تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم الله

جالبه وقتی می خواییم کشک رو که صلبه توی آب حل کنیم جوری که هیچ سختی ازش نمونه

باید از یک ظرف استفاده کنیم که اسمش تغار


نحوه ی آب کردن کشک اینه که توی تغار در مرکزیتش آب محبت بریزیم

و هر از چندگاهی کشک رو بزنیم تو آب تا دیواره ی کشک نرم بشه

بعدش کشک رو به دیواره ی صلب و سخت تغار بساییم

یعنی با حرفای سخت و محکم نظر محکم رو بساییم


ولی حواسمون باشه که تغار از جنس خاک و تواضع

و از طرفی شیب دار هست و به سمت آب محبته


بعد باید این کار رو چند بار انجام بدیم

تا کشک کامل در آب حل بشه

اگرم مقداری از کشک صلب باقی موند

ناراحت نشیم چون به چشم نمی یاد تازه قابل خوردنه


جالبه اگه یه دفعه ته کشک سابیدن دستمون خسته شد و رنجیدیم

حواسمون باشه که این کشک برای آشی هست که قراره فردا بخوریم :)


(اینم نمونه عملی سخن امام علی (علیه السلام) ):))


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۹
معرفت جو

بسم الله

شهید بهشتی در اوایل انقلاب گفته بودند:

باید مقداری از مصرف را کم کنیم. ملت ما برای ادامه ی انقلابش باید روزه ی اقتصادی چندساله بگیرد. 

شورای انقلاب به ملت توصیه می کند که مصرفمان را کم کنیم. 


مسأله ی دوم افزایش تولیدهای اولیه است. چه مانعی دارد برای اینکه کمتر پارچه از بیرون بیاوریم، مجددا دست بافی ها و بافندگی های با ماشین های کوچک دستی و برقی را در اطراف ایران، در شهر و روستا توسعه بدهیم؟ چه مانعی دارد که صنعتگران را تشویق کنیم تا ماشین های کوچک برای تولیدهای کوچکک اختراع کنند و بسازند؟ اقتصاد همراه با تولیدهای کوچک، متناسب با نیازهای مصرف ما، می تواند یکی از اصول بزرگ پیشرفت این انقلاب باشد


نکته ی سوم اینکه الان نزدیک به هشتاد درصد از کارخانه های تولید کننده مؤثر ما متعلق به شما ملت است. یعنی عملا آن ها را از دست آن مدعیان مالکیت گرفته ایم و به دست شما سپرده ایم. ولی این کارخانه ها را باید شما کارگران و استادکاران و تکنسین ها و مهندس ها و مدیرهای عزیز خوب اداره کنید و نگذارید این کارخانه ها بخوابد. پس اصل سوم اداره ی هر چه بهتر کارخانه هایی است که عملا ملی شده اند. 


اصل چهارم این است که ما باید واسطه ی میان تولید و مصرف را به حداقل لازم برسانیم. ما باید کاری کنیم که تولیدکننده و مصرف کننده حداکثر با یک یا دو واسطه بتوانند با هم مربوط شوند. اصل چهارم این است که باید با همکاری میان ملت و دولت، مصرف و تولید را تا آن جا که می توانیم به هم نزدیک کنیم.


با این اصول است که ما می توانیم به استقلال اقتصادی نزدیک شویم.

اگر ما بتوانیم با استفاده از رهبری اسلام و رهبران اسلام این راه استقلال اقتصادی را تا پایان پیش ببریم، آن وقت انقلابمان به پیروزی نهایی نزدیک شده است.


ص251 کتاب ولایت، رهبری، روحانیت شهید آیت الله دکتر بهشتی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۰۳
معرفت جو

بسم الله

ادامه حرفا

. باید فضا را عوض کرد یعنی ما باید خود را به عالم پرورش بکشانیم و از عالم پرورش به علم، سیاست، خانواده،‌ اقتصاد و...  بپردازیم.

باید این گونه ورود کنیم آنوقت مطالب درست می شود. بحث را به اینجا رساندیم که گناه نکنیم. به عنوان این که گناه است نه به عنوان این که به طور مثال فلانی می گوید.

من از همین جا می توانم به خیلی جاها ورود کنم. چرا در سیاست دروغ نمی گویم؟ به رأی آوردن و مسئولیت دادن و ... کاری ندارم. دروغ نمی گویم چون دروغ گناه است. البته وقتی من دروغ نمی گویم عالم سیاستِ من هم سر و سامان پیدا می کند. چون پرورش است.

