تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۸۸ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم الله


جالبه حاج آقا قرائتی می گفتن 

وقتی که خدا نعمتی بهتون می ده مثل شیر آب هستید


هر وقت که بازتون کنن

می تونن ازتون آب بردارن


ولی اگر بخوایین آب ندین

خب آب ندین


شما مسدود می شید

و ملت می رنن از شیرهای دیگه آب بر می دارن 

به همین راحتی :)


...................................................


حاج آقا مثال قشنگ دیگه ای هم می زدن


می گفتن اگر دقت کرده باشید

گاهی جبعه شیرینی رو دست به دست می کنن

و هر کی یکی بر می داره


گاهی هم یکی جعبه رو بدست می گیره

و به همه تعارف می کنه


جالبه جعبه به دست کسی داده میشه

که اون فرد حاضره به همه شیرینی تعارف کنه :)


حالا فقط شیرینی برای خودتون بر می دارید

یا جعبه رو بدست می گیرید و به همه تعارف می کنید؟؟؟؟


انتخاب با شماست . . . .


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۷:۳۸
معرفت جو

بسم الله


عن ابی الحسن الرضا (علیه السلام) قال: احسن الظن بالله 

فان الله عز و جل یقول: انا عند ظن عبدی بی ان خیرا فخیرا و ان شرا فشرا


امام رضا (علیه السلام) فرمود: به خداوند گمان نیکو داشته باش

زیرا خداوند عزوجل گوید: من در نزد گمانی که بنده ام به من دارد حاضرم

اگر گمان خیر به من دارد پاداش خیر می بیند

و اگر گمان بد به من دارد پس کیفری بد در انتظار اوست


جالبه :)


گاهی که ما یه کار بد می کنیم

انتظار داریم خدا حتی نگاه مون هم نکنه

بی توجه به اینکه خدا کریم تر از این حرفاست 

و همیشه حاضر و آماده است که ما برگردیم و ازمون استقبال کنه


اون همیشه نگاهش به ما  مهربونه

ولی ما چون فک می کنیم خدا هم مثل ماست 

و چون انتظار داریم اون به ما نگاه هم نکنه 

خودمون نگاهمون رو ازش بر می گردونیم

غافل از اینکه خدا منتظر بازگشت ماست . . .  


خلاصه اینکه باید شرمنده چنین خالق کریمی باشیم

ولی هیچ وقت در موردش بد فکر نکنیم

چون اون خداست

و خدای ما خیلی بزرگه خیلی . . . .


یادمون باشه هیچ وقت رومون رو از خدا برنگردونیم

چون خدا خیلی لطیف هست خیلی . . . . 


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۸:۲۸
معرفت جو

بسم الله


شنیدم خوبه آدم بین الطلوعین قبرستان باشه

آخه دقیقا این جوری می تونه صحنه قیامت رو ببینه


وقتی یه عالمه جسد در زیر خاکن

و خورشید رخ می نمایانه

و به عبارتی و اشرقت الارض بنور ربها میشه


البته ما که این واقعه رو در اعتکاف تجربه کردیم

البته فکرش رو بین الطلوعین کردیم


وقتی که همه آدما دور از جون مثل اموات خوابیده بودن

و با صدای بلندگو بیدار شدن

و چراغ ها روشن شد . . . .


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۷:۳۴
معرفت جو

بسم الله


و ان کن اولات حمل                                        و اگر بار دارند

فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن                  باید تا هنگامی که وضع حمل بکنند خرج شان را بدهید


فان ارضعن لکم                                             و اگر برای شما فرزندانتان را شیر دهند، 

فئاتوهن اجورهن                                            مزد شیر دادنشان را به آن ها بدهید

 وأتمروا بینکم بمعروف                                   و در امر فرزندتان با یکدیگر مشورت کنید و بر آنچه متعارف است توافق نمایید

و ان تعاسرتم فسترضع له اخری                   و اگر هر یک از شما چیزی را از دیگری خواست که بر او دشوار است و درنتیجه به توافق نرسیدید، هر چه زودتر زن دیگری کودک را   برای پدر شیر دهد. 

