تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چقدر خدا واقعی...

 

ذهب بسمعهم و ابصارهم..

 

فکر کنید با یک پیامک ..

بینایی آدم برود..

با یک پیامک بیاید..

 

باور نمی کنم...

یک نسیمی در سقف مغز بپیچد..

و یک دفعه چشمان و فهم بینا و بینا شود...

 

و یا آدم مومنی را اذیت کند..

و نور چشمان اش برود.

 

من شدم موش آزمایشگاهی...

یعنی خدا مستقیم اعمال عمل می کند...

 

تازه می فهمم قدرت خدا را ...

 

یا خطف الله بابصارهم...

 

چقدر حفظ قرآن موثر است..

 

آدم نباید زندگی را لهو و لعب ببیند..

چون خداوند شوخی ندارد..

 

جدی است..

 

ولی انصافا این هم پیرا پزشکی، پزشک چشم و مغز و اعصاب و غیره..

این ها چگونه می توانند حال من را درک کنند..

 

چقدر قشنگ...

 

یک نسیم ..

یک دست به سقف سر...

 

یک بینایی...

یک فهم عمیق ..

 

مگر می شود..

چقدر جالب ..

یک لبخند...

 

ولی اگر نگویم اجحاف حق است...

البته ما خودمان هستیم که برای خودمان رسول انتخاب می کنیم..

 

رسول برای مملکت درون..

اینکه رسول بپذیرد یا نپذیرد با خود اوست...

 

ولی پذیرش ما ...

بینایی می آورد..

و ثبات بینایی..

 

حقیقتا نمی خواهم وارد محاده با الله و رسول الله شوم..

ترجیح می دهم سکوت کنم ..

 

آخر از یک طرف سیاهی که تمام سمت راست را گرفته از یک طرف..

این نسیم خنک که بینایی آورد از یک طرف...

 

 

 

یاحق 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۱۶
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روح است می بیند..

یاوری قهقه زنان خوشحال بود..

که اعتکافی طراحی کرده بود که من با بچه ها به اعتکاف بروم...

 

هنر می خواهد..

یک بانوی فرهیخته حافظ قرآن را تحویل بگیرید..

و یک بچه ای که مغزش را شیطان تسخیر کرده..

را پس دهید...

 

هنر می خواهد....

هنری مانند هنر جهان پهلوان تختی...

 

شما ها ...؟!

 

اگر از من بپرسید آیا یک فردی فلسطین ای است ..

یا اسراییلی...

 

می گویم چه فردی با جان سر صحنه آمده...

حالا شما می خواهید با اخبارتان..

و دیدن رفتار پاپوش درست کنید بسم الله...

 

ماهم رفتار نمایشی بلدیم...

 

مخلص بودیم ها..

دانشگاه تربیت مدرس از ما بازیگر ساخت...

 

 

یاحق 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۴۴
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شیطان هم خوب برنامه ریزی می کند..

فرد تریاک فروش را در خانه می آورد..

تا فرد رزق حرام بخورد..

 

 

بعد معده پر از شیطان و سیاهی می شود...

معده که پر شد .

بخارش به مغز می رسد...

روح اش با اجنه آمیخته می شود..

 

و فحاشی می کند و ناسزا می گوید..

و همچنین ربا خواری ..

جنگ با خداست..

 

خلاصه ژنوم را بگذارید کنار..

اگر می خواهید فردی را شست و شو دهید..

 

از دو راه وارد شوید ..

مثل شیطان .

 

فساد و فحشا..

اگر به روحی تجاوز کنید..

دیگر عمرا پاک شود ...

 

یکی هم شکم اش را از حرام پر کنید..

 

مقاله خواندن نمی خواهد...

عرق و مشروب نمی خواهد..

 

راحت می توان فرد را عوض کرد..

شاید هم عوضی ..

 

چقدر دوست دارم سقف دانشکده تربیت مدرس..

روی سر اساتید اش خراب شود...

 

این بار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم با من دعا کرد....

و هم نفس شدند..

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۳۶
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

برای ام جالب است ..

اینکه یک مدت خودم را بشناسم..

 

رفتارهای واقعی ام ..

و رفتارهای نمایشی ام..

