تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۷۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم الله


جالبه فرض کنید خودمون می خواییم ماست محلی درست کنیم

و یه عده نظاره گر تولید ماست هستن

ولی از فرایندش چیزی نمی دونن


اونا فقط می دونن خروجی ماست هست که تو یخچال نگه داری می شه

و ورودی شیر هست که اون هم تو یخچال نگه داری میشه


ولی اون وسط با اعمال عجیب غریبی رو به رو می شن


مثلا شیر رو داغ می کنیم

می ذاریم سرد بشه

بعدش بهش مایه ماست اضافه می کنیم

بعدش روش پتو می ذاریم

بعدش یه سری باکتری (یا . . .) روی شیر فعالیت می کنن

بعدش می ذاریم در یخچال 

و در انتها ماست داریم :)


.................................................


حالا یکی که از بیرون نظاره گر هست

با خودش می گه

وااا . . .چرا شیر رو می ذارین روی آتیش؟؟

چرا توش ماست می ریزین؟؟

چرا  روش پتو می ذارین و فضای اطرافش رو این قدر گرم می کنید؟؟؟

چرا این همه باکتری می افتن به جونش؟؟؟

چرا هیچ کی اعتراض نمی کنه؟؟؟


ناغافل از اینکه ما ماست خواستیم

و ماست خواستن این فرایندها رو می طلبه


.........................................


حالا در جریان رئیس جمهوری آقای بنی صدر و امام خمینی (ره) هم فک کنم جریان ماست درست کردن بود


شاید قرار بود شیر، ماست بشه

برای همین شیر می یاست روی آتیش قرار بگیره و اوضاع اون قدر با وجود جنگ تحمیلی آتیشی بشه

مردم می یاست مایه ماست به شون اضافه بشه و ماست رو درک کنن

می یاست نعمت باهم بودن شون رو درک کنن


می یاست خوب گرم بشن و یه سری باکتری در این فضا رشد کنن

و بعدش اون باکتری ها روی فضا کار کنن

و بعدش هم با خلع آقای بنی صدر

دوباره ماست در یخچال قرار بگیره برای آماده شدن نهایی


شاید اگر وسط ماجرا 

امام خمینی (ره) ایشون رو خلع می کردن

عمرا شیر تبدیل به ماست نمی شد


می دونین با اون معنی دیگه شیر کار دارم، حیوانی به نام شیر و خودرأیی و سلطنت طلبی اش

و با معنی دیگه ماست کار دارم و معنی "ما" بودن و جامعه و امت واحد بودن


فرق جمهوری با نظام های دیگه این هست که 

در جمهوری و اون هم از نوع اسلامی اش

فقط تصمیم فرد و یا افرادی خاص ملاک نیست

این "ما" جامعه است که به یک نظام رأی 98.2 درصدی میده

و رأی تموم آدم ها مهم هست . . . 


فقط در جمهوری اسلامی هست

که اسلام تک تک آدم ها مهم هست و ارزش مند

و مهم هست که تک تک افراد درست رو از نادرست تشخیص بدن

این شکلی هست که امر به معروف و نهی از منکر معنی پیدا می کنه و آدم ها باید حواس شون به هم باشه


چون در نهایت کشتی به سمتی میره که خواست اکثریت در اون باشه

وگرنه خوب بودن و صاحب عقل بودن یه عده خاص و قلیل فقط ارزش دار میشه و بقیه مهم نیستن

در حالی که اسلام یک امت واحد بیدار و عاقل و عالم و دین دار می خواد


وگرنه هر کی می رفت تو غار شخصی خودش و کاری به کار بقیه نداشت . . . .


خلاصه اینکه گاهی برای ماست شدن

لازم هست به پزنده ماست احترام بذاریم

و بذاریم روی آتیش بذارن مون

و بعدش رومون پتو بکشن 

و باکتری ها رومون کار کنن


امید است که ماست شویم . . . 

یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۷
معرفت جو

بسم الله


بار دیگر وقت آن رسیده 

که رنگ از خود بشوری و تهی از خود شوی


حال دیگر روح تو نیز از جسمت جدا شده و در آسمان هستی به نظاره فعل توست

که چگونه آفریدگارت آن را نیز مانند ابدان غیر به حرکت وامی دارد و به فعلیت می رساند


حال دیگر تو نیز خود را در قبضه ی قدرت لایتناهی می بینی

و هر چه را که او اراده کند خود را در آن حال دیده و راضی به رضای دوست می شوی


حال دیگر فرقی بین تو غیر نیست

همه در سیطره ربوبیت الهی خواست خدا را به فعلیت می رسانید

و اینک است که تو می فهمی تمام ضمایر من تو ما شما و ایشان بی معنی می شود و فقط یک ضمیر می ماند

و آن هم "هو" است . . . 


وقت آن رسیده که تو نیز بی خود شوی و بدانی که هر چه می کنی تنها اراده ی اوست

آری عزیز دل در آسمان هستی بنشین و نظاره گر این باش

که چه زیبا دوست صحنه ی زندگی تو را نیز خود آرایش می دهد

و چه زیبا فیلم نامه ای برایت نوشته و چگونه تو را نیز خود به حرکت وامی دارد. 


تا وقتی که "من" ای برایت بود مانند ذره ای بودی معلق در آب

که هم دیده می شد و هم گاهی ته نشین. 


ولی وقت آن است که تمامت حل شود و چون حل شدی

آن وقت است که تمامت نوشیده می شود چون آب

بدون اینکه نوشنده را رنجی باشد از درک تو 

در میان ذراتش و چه خوب است که در آخر

هیچ طعمی از تو نماند 

و فنا شوی در الله


چه خوب است که صبغه ات صبغه "هو" شود. . . . 


یاهو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۹
معرفت جو

بسم الله


روزگاری پیش

که اهرمن می خواست تمام جان را به تسخیر کشد

بر قلب مهر زدند تا خزینه قلب از دست اهرمن محفوظ بماند

و ته مانده ی نور و پاکی به سیاهی سپاه او آغشته نشود و خاموش نگردد

و قفل قلب را ادب حضرت زهرا (سلام الله علیها) گذاشتند تا بیگانه فتح البابش نکند


و آنگاه که پرتوی نور آن قدر قوی باشد که تمام پرده های شب را بدرد 

و بر سر در قلب فرود آید

و سر عبور را گوید تا اذن دخولش دهند. 


و آنگاه که امام جان افسار جان را بدست گیرد 

و تمام سیاهی ها را بزداید

و تمام بت ها را بشکند 

و بر روح و جان حکمرانی کند.


آنگاه تمام وجود به خضوع درآمده 

و چون اسبی رام شده

در اختیار امیر قرار گیرد


و نعلین از پا درآورده

و بر گردن نهاده

در مقابل جان جانان تعظیم کند

و در مقابل شمس الشموس به سجده رود. 


و حال که جانش فتح الباب شده

و از جهاد اکبرش سرفراز بیرونش آورده اند

به جهاد اصغرش برند


تا ته مانده جان خود را نیز به خون شهادت غسل دهد

و در خاک غوطه ور شود تا از تمام نجاسات کبر و غرور پاک شده 

و دیگر هیچ خودی برایش نماند و همه اش "هو" شود. 


آری قلوب که قفل می شوند

قفلش را باید بیابی

اگر مادرت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مهرش زده

یعنی هنوز امید به بازگشت هست

آخر خزینه داری امین آن را حفظ کرده است


چنین قلبی تنها پرتوی نوری می خواهد از جانب صاحبان نعمت

و چه خوب است که خلیفه الله خود، برای فتح الباب دلت قیام کند. 

و تو تنها لبیک گویی و خود را بدو سپاری. . . 


