تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

باز هم اعتراف می کنیم که خدا خیلی مهربونه

تو راه که بودیم جاده هایی که صاف بودن و می شد راحت چراغ گذاشت خدا برای حفظ بنده هاش کم نذاشته بود

هم خدا به بنده هاش گفته بود که برای ماشینا چراغ جلو و عقب بذارن  که نور جلوشون بیفته ، هم به یه سری دیگه از بنده هاشون گفته بودن که فاصله به فاصله برای خود جاده چراغ بذارن، هم خدا گفته بود که رفت و برگشت را جدا کنن، هم برای جاده گفته بودن علائم بذارن و حتی به بنده هاشون گفته بودن خطای ممتد و تیکه تیکه بکشن تا معلوم باشه کجا باید سبقت گرفت و کجا نگرفت . . . 

ولی جالبترش این بود که توی جاده های کوهستانی، توی گردنه های سخت و ترسناک که هیچ راهی برای هدایت و حفظ سلامت بنده هاش نبود خدا از عزیزای دلشون مایه گذاشته بودن و یا فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، یا حسین (علیه السلام) و یا ابالفضل (علیه السلام) شده بود راهنمای مسافرا و امین جونشون . . . .

خدا می خواست این جوری بگه من هیچ کی را به حال خودش نمی ذارم و دوست ندارم هیچ کدوم از بنده هام آسیب ببینن ولی یه راز این وسط وجود داشت اونم . . .

جالب بود تمام علائم شب رنگ بودن یعنی اگه نور می خورد روشون علامته دیده می شد و فرد راهنمایی می شد یعنی لازمش کار کردن چراغ جلوی ماشین بود مثه همون نوری که می گن تو قیامت خدا برای بنده های خوبش می ذاره تا با اون راه برن "یجعل لهم نورا یمشون به"  یعنی اون نوره خیلی اهمیت داره تو دل شب تا بشه باهاش راه را یافت . . . . و می گن عقل توی انسان همون نوره که باعث روشنایی . .  .

..................................................................................................................................................................................................

جالبه پمپ بنزینا فاصله ی مشخصی با هم دارن و باک بنزین ماشینم ظرفیت مشخصی داره و فقط به همون اندازه می تونه بنزین بزنه وقتی ماشین نزدیکه که بنزینش تموم شه باید اولین پمپ بنزین پرش کرد وگرنه نای رفتن نداره ما هم هی تند تند باید مخزنامون را پر کنیم تا تو راه نمونیم . . . 

...............................................................................................................................................................................................

جالبه خدا گفته بود تو راه مسافت رسیدن به مکان های مختلف را بزنن و هی بگن 400 کیلومتر مونده 200 کیلومتر مونده یه جورایی احساس می کنم خدا توی بقیه قسمت های زندگیمون هم همین جوری مواظبمونه شاید ما چراغ و نور دیدنش را نداشته باشیم وگرنه تو هر کاری هم این قدر راهنما و علائم وجود داره و هم خدا مسافتا را فاصله به فاصله و مقصد به مقصد گفته فقط چون ما نور نداریم نمی تونیم علائمش را ببینیم مثلا همین که دبستان زمان ما 5 سال بود و راهنمایی 3 سال و دبیرستان . . . یه جور فواصل زمانی دیگه است که خدا برای ما قسمت بندی کرده بود . . . . تازه تو پمپ بنزینا هم فاصله تا پمپ بنزین بعدی و قبلی مشخص بود اینم مثال خوبی نیست ولی فاصله بین نمازها، اعیاد مذهبی و شهادتا . . . . شاید تو همین درس نمره ی 10 و 17 و . . . علائم و راهنما باشن و یا استاد راهنما و . . . . 

یا مثلا همین جوری که رانندگی آیین نامه داره و یه کتاب داره برای رانندگی درست و عملیش را هم یاد می دن . . . . .

...........................................................................................................................................................................................