(بخشی از آیه 6 سوره طلاق)


جالبه این آیه خیلی فراتر از بحث طلاق هست و وضعیت شیر دادن بچه


کلا هر محصول مشترکی که توسط یه عده تولید می شه و گام های اولیه اش طی شده و در حال به ثمر نشستن هست

مثل زمین کشاورزی که درختاش اصل شون کاشته شده و در حال میوه دادن هستن

یا پروژه هایی که کلیدشون خورده شده و دیگه الان وقت به نتیجه رسیدن شون هست

یا مذاکراتی که انجام پذیرفته و در مرحله نهایی هستیم تا به ثمر برسه


حالا فرض کنید وسط این پروژه

یه عده بخوان پروژه را ترک کنن و بی خیال ادامه کار بشن و نخوان نتیجه نهایی رو ببینن و ازش استفاده کنن


در مورد این ها 

آیه می گه دو تا حقوق باید داشته باشیم


یکی حقوق ثابت هست که برای مخارج کارمندهای شرکت هست به صورت عادی، چون بالاخره این ها در مرحله کلید خوردن پروژه بودن

و تا وقتی که اون محصول به ثمر اولیه برسه باید حقوق به این کارمندان و دست اندرکاران داده بشه


و یکی حقوق دوم هست

و اون اینکه مثلا وقتی محصول به یه سطح اولیه رسید ممکنه باز هم به تخصص همون آدما احتیاج ویژه داشته باشه

و اگر اون آدمای متخصص که از اول پای کار بودن قبول کردن باقی کار رو هم انجام بدن بهتره همون ها انجام بدن

و از این به بعد باید این حقوق دوم هم به اون ها تعلق بگیره


حالا چون این جا محصول در وضعیت حساسی هست

اگر نتونستین با هم به توافق برسین

باید سریع تر دنبال یه متخصص جدید باشیم

تا اون محصول از بین نره


خلاصه در هر پروژه ای

در هر مذاکره ای

در هر خرید و فروش محصولی که داره به ثمر می رسه

این جوری که در قرآن دیده میشه

باید این شکلی رفتار کرد


باز هم خدا داند

و هر چه خدا خواهد


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۴:۳۸
معرفت جو

بسم الله


جالبه پیرو پست قبل

فرض کنید یه عده آدم 

در یک زمانی

یک حقیقتی را کتمان کنند


و افرادی را در دور خودشون جمع کنند

و باعث گمراهی یک عده آدم بشن

در حالی که در کتاب اون هدایت بیان شده باشه و اومده باشه


و این گونه جمعی را در مقابل یک حق و حقیقت بشورانند

مثل کاری که جناب طلحه و زبیر کردن

و با وجودی که به حقانیت امام علی (علیه السلام) ایمان داشتن

عده ای رو بر علیه ایشان جمع کردن . . . . 


حالا دیگه در این جور شرایطی صرف توبه کردن خالی درست نیست

بلکه باید اصلحوا

و بینوا 

هم به همراهش باشه

تا اون جمع از گمراهی دربیان


حالا دیگه این وظیفه اوناست 

که وقتی اسباب گمراهی یک عده رو فراهم کردن

این دفعه اون افراد رو  در معرض هدایت قرار بدن

و راه درست رو به شون نشون بدن


بخشی از یک حدیث داریم که: 

خداوند عزوجل نیز به پیامبری از پیامبرانش وحی فرستاد که به وی بگو 

به عزتم سوگند اگر به قدری مرا بخوانی که مفصل هایت از هم جدا شوند

دعایت را اجابت نمی کنم 

مگر اینکه آن کسانی را که به دعوت تو گمراه شدند

و در گمراهی مردند

برگردانی

و از عقیده ی باطل خود بازگردند . . . . 


پیوست (حدیث 747 از کتاب جهاد با نفس وسائل الشیعه- باب مشروط بودن توبه ی کسی که مردمان را گمراه نموده به اینکه آنان را به سوی حق بازگرداند)


هر چه خدا داند

و هر چه خدا خواهد


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۰:۲۷
معرفت جو

بسم الله


ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی 

من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب

اولئک یلعنهم الله

و یلعنهم اللاعنون


الا الذین تابوا

و اصلحوا

و بینوا

فاولئک اتوب علیهم

و انا التواب الرحیم

(آیات 159 و 160 بقره)


تازه می فهمم چرا علماء این قدر براشون مهم بوده

که هر چی از کتاب خدا فهمیدن رو بیان کنن

و این همه تفسیر قرآن و غیره داریم


و نکته دیگه راز قبول توبه است

یعنی توبه کردن

اصلاح رفتار

و به جا آوردن قضای کاری که ازش فروگذاری کردن که این جا 

همون بیان کردن چیزی هست که فهمیده بودن و کتمان کردن


جالبه یعنی نباید چیزی که باعث هدایت خلق می شه و در کتاب هست رو کتمان کرد . . . 

بلکه باید بیانش کرد . . . 


در پناه حق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۰۷:۳۳
معرفت جو

بسم الله


جالبه برای استفاده از سبزی خورشتی

باید سبزی رو با کارد ریز کرد

ولی نه خیلی ریز که کلا خاصیتش از بین بره


حالا اگر خود کارد تیز نباشه

باید اول وقت بذاریم تا کارد رو تیز کنیم

البته با فرض اینکه دسترسی به دستگاه سبزی خردکن نداریم :)


خلاصه اینکه اگر برای کسی نقش کارد رو بازی می کنید

و باید تیز باشید تا بتونید اون رو خرد کنید و قابل استفاده اش کنید


اولا حواس تون به تیزی خودتون باشید

ثانیا این قدر تیز و برنده نباشید که سبزی رو خرد خرد کنید و بی خاصیتش کنید

........................................