 

 

ولی دنیای قرآن را دوست دارم..

برای قرآن باید طهارت داشت ..

 

گاهی یک نسیم ناپاک می وزد و تمام صفحه قران روح را پاک می کند..

امروز داشتم شروع می کردم به حفظ قرآن..

با عزیزی جلسه داشتم نرفتم..

چرا چون نماز صبح ام قضا شد...

 

همان لحظه نسیم ناپاک وزید و ..

صفحه قران من را پاک کرد...

 

داشتم حفظ می کردم..

ترتیب آیات جالب بود..

و مضامین..

 

صفحه اول سوره بقره...

مضمون اصلی آیات رسول است..

 

اصلا بحث دکتری از این جا شروع شد..

که هاضمه من پر بود از قرآن..

و هیچ جای دیگری نداشت..

 

رفتم دکتری خواندم..

حق الناس به گردن ام افتاد..

صفحه قران ام پاک شد، دروس دکتری هم روی دست ام ماند‌‌..

 

بگذریم صفحه اول..

ایمان با رسول ..

ایمان بدون رسول...

 

و من الناس من یقول امن الله بالله و بالیوم الاخر..

این جا خدعه می کنند..

چرا؟!

چون به رسول ایمان ندارند..

 

چون به رسول ایمان ندارند..

فساد می کنند..

می گویند مثل سفها ایمان بیاوریم..

در خلوت می گویند به شیاطین که ما از شماییم و در برخورد با مومنین می گویند مومن ایم..

 

وقتی به رسول ایمان ندارند..

اهل طغیان می شوند..

 

خداوند دو کار می کند..

اول مرض آن ها را می افزاید ..

دوم یمدونهم فی طغیانهم یعمهون..

 

این امداد الهی جالب است..

 

یعنی واقعا یکی مرا تعقیب می کند..

در مسجد امام حسین علیه السلام..

خدایا ..

خدا این انسان را فرستاد یا شیطان ..

بحث مهمانی...

 

آن روز در طلافروشی...

آن که تاکسی را نشان داد..

با وجود اینکه آن شب اربیل را زدند..

خدا بود یا شیطان..

 

در مترو این هایی که مزاحم من می شوند..

و خروجی را نشان می دهند..

خدایند یا شیطان..

 

خدایا کریمی .

خدایا سعیدی ..

خدایا صمدی ..

خدایا امیدزاده...

 

خدایا من ..

خدایا سید رضی موسویان..

 

حتی قبل تر ..

سلیمی..

 

خدایا ..

ای کاش می شد رمان نوشت...

 

خدایا من را به گونه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه آرام می کنی..

و یک بد بخت فلک زده سر صحنه ای را ..

یک جور با اخبار جعلی...

 

من بیدارم ولی در اتاق ام خواب و خارج از صحنه..

آن بدبخت خواب است و در صحنه...

 

و من بیچاره از آن بدبخت بیچاره باید مراقبت کنم..

تا شهید شود...

 

جالب است..

وقتی سفر است..

می گویم از اقوام شهید بودن لیاقت می خواهد...

 

خوشی در صحنه بودن از آن اوست..

اخبار تلخ اش از آن اوست..

و خبرهای خوب اش..

از ناحیه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از آن من..

 

خدا را شاکرم.

یکبار هم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با من بود..

 

نیت مهم است و پاکی..

حتی اگر مثل شهید علم الهدی در هویزه تنها باشی‌‌....

 

یاحق 

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۲۷
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یادم می آید کارشناسی بودیم..

با هم اتاقی ها سریال کره ای می دیدیم..

 

من این قدر غرق در دیدن سریال شده بودم..

که یک بار در خیابان..

مانع را ندیدم و داشتم می افتادم..

 

 

کلا قوه واهمه من خیلی اثرپذیری دارد..

اگر شروع کنم به دیدن سریال ..

محال است از فضای آن خارج شوم..

 

و متاسفانه زندگی خودم شده یک سریال..

یک سریال هیجان انگیز ..

و درد آور..

 

یعنی قوه واهمه ام را آن چنان درگیر کرده..

که انگار حیات نباتی دارم..

و خودم هیچ اثری روی محیط ندارم..