جالبه آدمی که اول رانندگیشه ماشین از راستش بیاد ماشین خودش را به چپ منحرف می کنه و بر عکس یعنی هر بادی تکونش می ده ولی کسی که استاد رانندگی می شه ماشین از چپ و راست و بالا و پایینش بیاد عین خیالش نیست و راه خودش را می ره . . . به آدم تازه وارد هی موقع وایسادنا باید بگی با دنده ی چند وایسه و مو قع شروع دوباره با دنده چند که خاموش نکنه . . . تمام سرنشینا به جای نگاه کردن به بیرون حواسشون به راننده هست و هر کی می خواد یه ارشادی بکنه و من یکی اگه جای اون راننده تازه وارد بودم می زدم بغل و پیاده می شدم البته خب باعث می شد رانندگی یاد نگیرم یعنی این جاست که صبر مهمه . . . البته راننده تازه وارد هم کم نمی ذاره و موقع رانندگی استادش سعی می کنه ایراد بگیره و یکی نیست بهش بگه اینایی که تو می گی در مقابل تجربه من هیچی نیست و البته این هم صبر می طلبه 

کلا می دونید دنیا یه چیزه که توی زمینه ها و حوزه های مختلف به شکلای مختلف خودنمایی می کنه وگرنه اصلش یه چیزه . . . . مثلا ما خودمون وقتی می خواییم 4 کلمه درس بخونیم اولش همه حواسشون بهمون هست ولی وقتی دانشجو شدیم دیگه کسی بهمون نمی گه درس بخون نخون دیگه کسی به استاد چیزی نمی گه . . . .

................................................................................................................................................................................... 

اینم یه زنگ تفریح:) :جالبه خونه های قدیمی دو تا در داشتن یکی برای در زدن آقایون و یکی برای خانوما تا اگه آقا در می زنه آقا بیاد دم در . . . . واقعا قدیمیا به چه نکاتی فکر می کردن . . . .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۴۷
معرفت جو

خیلی جالبه دقت کردین عید که میشه و می خوایید اسمس بزنید مخاطباتون به چند دسته تقسیم می شن

دسته ی اول آدمایی هستن که شما می دونید که اگه بهشون اسمس بدید جوابتون را می دن بسته به این که وسیله ارتباطشون با شما چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ قلبی بهشون نزدیک باشه دیر یا زود جوابتون را می دن مثلا اگه گوشیشون تو ایام تعطیلات دور از خودشون باشه و یا اوضاع احوال جوی بینتون کمی تا قسمتی ابری باشه دیر جواب می دن . . . .

دسته ی دوم آدمایی هستن که برای شما عزیزن و شما می دونید که این بشر اصلا قرار نیست بهتون جواب بده ولی خب شما ابراز ارادتتون را می کنید شاید که حداقل با یه جواب سلام یه دعای سلامت براتون بکنن :) . . . .

دسته ی سوم هم که اصلا یا نسبت بهشون بی تفاوتین یا اوضاع طوفانیه که اصلا کاری به کارشون ندارید . . . 

....................................................................................................................................................................................

حالا خدا را داشته باشین عزیزم . . . . 

خدا و بنده هاشون همه قصشون همین شکلیه با این تفاوت که خدا نسبت به هیچ کی بی تفاوت نیست و اتفاقا هم به اونایی که اوضاع طوفانی دارن هم به بقیه رزق می ده و هیچ کی را به حال خودش نمی گذاره . . . .

آدمای خدا بعضی هاشون اصلا یادشون نیست خدایی هست و خدا مطمئنه که قرار نیست اینا شکری کنن . . . . 

بعضیا سیماشون قطع و وصل میشه و امید هست که دور یا نزدیک جواب خدا را بدن . . . .

بعضیا هم مثه امام ها یا دوستای خدا همیشه صاحب خونه را می شناسن و وسیله ی ارتباطی شون را چه فیزیکی و چه قلبی هیچ وقت از خودشون دور نمی کنن . . . واسه همین توی اداره مخابرات خدا کار می کنن و خودشون وسیله ی اتصال و ارتباطاتن بسته به درجه ی نزدیکی بعضیاشون سیمن بعضیاشون کارمند اداره ان بعضیاشون خازن و کارت و . . . . بعضیاشون هم رئیس اداره . . . .