عشق به اهل بیت فتح الباب می کند و آن هم چه فتح البابی

عشق به اهل بیت خودش به جهاد می رود تنها لبیک تو کافی است

عشق به اهل بیت خودش شمع وجودت را آب می کند و تو در مقابل خدا و خواست او آب می شوی. 


کافی است که تنها روشنت کنند 

آن وقت است که تو خود سوختن را خوب می دانی


فقط حواست باشد که در خزینه دلت

شمعی را که نخست روشن کرده اند 

هرگز خاموش نشود

حتی اگر بر قلبت قفل خورد


لذا حواست باشد

که خزینه دار دلت را خوب انتخاب کنی

و بهترین خزینه دار ادب حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و آل الله . . . 


حواست به خزینه دار دلت باشد . . . .


یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۳۹
معرفت جو

بسم الله


داشتیم داستان های سوره اعراف رو می گفتیم (آیات 58 تا 101)


  • حضرت نوح (علیه السلام) و ساختن کشتی در دل بیابون (ساختن مأمن برای خودمون در حد یک کشتی سه طبقه با تمام امکانات برای نجات مسلمان ها بدون توجه به اینکه این کار غیرعقلی هست و در دل بیابون و علم ساختن کشتی رو خدا میده و ما فقط باید به حرف رسول گوش بدیم و کشتی نجات خودمون رو بسازیم، بهبود ساختارهای داخلی کشور)
  • حضرت هود (علیه السلام) و توجه نکردن به اسماء و ءاباء ( اگر ءاباء حرف بد می زدند کلا به شون توجه نکنیم و اگر حرف خوب می زدند براشون احترام قائل شیم ولی تا وقتی حجت حی هست با توجه بیش از حد به حجت میت نسبت به حجت و "ولی" حی غافل نشیم، توجه به ارزش ها تا توجه به اشخاص)
  • حضرت صالح (علیه السلام) و ناقه (اگر رسول می گه یه عده باید بیان و از محل خوردن آب ما آب بخورن بذاریم آب بخورن چون اون ها دارن در ارض الله زندگی می کنن و حواس مون به اون ها هم باشه مثل فلسطین و . . . )
  • حضرت لوط (علیه السلام) و گناهی که به صورت غیر متعارف از قوم شون سر زده ( جالبه رجال و نساء برای آرامش هم هستن حالا اگر برای کسب آرامش، رجال با رجال باشن انگار آهن به آهن می خوره و هیچ آرامشی در اون نیست جالبه این عمل غیرمتعارف از قوم سر می زنه و مخاطبش قوم هست حالا بعد از 35 سال گذشتن از انقلاب اسلامی این که یه عده از قوم ما راضی باشن به سازش با آمریکا و آرامش شون رو بخوان بدین وسیله تأمین کنن یک کار واقعا نویی هست و باید ترسید.) 
  • حضرت شعیب (علیه السلام) و وفا به کیل و میزان ( جالبه شنیده بودم میزان رسول و ائمه اطهار (علیه السلام) هستن یه جورایی شاید یعنی وفا کردن به حرف ولی الله و جالبه داریم "و لا تبخسوا الناس اشیاءهم" یعنی و از "اموال مردم چیزی نکاهید" حالا این چیز می تونه تعداد سایت های هسته ای باشه، حقوق بین الملل باشه، درآمدهای ارزی باشه خلاصه هر چی که جزء اموال الناس در هر برهه زمانی محسوب بشه می تونه باشه
جالبه این آیات با " ولا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها" بخشی از آیه 56 سوره اعراف شروع شد
و  با " ولا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها" بخشی از آیه 85 سوره اعراف تموم

در سوره بقره ادعای یک سری جالبه :
و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض " و هنگامی که به آنان گفته شود: در زمین فساد نکنید"
قالوا انما نحن مصلحون "می گویند: ما فقط اصلاح کننده ایم"

بعدد داریم: 
الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون "آگاه باشید! این ها همان مفسدانند؛ ولی نمی فهمند"
(آیات 11 و 12 سوره بقره)

