کردگار به من قلبی ده که زمینی باشد حاصل خیز و محبت را هر چند که دانه ای کوچک باشد در خود مأوا دهد و آن را به درختی تبدیل کند پر ثمر و کدورت را نیز چونان بذر علف هرز در خود جای دهد و آن را به سبزه ای تبدیل کند سرسبز در پای آن درخت که آشیانه ای باشد برای آنان که می خواهند از سایه درخت لذت برند .
کردگارا هر آن گه که من رنجیدم به من بیاموز که چه رنجش می آورد تا به آن دیگران را نرنجانم و صبری ده که به جبران بر نیایم و خود نیز چونان آن ها که مرا رنجاندند نباشم .
کردگارا به من کمک کن که هر چه از افراد بیشتر می رنجم به آن ها بیشتر لطف کنم که شاید آن ها نیز مهربان بودن را بیاموزند و با من و دیگران مهربان باشند و چه بسا که آن ها ندانند که مرا رنجانیده اند و بی قصد بوده که مرا طاقت بازخواست در قیامت نباشد برای ظن بد .
کردگارا به من فهمی بده که خوبی های افراد را ببینم و درک کنم و سپس جرئتی ده و توانی و زبانی که چونان آینه ای به لطافت هر چه تمام تر و با آرایشی زیبا خوبی و بدی را در هم امیزم و خلق را هدایت کنم البته بیاموزم که تا خود هدایت نشدم به دنبال هدایت کسانم نباشم .
کردگارا به من بینشی ده جز خوبی خلق نبینم و جز اندیشه ی خوب از خاطرم نگذرد که گمان بد آفتی است ریشه کن که درخت محبت را بخشکاند و دوستی ها را به دشمنی مبدل کند و بار گناهان آدمی را زیاد .
کردگارا به من زبانی ده که جز به نیکی خلق باز نشود و بی دلیل و با دلیل خلق را نرنجاند و کدورتی در دل آن ها ایجاد نکند چرا که گاه آدمی قصد شر ندارد ولی زبان به شر می گشاید و خلق را می آزارد و بر گناهان خویش و دیگران می افزاید .
کردگارا مثبت اندیشی را به من هدیه ده که چه بسا فکر خوب کردن در مورد انسان بد بسی بهتر است از فکر بد کردن در مورد انسان خوب .