..................................................................................................................................................................................

تازه خدا از این هم مهربون تره چون وقتی می خواد در یه سطح مشخصی روزی بده مثلا اکسیژن و خاک و . . . که حیاتین نگاه نمی کنه تو لیستش که ببینه دفعه ی قبلی که جواب داد و کی نداد آخه خدا که مثه ما نیست یعنی اصلن براش مهم نیست کودک ما هم برای همین به ما می گه وقتی پیام می دی حداقل این رو از خدا یاد بگیر و هم دلیوریت و هم صندوق خروجیت را پاک کن که نه یادت بمونه به کی اسمس دادی و نه چیزی :) . . . خدا این کودک ما را برامون حفظ کنه . . . 

....................................................................................................................................................................................

سطح دسترسی هم جالبه هر چی خدا برات بیشتر اهمیت داشته باشه و داده ها کم اهمیت تر و رازدارتر باشی خدا سطح دسترسیت را بیشتر می کنه مثل معلمی که نمره ی یه عالمه دانشجو می یاد زیر دستش ولی چون خدا می دونه که اون عزت بندش براش اهمیت داره و پرده دری نمی کنه میشه امین سوابق تحصیلی، یا این آدمایی که تو اداره آموزش کار می کنن و . . . . واقعا این جور جاها آدم باتقوا و مدبر می خواد . . . . 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۵۷
معرفت جو
بسم الله الرحمن الرحیم
می خوام از جنوب بنویسم از طلائیه و پروانه ها و ماهی هاش از شرهانی و بیابونای تشنش که لبشون ترک برداشته بود ولی درختچه های سبز سبز روش رو پوشونده بودن فک کنم همون شرهانی بود که یه حلقه قرآن بود و گونی های شن جلوی رحل قرآن برای نشستن و . . . دلم برای شلمچه دو سال پیش تنگ میشه، شلمچه خالی و خاکی و رو به کربلا . . . . دلم برای عهدی که دو سال پیش محل شهادت شهید علم الهدی بستیم خیلی خیلی تنگ میشه . . . . دلم برای مسجد هویزه، مسجد خرمشهر و مردم باصفاش که بعد از نماز تو حیاط مسجد به یاد قدیما ورزش می کردن خیلی خیلی تنگ میشه . . . 
می خواستم اول از پروانه های طلائیه بنویسم و اینکه چه جوری پروانه ها جایی که گل نیست پرواز می کنن که امین گفت گل هم اون جا بوده ولی باز هم جای نوشتن داره که پروانه ها گل های زمینی را رها کرده بودن و روی هورهای اطراف و بین سیم خاردارا و روی بیابون خاکی پرواز می کردن و می چرخیدن . . . 
ماهی های هورها هم خیلی باحال بودن همین که می اومدن روی آب و می فهمیدن به غیر از آب هم فضای دیگه ای وجود داره، می فهمیدن که درسته آب مایه حیاتشونه ولی اکسیژنی هم وجود داره همین که آسمون را درک می کردن پرنده ها اون ها را می گرفتن و با خودشون به آسمون می بردن . . . می گفتن یه زمانی طلائیه آخر دنیا بوده تشبیه خوبی نیست ولی شاید همه ی آدمایی که اومده بودن طلائیه آسمون را درک کرده بودن و آماده ی پرواز بودن . . .  .
نمی دونم فرق کویر لوت و بیابون های جنوب چیه در ظاهر هر دوشون لب تشنه ان و خاکشون ترک برداشته ولی کویر لوت تهش دیگه سبزی بخواد وجود داشته باشه گل خارداره ولی خاک جنوب روش را درختچه های خیلی خیلی سبز پوشونده بود اون هم نه همش را یه جاهای به خصوصی را . . . . 