یه نکته دیگه هم هست البته همون قبلی هست با یه زبان دیگه


وقتی اساتید، روحانیون و هر صاحب خبره ای

تدریس به یه عده رو شروع می کنه و یا به عبارتی امیر راه می شه


باید حواسش به خودش و سطح علمش هم باشه

چون وگرنه دیگه نمی تونه اون تأثیری رو که باید روی شاگردانش داشته باشه


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۲
معرفت جو

بسم الله


ههه باز این عرضه کردن محصول برای سه دسته این جا هم دیده میشه :)


و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل

ان طهرا بیتی

للطائفین

و العاکفین

و الرکع السجود

(آیه 125 سوره بقره)


ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا

فمنهم ظالم لنفسه

و منهم مقتصد

و منهم سابق بالخیرات باذن الله

ذلک هو الفضل الکبیر 

(آیه 32 فاطر)


و همین طور حضرت ابراهیم  (علیه السلام) 

هم کار رسول رو سه چیز تعریف می کنن


یتلوا علیهم ایاتک

و یعلمهم الکتاب و الحکمه

و یزکهیم

(بخشی از آیه 129 سوره بقره)


شاید دوستی با خدا و حرکت از مقام ظالم لنفسه تا رسیدن به مقام سابقین بالخیرات این شکلی باشه: 

1. تلاوت قرآن و گشت و گذار در آیات قرآن با چشمی که فقط بخواد خدا رو ببینه و به خدا توجه کنه ( یعنی یه جورایی طواف کنه در قرآن)

2. سعی کنه این دفعه حکمت های قرآن رو ببینه و تفکر کنه روی آیات و به عبارتی با معلم باشه و تحت تعلیم ( یه جورایی معتکف بشه در قرآن)

3. حالا شروع کنه به تزکیه نفس و مراقبت و قرآن رو در عمل به کار بزنه (یعنی یه جورایی با دیدن آیات به علت فهمیدن بزرگی خالق، رکوع و سجود کنه در قرآن)


البته گام 2 و 3 جاهاشون عوض هم میشه 

چون داریم:

هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم

یتلوا علیهم آیاته

و یزکیهم

و یعلهم الکتاب و الحکمه

و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (آیه 2 سوره جمعه)


و یا

کما ارسلنا فیکم رسولا منکم

یتلوا علیکم ءایاتنا

و یزکیکم

و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (آیه 151 سوره بقره)


نمی دونم جاهای دیگه قرآن این ترکیب چه شکلی اومده

ولی خدا خودش به این ترتیب رسالت رسول رو بیان کرده

میشه با خودمون بگیم 

چون حضرت ابراهیم (علیه السلام) خودشون تزکیه نفس داشتن

یادگیری حکمت براشون اولویت بیشتری داشته تا تزکیه

ولی واقعا در این مورد نمی دونم


در عمل هم یه جورایی تزکیه و تعلیم مثل یه لوپ می مونن

یعنی مدام تزکیه می کنیم تا پاک شیم و باتقواتر

تا بتونیم بهتر از قرآن استفاده کنیم

و حکمت بفهمیم


و وقتی حکمت فهمیدیم و عظمت و یگانگی خالق رو

باز بیشتر می ترسیم و باتقواتر می شیم

می گم بازم نمی دونم


ولی کلا یه جورایی در اعتکاف رکوع و سجود وجود داره

و در رکوع و سجود هم نوعی اعتکاف وجود داره

 

فقط نکته مهم اینه که باید همواره حواسش به کعبه و صاحب کعبه باشه

یعنی به اهل بیت (علیهم السلام) در این راه تمسک بجوی و با رسول همراه باشه


خدا داند

و هر چه خدا خواهد 


در پناه حق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۲۰:۱۳
معرفت جو

بسم الله


و اما داستانی دیگر . . . 


داستان، باز هم داستان حج است . . . 

داستان صفا و مروه . . . 

داستان طواف است . . . 

آن هم 7 بار به دور کعبه . . . 


داستان باز هم داستان خاندان ابراهیم (علیه السلام) بت شکن است . . 

ابراهیمی (علیه السلام) که به شیطان سنگ زد . . . 

و به قربان گاه رفت . . . 

تا اسلام نابش را به رخ آفرینش کشد . . . 

اسلامی که شیطان را از رخ انداخت و او را از عرش به فرش کشید . . . 


آری این بار داستان، داستان اسلام است و آن هم اسلام ناب . . 

داستان سنگ زدن است به شیطان رانده شده . . . 

