تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

جاده

جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ

باز هم اعتراف می کنیم که خدا خیلی مهربونه

تو راه که بودیم جاده هایی که صاف بودن و می شد راحت چراغ گذاشت خدا برای حفظ بنده هاش کم نذاشته بود

هم خدا به بنده هاش گفته بود که برای ماشینا چراغ جلو و عقب بذارن  که نور جلوشون بیفته ، هم به یه سری دیگه از بنده هاشون گفته بودن که فاصله به فاصله برای خود جاده چراغ بذارن، هم خدا گفته بود که رفت و برگشت را جدا کنن، هم برای جاده گفته بودن علائم بذارن و حتی به بنده هاشون گفته بودن خطای ممتد و تیکه تیکه بکشن تا معلوم باشه کجا باید سبقت گرفت و کجا نگرفت . . . 

ولی جالبترش این بود که توی جاده های کوهستانی، توی گردنه های سخت و ترسناک که هیچ راهی برای هدایت و حفظ سلامت بنده هاش نبود خدا از عزیزای دلشون مایه گذاشته بودن و یا فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، یا حسین (علیه السلام) و یا ابالفضل (علیه السلام) شده بود راهنمای مسافرا و امین جونشون . . . .

خدا می خواست این جوری بگه من هیچ کی را به حال خودش نمی ذارم و دوست ندارم هیچ کدوم از بنده هام آسیب ببینن ولی یه راز این وسط وجود داشت اونم . . .

جالب بود تمام علائم شب رنگ بودن یعنی اگه نور می خورد روشون علامته دیده می شد و فرد راهنمایی می شد یعنی لازمش کار کردن چراغ جلوی ماشین بود مثه همون نوری که می گن تو قیامت خدا برای بنده های خوبش می ذاره تا با اون راه برن "یجعل لهم نورا یمشون به"  یعنی اون نوره خیلی اهمیت داره تو دل شب تا بشه باهاش راه را یافت . . . . و می گن عقل توی انسان همون نوره که باعث روشنایی . .  .

..................................................................................................................................................................................................

جالبه پمپ بنزینا فاصله ی مشخصی با هم دارن و باک بنزین ماشینم ظرفیت مشخصی داره و فقط به همون اندازه می تونه بنزین بزنه وقتی ماشین نزدیکه که بنزینش تموم شه باید اولین پمپ بنزین پرش کرد وگرنه نای رفتن نداره ما هم هی تند تند باید مخزنامون را پر کنیم تا تو راه نمونیم . . . 

...............................................................................................................................................................................................

جالبه خدا گفته بود تو راه مسافت رسیدن به مکان های مختلف را بزنن و هی بگن 400 کیلومتر مونده 200 کیلومتر مونده یه جورایی احساس می کنم خدا توی بقیه قسمت های زندگیمون هم همین جوری مواظبمونه شاید ما چراغ و نور دیدنش را نداشته باشیم وگرنه تو هر کاری هم این قدر راهنما و علائم وجود داره و هم خدا مسافتا را فاصله به فاصله و مقصد به مقصد گفته فقط چون ما نور نداریم نمی تونیم علائمش را ببینیم مثلا همین که دبستان زمان ما 5 سال بود و راهنمایی 3 سال و دبیرستان . . . یه جور فواصل زمانی دیگه است که خدا برای ما قسمت بندی کرده بود . . . . تازه تو پمپ بنزینا هم فاصله تا پمپ بنزین بعدی و قبلی مشخص بود اینم مثال خوبی نیست ولی فاصله بین نمازها، اعیاد مذهبی و شهادتا . . . . شاید تو همین درس نمره ی 10 و 17 و . . . علائم و راهنما باشن و یا استاد راهنما و . . . . 

یا مثلا همین جوری که رانندگی آیین نامه داره و یه کتاب داره برای رانندگی درست و عملیش را هم یاد می دن . . . . .

...........................................................................................................................................................................................

جالبه آدمی که اول رانندگیشه ماشین از راستش بیاد ماشین خودش را به چپ منحرف می کنه و بر عکس یعنی هر بادی تکونش می ده ولی کسی که استاد رانندگی می شه ماشین از چپ و راست و بالا و پایینش بیاد عین خیالش نیست و راه خودش را می ره . . . به آدم تازه وارد هی موقع وایسادنا باید بگی با دنده ی چند وایسه و مو قع شروع دوباره با دنده چند که خاموش نکنه . . . تمام سرنشینا به جای نگاه کردن به بیرون حواسشون به راننده هست و هر کی می خواد یه ارشادی بکنه و من یکی اگه جای اون راننده تازه وارد بودم می زدم بغل و پیاده می شدم البته خب باعث می شد رانندگی یاد نگیرم یعنی این جاست که صبر مهمه . . . البته راننده تازه وارد هم کم نمی ذاره و موقع رانندگی استادش سعی می کنه ایراد بگیره و یکی نیست بهش بگه اینایی که تو می گی در مقابل تجربه من هیچی نیست و البته این هم صبر می طلبه 

کلا می دونید دنیا یه چیزه که توی زمینه ها و حوزه های مختلف به شکلای مختلف خودنمایی می کنه وگرنه اصلش یه چیزه . . . . مثلا ما خودمون وقتی می خواییم 4 کلمه درس بخونیم اولش همه حواسشون بهمون هست ولی وقتی دانشجو شدیم دیگه کسی بهمون نمی گه درس بخون نخون دیگه کسی به استاد چیزی نمی گه . . . .

................................................................................................................................................................................... 

اینم یه زنگ تفریح:) :جالبه خونه های قدیمی دو تا در داشتن یکی برای در زدن آقایون و یکی برای خانوما تا اگه آقا در می زنه آقا بیاد دم در . . . . واقعا قدیمیا به چه نکاتی فکر می کردن . . . .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۱۶
معرفت جو