در ادامه سوره اعراف داریم: 

و لا تقعدوا بکل صراط توعدون         "بر سر راه ننشینید که (مردم با ایمان) را تهدید کنید"
و تصدون عن سبیل الله من امن به  " و مؤمنان را از راه خدا باز دارید"
 و تبغونها عوجا                              "( و با القای شبهات) آن را کج و معوج نشان دهید"
واذکروا اذ کنتم قلیلا فکثرکم           " به خاطر بیاورید زمانی را که اندک بودید و او شما را فزونی داد (مثل جنگ تحمیلی)"
وانظروا کیف کان عاقبت المفسدین "و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود"

و در مورد ایمان آوردن به رسول و دسته های مردم در مواجهه به امر رسول داریم:

و ان کان طائفه منکم امنوا بالذی ارسلت به " و اگر گروهی از شما به آنچه من به آن فرستاده شده ام ایمان آورده اند"
و طائفه لم یؤمنوا                                       " و گروهی ایمان نیاورده اند"
فاصبروا حتی یحکم الله بیننا                       " صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند"
و هو خیر الحاکمین                                     " که او بهترین داوران است"

یاحق
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۷:۵۰
معرفت جو

بسم الله


سلام بر برآب نشینان


این جا باید چند تا مطلب رو توضیح بدیم

یکی این که یه سری وقایع چه خوش آمد ما چه ناخوش آمد ما در سطح کلان داره می افته

یکی این که اگر اتفاق افتاد بازخورد ما باید چی باشه یعنی از تهدیدها فرصت بسازیم


برای همین لطفا دو نوع مطلبی که فرستاده می شه

دلیل به گسستگی مطالب

و یا تردید نویسنده از سیر اتفاقات و خوش بینی و بدبینی نیست

تنها ذکر وقایع است و بازخورد مناسب از دید نویسنده و گاهی تبدیل تهدیدها به فرصت ها

و بازی شطرنج


یعنی اینکه در هر حال ما بتونیم از وضع موجود به نفع خودمون استفاده کنیم

امیدواریم منظور رو رسونده باشیم


یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۷:۰۱
معرفت جو

بسم الله


قافله عشق آمد، تا هنگام نماز صبح به "بیضه" رسید. 

که منزل گاهی است میان "عذیب الهجانات" و "واقصه" 

حر بن یزید نیز با سپاهش . . 


عجبا آنان نماز را با امام به جماعت می گزارند!

اگر او را در نماز به مقتدایی پذیرفته اند، 

پس دیگر چه داعیه ای بر جای می ماند؟


راوی: اگر کسی بینگارد که جدایی دین از سیاست تفکری است خاص این عصر، در اشتباه است. 

بیایید و ببینید که این جا نیز، نیم قرنی پس از حج الوداع

همان انگار باطل حاکم است 

حکام جور را در همه ی طول تاریخ چاره ای نیست جز آن که داعیه دار این اندیشه باشند،

اگر نه، مردم فطرتا پیشوایان دین را به حکومت می پذیرند و حق هم همین هست. 


اما در این جا نکته ی ظریف دیگری نیز هست؛

ظاهر دین، منفک از حقیقت آن

هرگز ابا ندارد که با کفر و شرک جمع شود

و اصلا وقتی که دین از باطن خویش جدا شود

لاجرم به راهی این چنین خواهد رفت. 


پی نوشت: بخشی از کتاب فتح خون نوشته سید مرتضی آوینی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۸:۰۷
معرفت جو

بسم الله


جالبه حالا که این 5+1 ها جذب انرژی شدن 

فک کنم فرصت خوبی باشه

تا بقیه میوه های کشورمون بدون سم زدن

سالم رشد کنن

و ثمر بدن


حواس مون باشه

ما هم نشینیم به تماشای آفات 

و دور هم جمع شدن شون


حواس مون باشه از این فرصت 

برای رشد بخش های دیگه کشور استفاده کنیم

برای رشد اقتصادی

رشد فرهنگی و . . . 


