحبت می کنیم یعنی توی هر محیطی با سرعتی می ره که اون محیط ظرفیتش را داره . . . ولی تحلیل نمی ره یعنی یه قسمتیش از محیط عبور می کنه یه قسمتیش بر می گرده و . . . .

کلا نور موجود قابل تأملیه ولی ما فهممون در همین حده . . . . بزرگی گفته بودن در حد فهم خودتون اشکال نداره لغات را معنی کنید وگرنه ما کجا و کلمه ی نور کجا . . . . 

رب زدنی علما . . . 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۱۸
معرفت جو
ما ها تا که با یه مشکلی رو به رو می شیم شروع می کنیم به دست و پا زدن و جیغ و داد یادمون می ره که یکی از راه های مقابله با مشکل سکوت و سکون و به عبارتی کظم غیظه . . .
مثلا تا که سگ می بینیم شروع می کنیم به دویدن حالا بدتر، سگ هم که ول کن ماجرا نیست می دو دنبالمون در حالی که اگر بشینیم اون دیگه ما را نمی بینه . . .
یا وقتی می افتیم تو آب شروع می کنیم به دست و پا زدن در حالی که می گن اگه ساکن باشی خود به خود آب تو را بالا می یاره . . . 
قبول دارم که سکون و سکوت توی مشکلات خیلی خیلی سخته ولی خب اعتماد شیرینی می خواد که بشه سکوت کرد و ساکن بود . . . . 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۵۵
معرفت جو

ههههههه . . . . 

داشتم کتاب آداب صلاه می خوندیم رسیدیم به عبارت "مربا بشه به . . . ." بعدش دیدیم این که مربای خودمونه 

مربا اسم مفعول از ر-ب-ی یعنی تربیت شده و گویا مربایی که ما می خوردیم به خوبی تربیت شده که لایق این اسم شده :)

شنیدم برای همین مربای مثلا انجیر این قدر زحمت می کشن که نگو و نپرس البته ما از نزدیک در جاده ی شیراز دیدیم 

اولا بنده های خدا اون جا کلبه های چوبی درست کرده بودن و می گفتن فصلش که بشه می یان و روز و شب تو این کلبه ها زندگی می کنن 

بعدش به هر درخت قوطی آهنی وصل بود تا پرنده ها شکوفه های درخت و . . . را نخورن و از صدای قوطی ها بترسن 

می گفتن که زیر درخت را نرم می کنن و سنگاش را بر می دارن تا آب بارون راحت توی زمین نفوذ کنه و میوه ها آب دار شن

دیگه از بقیه ماجراش خبر نداریم ولی خب لابد بعضی میوه های خاصش را با توجه به ویژگی هاش انتخاب می کنن و می شورن و به شیوه ی خاصی می پزن و بعدش هم بسته بندی می کنن البته این فقط انجیره برای مربای آلبالو و هویج و . . . با توجه به میوه اش تربیت های خاص خودش صورت می گیره این که هستش را دربیارن، پوستش را بکنن، خوردش کنن و رو آتیش بپزنش و . . . خلاصه خودتون را جای اون میوه بذارین کلی آزمایش و . . . صورت می گیره تا بخوایین تربیت شین و این بنده های خدا صداشون هم در نمی یاد . . . .واقعا به اینا میشه گفت مربا :) . . . . 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۵۰
معرفت جو