مثل درختی است که به آن آب بدهی و سامان پیدا کند. لازم نیست شما شاخه های آن را تنظیم کنید. به درخت آب می دهیم و خودش سامان پیدا می کند. چون در سرشت خودش شاخ و برگ نهفته است.

محل خروج شاخه هم مشخص است،‌لازم نیست من روی تنه ی درخت بنویسم محل خروج شاخه یا محل خروج برگ! در گلخانه که گل مصنوعی می سازند این کار را می کنند نه در عالم پرورش.

لذا من باید وظایفم را انجام دهم و آنچه را که پروردگار من گفته نمی توانی رها کنی،‌ آن را انجام دهم. چون بر من واجب کرده.

من از اینجا به هر عرصه ای که وارد شوم آن عرصه سر و سامان پیدا می کند. این عرصه وارد دستگاه پرورش می شود و چون وارد دستگاه پرورش شده به بار می نشیند. 

مثلا اگر من از اینجا وارد فضای فرهنگی شدم، خودِ من سر و سامان پیدا می کنم، کارم هم سامان پیدا می کند.

 ممکن است امسال میوه اش را نبینم مثل درخت گردو اما به وقت خودش که به بار نشست میوه هم می دهد. لذا ما در سنجش خودمان هم باید از همین جا و همین عرصه خود را بسنجیم.

چطور معلوم می شود من کج می روم یا راست؟ باید از همین زاویه ورود کنم. یعنی باید ببینم در مسیر بندگی هستم یا نه؟

فرض کنید قرار بوده من گناه نکنم. اگر دیدم که تلاش می کنم گناه نکنم یعنی دارم پیش می روم. نمی خواهد هیچ چیز دیگری ملاک قرار دهم. نه حالات، نه خواب و نه ... .

من وقتی می خواهم ببینم درست غذا می خورم یا نه، باید خودِ غذا خوردن را ببینم. اگر غذا خوردن من درست باشد یعنی خریدم درست باشد،‌درست پاک کنم، درست پخت کنم، درست در بشقاب بریزم، درست بجوم و فرو برم، بقیه اش دیگر با من نیست.

همین ها ملاک و میزان است.

در بحث های تربیتی انحراف بزرگی برایمان پیش آورده اند، مرتب به حالات، خواب ها، کرامات می نگریم. باید به خودِراه نگاه کنیم.

اگر من در گذشته پنج دقیقه مراقب بودم که گناه نکنم و حال یک ساعت، پس همین حد رشد کرده ام.

باید به خودِ راه توجه کرد. اگر در راه هستی پس داری جلو می روی. یعنی داری به مقصد نزدیک می شوی و به آن می رسی.

آن موقع بهار بوده و اینجا سرسبز بوده و اکنون پاییز است و اینجا خشک. این که تأثیری ندارد.

در نظام آموزشی هم همینطور است. وقتی درسی را خوب خوانده اید به این معناست که خوب درس را گوش می کنید، خوب کلاس می روید، خوب مطالعه می کنید، خوب می نویسید و ... . 

امتحان، سنجش واقعی نیست.


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۶
معرفت جو

بسم الله

من عاشق حرفای حاج آقا بهرامی ام

. شما اگر یک درخت را دوبار جا کَن کردید دیگر رشد نمی کند.

 برای همین در نهالستان ها درخت را در یک ظرف عمل می آورند که دیگر نیاز نباشد آن را از زمین در آورند و به جای اینکه نهال را از زمین در آورند ظرفِ آن را می شکنند.

 منِ انسان هم اگر در این امور جور واجور پراکنده شوم، معلوم است که رشد نمی کنم.

یک دم گرفتار دغدغه ی خانوادگی باشم. سپس از آنجا مرا بکنند و گرفتار دغدغه ی تحصیلی شوم، سپس دغدغه ی اقتصادی داشته باشم. معلوم است که من هیچ جا بند نمی شوم. من باید در یک نقطه مستقر شوم تا در آنجا ریشه بدوانم. این خطی که ما درست کردیم برای این است.

ما کار را به بندگی رساندیم و بندگی را به زمین آوردیم و گفتیم ترک محرمات و انجام واجبات. برای این که این بشود ریشه ی ما و از همین نقطه به همه جا ورود کنیم و هر دغدغه ای را با این بسنجیم.