 

یک سری اسم و فامیل می شنوم..

روز بعد تلویزیون را روشن می کنم..

می بینم یک فاجعه ای با اسم و فامیل های من رخ داده...

 

خدایا آیا می شود از این سریال آمد بیرون..

آیا می شود این سیاهی را از روح زدود ...

 

 

احساس می کنم قدرت اش کمتر شده..

یعنی می شود پاک اش کرد..

 

من باید از این فضا خارج شوم...

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۳۴
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نمی دانم ایشان گفته بودند..

یا فرد دیگری ..

 

ولی این دیالوگ ها ..

از این ساختمان وجودی است...

 

تزودا آن خیر زاد تقوی ...

 

در هر صحنه ای ..

یک سری ممکن الوجود وجود دارند ..

 

در، دیوار، انسان، پنجره و غیره ..

 

اینجا انسان باید تصمیم بگیرد..

انسان در هر محیطی باید تقوا داشته باشد و تقوا جمع کند.‌.

چه مثل حضرت یوسف علیه السلام در ته چاه..

چه مثل حضرت یونس علیه السلام در بطن ماهی ...

چه مثل حضرت ایوب علیه السلام بدون هیچ بعد سلامتی ولی با خدا..

 

این ها همه بن بست است..

انسان است و هیچ راه نجات ..

 

برای انسان با خدا بن بستی نیست..

 

البته این حس را شهریور داشتم.

موقعی که نفس نمی توانستم بکشم..

مقاله نمی توانستم بخوانم..

 

خلاصه مثل دختری دو ساله ..

با خود می گفتم چگونه قرار است از این کودک محافظت کنم.‌..

 

کودکی که کودک است‌‌‌.

و دیگران بزرگ اش می دانند..

 

کودکی که دیگران در حد انسان بزرگ از او توقع دارند.‌

مثلا فرض کنید یک دانش آموز شاگرد اول سمپاد..

مغز اش در حد بچه دوم دبستان بلا استفاده شود..

 

از چه چیزی باید محافظت کند..

از پاکی اش..

از معصومیت اش..

از نورانیت اش ...

 

بن بست یعنی اینکه نتوانی در همین مسیری که هستی ادامه دهی...

کلاس اولی بروی کلاس دوم..

...

 

این هم راه دارد ..

اللهم ارزقنی ذهن و تنبیه..

این هم خدا آماده است برای اینکه انتخاب از تو ببینید..

 

و وسیله دهد برای پا در رکابی...

 

 

من در حال احتضارم..

فقط باید از این کودک معصوم در حد وسع محافظت کنم...

که بار گناه اش را زیاد نکند..

 

و برای محیط اجتماعی ...

آورده خوبی داشته باشد..

 

خون سیاه مغزم را باید سریع تر تخلیه کنم..

تا ببینیم آن دنیا بهشتی می شویم..

یا جهنمی...

 

می خواستم کیارش را درمان کنم..

می خواستم به فاطمه کمک کنم..

 

خودم دارم می شوم شبیه کیارش ..

دارم می شوم شبیه فاطمه..

 

خدایا همه ما را با هم شفا بده...

 

یاحق 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۲ ، ۱۰:۱۸
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

السلام علیک یا ساکن کربلا...

 

دوباره به بن بست خوردم...

البته الکی در بن بست قرار گرفتم..

 

بن بست ولیعصر..

جلوی پرچم یا حضرت زهرا سلام الله علیها..

 

البته الکی هم به بن بست نخوردم..

این بن بست با بقیه بن بست ها فرق می کند..

 

یک بن بست در همه ابعاد..

سلامت جسمی..

سلامت معنوی ..

سلامت علمی...

 

خلاصه یک نوع مرگ..

 

اول زندگی موقع به دنیا آمدن ..

قرار نبود به دنیا بیایم..

امام رضا علیه السلام..

اذن ورود دادند..

و ما به دنیا آمدیم..

 

الان برای ماندن

 در مملکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به بن بست خوردم..

 

پزشک حجت الاسلام به من می گوید..

تا حالا به بن بست خوردی...

 

این کار را هم بکن ببین چه می شود..

 

به نظر من بن بست زمانی است که..