به امید به ثمر رسیدن یه عالمه میوه سالم و تمیز


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۸:۱۰
معرفت جو

بسم الله


جالبه تلویزیون نشون می داد

یه کشاورز یه نوآوری کرده بود


به جای اینکه به درختای میوه اش سم بزنه

یه جسمی که به یه رنگ خاص بود

از شاخه درخت آویزون کرده بود


و اون آفات چون اون رنگ رو دوست داشتن

به جای افتادن به جون میوه های درخت

دور اون جسم جمع می شدن

و این جوری به میوه ها ضربه ای وارد نمی شد

و نیاز به سم هم نبود


جالبه گاهی برای از بین بردن آفات درختای زندگی مون

نیاز نیست به شون سم بزنیم

و کاری کنیم که روی میوه های درخت خودمون هم تأثیر بدی بذاره 


می تونیم بریم ببینیم اون آفت چی دوست داره و جذب چی میشه

همون رو به درخت میوه مون وصل کنیم


حالا آفات زندگی مون جذب چی می شن؟؟؟؟

آیا می شه سرشون رو یه جوری گرم کرد تا بهمون ضربه نزنن


یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۸:۰۵
معرفت جو

بسم الله


عبیدالله بن زیاد چه نیک این مردم را می شناخت.

شیوه ی کار او در این واقعه برای همه ی تاریخ بسیار عبرت انگیز است. 

جماعتی از اشراف را که در اطرافش بودند به میان مردم فرستاد

تا آنان را از سپاه موهوم شام بترسانند: 


"مگر نمی دانید که سپاه شام در راه است؟

بترسید از آن که لشکریان شام بر شما مسلط شوند. 

آنان را که می شناسید، دشمنی دیرینه ی آنان را که با خود می دانید.

وای اگر آنان بر شما تسلط یابند! خشک و تر را می سوزانند 

و زنان و دختران شما را در میان خویش قسمت می کنند. "


و آتش شایعه چه زود در میان بیشه زار خشک گسترده می شود!

وقتی مردمی این چنین اند، دیگر چه نیازی است که ابن زیاد دست به اسلحه برد؟

سپاه موهوم شام! آن هم در آن هنگامه ای که شام هنوز از اضطراب مرگ معاویه به خود نیامده

نگرانی حجاز و مصر نیز بر آن افزون گشته است. . . . 


و هیچ عاقلی نبود که بیاندیشد:

گیریم که این چنین سپاهی نیز در راه باشد

کی به کوفه خواهد رسید؟

یک ماه دیگر، 20 روز دیگر؟؟؟


پی نوشت کتاب فتح خون، سید مرتضی آوینی

.........................................................


یه سؤالی آمریکایی که با سوریه نتونست بجنگه

چه شکلی می تونه گزینه هاش برای ما روی میز باشه و اون هم گزینه ی جنگ؟؟؟


یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۸
معرفت جو

بسم الله


یا بنی ءادم 

لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه 

ینزع عن هما لباسهما

لیری هما سوءاتهما

انه یریکم  هو و قبیله 

من حیث لا ترونهم

انا جعلنا الشیطان اولیاء للذین لا یؤمنون 

(آیه 27 سوره اعراف)

 

چرا مردم کوفه با آن شتاب از گرد مسلم پراکنده شدند؟


برای پاسخ دادن به این سؤال باید مردم کوفه را شناخت. 

آن چه از بازنگری تاریخ کوفه بر می آید این است که مردم کوفه 

همواره در برابر امیران ستم کار ناتوان بوده اند

اما نرم خویی را همیشه با درشتی پاسخ داده اند


روحیه ای که بنیان وجود خوارج در خاک آن پاگرفته است، بیش از همه در مردم کوفه ظهور دارد: 

جهالت

زودخشمی

ظاهرگرایی

تذبذب و تردید و هیجان زدگی

خشوع شرک آمیز در برابر ظلمه و تکبر در برابر مظلوم 

عجولانه و بی تدبیر گام پیش نهادن و تسلیم در برابر ندامت . . . 