وقتی که می بینم فلان کار نه واجب است و نه حرام، من در انتخابش آزادم و اگر خواستم آن را انجام می دهم. از این نقطه که ورود می کنم می بینم ده تا کار، واجب می شود. 

اگر ده تا کار را نمی توانم انجام دهم، نقطه را عوض نکنم.باید ببینم کدام یک واجب تر است تا آن را انجام دهم.

 این می شود ریشه ی انسان و شما یک دل، یک فکر و یک کاسه می شوید. درست است که امور خیلی فراوان و متشتت اند اما تو یکی هستی. و همواره یک فکر داری، این که به گناه نیفتی و واجبت را انجام دهی.

 این زمینه ی رشد انسان را فراهم می کند. در عین حال به همه چیز هم می پردازد. چیزی را از قلم نمی اندازد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۳
معرفت جو

بسم الله

امام علی (علیه السلام) حرف خوبی می زنن

می گن یه روز برای تو و یه روز ضد تو

امروز هم گویا ضد ماست

همون بهتر امروز سکوت کنیم

تا خدا چی می خواد

یا حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۱
معرفت جو

بسم الله

خونه که رفته بودیم، رفتیم یه امام زاده که اسمشون الان یادم نیست

اون جا که رفتیم شروع کردیم به دعا کردن


یه دفعه دیدم دارم سوره حمد رو می خونم :)

تو اعتکاف حاج آقایی می گفتن می خوایین شروع کنید به دعا 

اولش حمد خدا رو بگید

بگید خدا چه نعمت هایی بهتون داده

می گفتن اگه این قدر شکر خدا را بگید که دعاتون یادتون بره

خدا خیر کثیری بهتون می ده . .  . .


جالبه سوره ی حمد هم با حمد خدا شروع می شه

و واقعا با یه خیر کثیر تموم میشه

با خواستن 

اهدنا صراط المستقیم

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین


برای نشریه جهادی یه مطلب نوشتیم که اصلا ازش رونمایی نشد

یه بندش بود 

و امید است که قاصدکی روی دستت بنشیند

دست سو به خدا تو قنوت نماز رو می گفتیم


نمی دونم چرا چند وقته همش قاصدک تو راهمون می یاد . .  . .

شاید بالاخره خدا آرزومون رو برآورده کرده . .  .


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۲
معرفت جو

بسم الله

جالبه روز بعد از اعتکاف که تو اتاق بودیم 

یه دفعه یه عنکبوت سراغمون اومد

و ما از ترس دفترچه مون رو زدیم تو سرش

و الحمدلله زنده موند و بعدش در اتاق رو باز کردیم و رفت


همون شب تو قطار یه خانمه داشت ساکش رو می ذاشت بالا

که یه دفعه افتاد و خورد تو سر ما

ازشون پرسیدم توش چیه

گفت کتاب


ای خدا برای زدن کتاب تو سر عنکبوت چه جوری باید جواب پس بدیم؟

معلوم نیست اون دنیا چه همه جواب قرار باشه پس بدم برای زدن کتاب تو سر این و اون

برای چه همه مورچه که حواسم نیست بهشون

خدایا خودت کمک کن تو دنیا در حق کسی ظلم نکنم


فقط خودت می تونی کمک کنی 

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۶
معرفت جو
بسم الله الرحمن الرحیم

 همی    گویم   و گفته ام  بارها                             بود  کیش من مهر  دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر                برونند  زین  جرگه   هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خورها               ندارند   کاری   دل    افکار ها

بجز اشک چشم و بجز داغ دل                                  نباشد بدست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان                                        میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مرده در کوهها                              چه حلاج ها رفته بر دارها

چه دارد جهان جز دل و مهر یار                           مگر توده هایی زپندارها 
ولی رادمردان و وارستگان                                 نیازند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزاده اند                               بریزند از دام جان،تارها

بخون خود آغشته و رفته اند                      چه گل های رنگین به جویبارها
بهاران که شاباش  ریزد  سپهر                              بدامان گلشن زرگبارها 
کشد رخت سبزه به هامون و دشت                      زند بارگه گل به گلزارها

رود شاخ گل در بر نیلوفر                                 هزار آورد نغز گفتارها
به آوای نای و به آهنگ چنگ                      خروشد ز سرو و سمن تارها
بیاد خم ابروی گلرخان                                 بکش جام در بزم میخوارها