آدم مشهد برود..

امام رضا علیه السلام تحویل شأن نگیرد..

 

نمی دانم منظورشان چه بن بستی بود..

 

ولی من سحر با خواب امام رضا علیه السلام بیدار شدم..

رفته بودم مشهد برای زندگی ..

هم خانه رفیق شفیق شده بودم..

 

از دور به گنبد سلام می دادم..

و روح ام می گفت مگر می شود ..

آدم مشهد باشد ‌‌‌و زیارت نرود...

رفیق شفیق می گفت پنج شنبه می رویم مشهد..

 

من می گفتم می خواهم یک روز در میان بروم..

طاقت دوری ندارم...

 

خلاصه داشتیم برای حرم رفتن برنامه می ریختم..

مگر نه اینکه در زمان خواب..

روح از بدن جدا می شود..

 

و مگر نه اینکه روح در عالم خواب..

روح تمیز است روح اصل است..

نه کپی ...

 

اگر روح ام هنوز اذن سلام دادن و ورود داشته باشد..

به بن بست نخورده ام...

 

یاحق 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۰۲ ، ۱۰:۰۱
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یعنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف..

می توانند من را از باتلاق در بیاورند..

 

یا رجایی عند مصیبتی..

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۲ ، ۱۵:۱۵
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله امروز روز باحالی بود.

اذان صبح روستا

اذان ظهر امام زاده جعفر و علامه علاقه بند

اذان مغرب حضرت معصومه سلام الله علیها 

 

از حال درون و مکاشفات چیزی نگویم...

ستار العیوب...

 

آمین ناراحت است..

احتمالا برای دانشگاه من...

 

سخت است که آدم در برهه ای از زمان برای همه چیز باهم بجنگد..

برای نفس کشیدن 

برای طهارت روح..

برای تزکیه نفس ...

برای زنده ماندن..

برای پیشرفت تحصیلی..

 

و خانواده سی سال زحمت آدم را کشیده باشند.

و توقع کار و کسب درآمد و گرفتن مدرک داشته باشند..

 

و خدایی نکرده ..

یا بچه دو ساله  ای طرف باشند.

که جز بازی کردن هیچ توان دیگری نداشته باشد..

 

مغز من یک دایره بزرگ است..

که قریب به تمام آن دایره سیاه شده است...

 

از نظر گناه..

انگاری صاحب مغز نتانیاهو باشم...

 

به قول حضرت آقا ..

مرگ اسراییل نزدیک است و رفتنی است..

 

خیلی بد شد که آخر عمر هم...

باید اسراییل گونه از دنیا بروم :)))

 

این وسط اگر بمیرم..

می گویند ذهن حکایت گر نفس است..

برخی می گویند حکایت گر روح..

 

ولی وقتی گریه می کنم...

تمام روح ام با خداست جز سمت راست صورت ام..

البته چند روزی است که شیطان سمت چپ را هم تسخیر کرده

 

 

سرعت تزکیه نفس من کمتر از سرعت پیشروی سیاهی مغزم است..

و این گونه می شود که شیطان جلوی من..

به حضرت معصومه سلام الله علیها..

می گوید خدارو شکر ..

بالاخره اینهم که من باشم بی آبرو شد...

 

ای خدا..

یعنی شیطان برد..

 

یا من می برم...

 

جنگ تا لحظه مرگ ادامه دارد..

و الحمدلله من سلوک الی الله را شروع کرده ام..

 

هر چند قدم های اول...

 

یاحق 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۰۲ ، ۲۱:۵۳
معرفت جو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دنیا رو ببین..

پیامبر وقتی یک روز خاک روبه روی سرشون نمی ریختن.

احوال طرف را می پرسیدن 

 

 

 

اینا یک روزه خاک روبه بریزی ..

می فرستنت زندان..

تا دلا و راست نشی باهات کار نمی کنند..

 

بعد همینا برای پیامبر جشن می گیرند...

 

دنیا را ببین..

 

خاکروبه ریختن آزمایشی برای شناسایی پیامبر..

و نشان دادن چهره واقعی  برخی ها به خودشان

 

یاحق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۲ ، ۰۹:۳۴
معرفت جو