شیطانی که ولایت خلیفه الله را نپذیرفت . . . 

داستان، داستان قربانی دادن است . . . 

داستان رستگار شدن . . . 

داستان اتمام حج . . . 

آن هم آخرین حج . . . 


آری می خواهم ماجرای آخرین حج آخرین نبی را بگویم . . . . 

و آیا آخرین نبأ آخرین نبی خدا چه بوده؟؟؟؟ . . . 

نمی دانم این نبأ اولین نبأ بوده یا آخرین نبأ . . . 

آخر، در اولین مجلس هم حرف از همین نبأ بود . . . 

انتخاب جانشین آخرین نبی خدا . . . 

انتخاب اولین امام را گویم . . .


گویا حرف همان حرف اول است . . 

حرف حرف علی (علیه السلام) است . . .

حرف حرف مولود کعبه است . . 


کعبه فقط یک بار گشوده شده و آن هم برای مادر مولود کعبه  . . . 

تا مولود کعبه اولین و آخرین مولودی باشد که در قلب خدا چشم به جهان می گشاید تا چشمان جهان گشوده شود . . . 

 داستان را ادامه می دهم . . . 


آخرین حج که تمام می شود

گروهی در پشت نبی خدا

گروهی همراه ایشان

و گروهی در جلوی ایشان در حرکتند . . . 


باز هم همه باید یکی شوند

چه آن ها که از حدود دین جلوترند

و چه آن ها که عقب تر . . . 

همه باید با هم در غدیر خم جمع شوند . . . 


تا دست علی (علیه السلام) در دست نبی خدا قرار گیرد

و بالا رود

و هر که پیامبر (صل الله علیه و آله) مولای او بوده زین پس علی (علیه السلام) مولایش باشد . . .  


مرد و زن همه باید بیعت کنند

همه باید بار دیگر به خواست خدا جواب مثبت دهند

و راضی شوند به رضای او . . . 


آخر او تنها کسی که می داند رضای مردم چیست

آخر او خالق مردم است

و رضای مردم را در اسلامی قرار داده که علی (علیه السلام) امام آن باشد. . . . 


هر چه خدا خواهد

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۷:۳۲
معرفت جو

بسم الله


هان ای عزیز دل

باز هم می خواهم برایت قصه بگویم

ولی این بار قصه، قصه دیگری است . . . 


قصه، قصه سر است . . . 

آری سر . . . 


سری که شمشیر برایش از ماهیت افتاد تا از بدن جدا نشود . . . 

سری که شمشیر بر فرقش زد تا جان رستگار شود . . . 

و سری که این بار شمشیر کامل از تن جدایش کرد و بر سر نیزه اش برد تا جان و تن هر دو با هم رستگار شوند. . . .


آری داستان، داستان سر است. . . 

سری که تعظیم در برابر یار و خواست و رضای او را خوب می دانست. . . .

سری که با عقل، اختیار و عشق رکوع می کرد و سجود . . . 

سری که همواره جوابش بلی بود به عهد نخست . . . 

و در آخر با خونش پای عهد نامه را مهر کرد. . . .

عهدنامه الست ربکم را می گویم . . .


سری که هر بار در مقابل خالق هستی خم شد تا در برابر شیطان رانده شده خم نشود . . . .

و به جای اثر انگشت اثری گذاشت که هیچ کس را یارای چنین اثر گذاشتنی نبود . . . 

او خودش را به ضمانت گذاشت . . . . 


نمی دانم شاید هم قصه قصه نترسیدن بود . . . .

آخر خدا نمی خواست ابراهیمش (علیه السلام) بترسد،

اسماعلیش (علیه السلام) بترسد . . .

محمد (صل الله علیه و آله) و خاندانش بترسند . . . .

آخر، حضرت موسی (علیه السلام) به اندازه کافی ترسیده بود . . .


شاید خدا به ابراهیم (علیه السلام) می خواست با زبان بی زبانی بگوید

که روزگاری نزدیک

سری شکاف می خورد . . . 

و سری از تن جدا می شود. . . .


شاید همه ی این ها فضاسازی بود. . . .

برای اینکه عالم یکدفعه پذیرای سر ماه نباشد . . . 

و یکدفعه قالب تهی نکند . . . 

آخر دل عالم نازک تر از دیدن این صحنه هاست . . . 


حج برای خود قصه هایی دارد 

قصه هایی بی پایان

ولی همه آن ها یک قصه است 


قصه کعبه و راز تغییر قبله . . . .

آخر خدا تنها به یک اسلام راضی می شود . . . 

اسلامی که دردانه کعبه در کعبه نشیند . . . .

اسلامی که هیچ سری را نشکافد . . . 

و هیچ سری را از تن جدا نکند . . . 

به خصوص سر ماه را . . . .


در پناه حق 


 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۶:۳۵
معرفت جو