جنوب عالیه اصلا نمی شه دربارش حرف زد . . . .تو جنوب سوره ی مریم (سلام الله علیها) و طه را یه جور دیگه آدم می خونه . . . توی جنوب حتی سیم خاردارها هم باهات حرف می زنن، سیم خاردارهایی که حتی آب را هم اسیر خودشون کرده بودن ولی یادشون رفته بود که آب هیچ وقت ترک بر نمی داره، شیشه ترکش مشخصه، دیوار هم ولی تا حالا ترک آب را ندیدم . . . 
نمی دونم احساس می کنم محبت از ته دل، آدم را سیراب می کنه و تو جنوب سه بار لیوان آب از دستم افتاد و فقط خودم و خدا می دونیم چرا . . .
می دونید هرچند قبلتر ها بهم گفته بودن که امام حسین (علیه السلام ) تشنه آب نبودن و هر چی می گذشت چون یاراشون را از دست می دادن آدمایی که محبت اهل بیت (علیه السلام ) را داشتن تشنه تر می شدن تشنه ی محب اهل دل ولی اون جا تو جنوب بهتر فهمیدم . . . .    
. . . . . . ...............................................................................................................................
شن جنوب یه چیزه خیلی خوب را بهم یاد داد، فک کنید شما مسافر باشین و مقصدتون مشخص باشه حالا قرار باشه با پای پیاده یه مسیر را طی کنید اگه شن خیلی نرم باشه مدام پاتون توش فرو می ره و آدم گیر می افته و شاید میلیمتری حرکت کنید، اگه خیلی سخت باشه درسته حرکت تندتره ولی پاتون همش اذیت میشه و شاید باز هم به خاطر زخم شدن پا از حرکت بایستید ولی اگه مثه خاک شلمچه باشه (توصیفش سخته :)) یعنی چه جوری بگم گل را دیدین ولی گل نچسب یعنی وقتی پاتون را می ذارین مثه ابر باشه ولی فرو نره یعنی ابر توپر باشه یعنی یه نرمی منسجم یه نرمی منطقی توپر که توش معرفته اون جوری هم میشه راحت راه رفت روش هم کسی اسیر این نرمی نمی شه یعنی هم دافعه داره هم جاذبه یعنی نرمیش به خاطر چسبنده بودن منطقی اعضاش با همه اصلا جای خالی توش نیست که کسی بخواد تو حفرش و نقصاش گیر کنه ولی شن نرم اعضاش گسسته است و آدم را توی خودش فرو می بره ولی گل این قدر به هم چسبیده است که اصلا اجازه ی ورود به کسی را نمی ده ولی می ذاره روش راه برن و تازه از راه رفتن لذت هم ببرن . . . .خلاصه برای این که آدما رومون راحت راه برن و اسیر ما نشن و ما اون ها را از حرکت بازنداریم باید یه پختگی و نرمی خاصی داشته باشیم باید تومون حفره و نقص نباشه باید وجود واحد و یک پارچه ای داشته باشیم وگرنه بنده خدا با وجود ما عمرن به هدفش نمی رسه کلا تمام نیروها همین طورین تو دبیرستان می خوندیم وقتی یه آهن بود فک کنم می خواست از حلقه ی مغناطیسی عبور کنه اولش نمی ذاشت وارد شه بعدش که وارد شد نمی ذاشت خارج شه یعنی توی یه فاصله ی مشخص جاش می داد نه خیلی نزدیک نه خیلی دور . . . . 
......................................................................................................................................................
آدم وقتی تو تونل گیر می افته شاید اگه همون جا وایسه و شروع کنه به تیشه زدن به دیواره های تونل شاید اصلا نجات پیدا نکنه شاید باید شروع کنه به دویدن به امید اینکه اون تونل تموم شه . . . . .
....................................................................................................................................................
پروانه بال داره، گنجشک پر داره و عقاب هم بال داره هرچی بال قوی تر باشه توی ارتفاع بالاتری پرواز می کنه و روی محیط بیشتری اشراف داره . . . .
به امید جنوبی دیگر . . . 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۳۰
معرفت جو