آن همه شتاب زده پای در عمل می نهادند

که فرصتی برای تفکر و تدبیر باقی نمی ماند و چه زود کارشان به پشیمانی کشید . . . 

و عجبا که برای جبران این پشیمانی نیز به راه هایی می افتادند که بازگشتی نداشت . . . . 


پی نوشت: بخشی از کتاب فتح خون شهید سید مرتضی آوینی

....................................


جالبه تاریخ نشون داده که ملت ایران هیچ وقت زیر بار حرف زور و ظالم نرفته

و همیشه مقاومت کرده

و الان هم از آدم مسن روستانشین مون تا جوان 20 و چند ساله مون می شناسم که روحیه مقاومت رو دارن


ولی بهتره حواس مون به ویژگی هایی که برای مردم اهل کوفه ذکر شده دقت کنیم

به زودخشمی

به ظاهرگرایی

به تردید و هیجان زدگی


اینا به فرهنگ جامعه برمی گرده

و دغدغه های فرهنگی رو می طلبه


میشه این جور صفات رو در جامعه وارد کرد

و میشه خوارج بارآورد

و میشه شبه کوفه داشت


باید حواس مون باشه 

که ایران حتی اگر ایران باشه

درسته شمال و بلد طیب داره

ولی کویر و بلد خبیث هم داره


باید حواس مون به فرهنگ مون باشه

خیلی خیلی هم حواس مون باشه 

نکنه از ما کوفی بسازن


در کتاب دغدغه های فرهنگی رهبر داریم:

جوانان طلبه در میدان جنگ انسان های متزلزل را به انسان های ایستاده ی دارای مقاومت تبدیل می کردند.

نظام جمهوری اسلامی از آغاز بر یک مبنای فرهنگی بنیان شد. 

این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و و در حقیقت روحیه ی انقلاب - آن روحیه ای که در جنگ، میدانی برای رشد و بالندگی پیدا کرده بود- از بین برود. 

باید مسئله فرهنگ را با کلیتش، مسأله اول کشور به حساب آورد. 

بشر در تکلیف و قبول زحمت است که می تواند قله ها را فتح کند. 

رشد سیاسی ذهن مردم، خودش یک کار فرهنگی است. 

باید قدرت دید حقایق سیاسی در مردم بوجود آید تا در برخورد با جریان ها و حوادث سیاسی گیج نباشند. اگر مردم قدرت تحلیل داشته باشند، این مملکت و انقلاب را بیمه و تضمین می کنند. هر حادثه ای که در جایی اتفاق می افتد، مردم باید بتوانند دور و بر حادثه را یک خرده نگاه کنند و بفهمند قضیه چیست. 


............................................


به آیه برمی گردم


نکنه شیطان و قبیله اش

ما رو از بهشتی که خدا برامون ساخته

و یه عالمه خون شهید براش ریخته شده اخراج کنن 

و لباس مون رو ازمون بگیرن


یادمون باشه شیطون از جایی که ما حواس مون نیست

به مون ضربه می زنه

آیا ما حواس مون به فرهنگ هست

آیا ما حواس مون به رهبر و خواست رهبر هست؟؟؟


یادمون باشه که خرمشهر را خدا آزاد کرد

یادمون باشه که این لباس درسته در ظاهر لباس و حجاب هست

ولی در باطن تقوا و لباس با خدا بودن هست


نکنه بی خدا بشیم . . . . 

نکنه خدا ما رو از خونه خودش پرت مون کنه بیرون . . . 

نکنه سر امام حسین (علیه السلام) رو خودمون بالای نیزه ببریم . . . 

تا حالا کوفی نبودیم نکنه از ما کوفی بسازن  . . . .


یاحق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۱۹:۴۷
معرفت جو