گره را ز راز جهان باز کن                            که آسان کند باده دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان                           که بستند چشم خشایارها
به اندوه آینده خود را مباز                          که آینده خوابیست چون پارها

فریب جهان را مخور زینهار                       که در پای این گل بود خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش                           بهل گر بگیرند بیکارها

علامه سید محمد حسین طباطبایی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۲
معرفت جو

بسم الله
بعضی وقتا صداقت آدما از قلب به قلب می شینه نیاز به حرف زدن نیست

بعضی وقتا وقتی آدم خداشناس می شه و باتقوا ترازوی خوف و رجاش میزون میشه و می دونه برای بودن تو نقاط حساس و خدمت کردن هم امید به اصلاح باید داشته باشه و هم ترس از عدم تحقق اهداف برای همین داد و بیداد نمی کنه و آدما رو مجبور نمی کنه تا بی فکر و از روی جو تصمیم بگیرن

بعضی وقتا که آدم می فهمه که باید بیاد و حرفش رو بزنه و وظیفه اش اومدنه چون شیوه و مسلکش سکوت و چون می دونه انانیت چه هزینه ای داره برای آخرتش
سعی می کنه نگه "من" این کار رو کردم می ذاره باقی بگن اون چه کارهایی رو کرده

بعضی وقتا خودش بار سنگین کارهای خودش رو به دوش می کشه تا یادش بمونه آخرش اون دنیا کسی قرار نیست بار گناه تو رو تحمل کنه

بعضی وقتا مثل حرف شهید بهشتی به جای به تصویر کشیدن شخصیت خاصی اول روی ارزش ها مانور می ده تا ارزش ها دوباره زنده بشن و موندگار

ولی برخلاف بعضی وقتا تو این یه مورد سعی می کنه همه وقتا باشه
همه وقتا ان شاءالله جهادی زندگی می کنه و می دونه دنیا محل سفر و باید تو این سفر جهادی، جهادی زندگی کنه وگرنه روحش هم مثه جسمش باید همیشه تو دنیا موندگار بشه

و کسی که معنی پرواز رو فهمیده ان شاءالله به راحتی به سیم های خاردار دنیا تن نمی ده هرچند ممکنه بال و پرش زخمی بشه 


گاهی وقتا می دونه تنها یه انقلاب کافی نیست برای اسلامی شدن دنیایی که رنگ و بوی اسلام نداشت 

ما با انقلاب اول زمین رو پس گرفتیم از دست دشمن
حالا با انقلاب دوم باید خونه درستی بسازیم
انقلاب اول شهید دادیم
و تو انقلاب دوم هم باید شهید بدیم
شهید به معنای کشته شدن نیست و نه به معنای دشمن داشتن
بلکه به معنی داشتن اهداف، الگو شدن و مقاومت برای رسیدن به اهدافه

همین طور که به راحتی نمی شه نفر اول کنکور شد به راحتی هم نمی شه تو سال 1404 برترین کشور منطقه شد باید مقاومت کرد سختی کشید و به هدف رسید

با راحتی نمی شه به اهداف ارزشمند رسید
و برای هر گام باید ان شاء الله گفت
ماشاءالله کان لا حول ولا قوه الا بالله
من کان لله کان الله له


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۰۸:۲۳
معرفت جو

بسم الله

:)

با خودم که فک می کنم می بینم 

وقتی خدا به خاطر این که ما شمار ماه ها و سال هامون رو بفهمیم

به خاطر این که ما ساعت ها رو بفهمیم

ماه، خورشید و زمین به اون سنگینی رو حرکت می ده

و منظومه به اون بزرگی رو ایجاد می کنه

و خود خدا تو قرآن می گه خلقت آسمون و زمین از خلقت انسان سخت تره


با خودمون می گیم این خیلی آسونه 

که خدا یه سری دیالوگ به ذهن ملت بندازه

و ملت یه سری رفتار کنن

و بشن وسیله ی آزمایش ما

یعنی یه عالمه آدم و صحنه تو دنیا پدید بیاد 

و به کار گرفته بشه

تا مشخص بشه ما قراره بریم بهشت یا جهنم


دنیا خیلی جالبه خیلی

فقط همیشه برام این سؤاله که چند درصد ملت می فهمن وسیله آزمایش مان

و چند درصدشون می فهمن ما هم وسیله آزمایش اوناییم

با این طرز فکر فک نکنم کسی به راحتی حاضر باشه خطا کنه


در پناه حق

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۸
معرفت جو