تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۹۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم الله


من آسمان پر از ابرهای دلگیرم

اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

من آن طبیب زمین گیر  زار و بیمارم

که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم

من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع

به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

به دام زلف بلندت دچار و سردرگم

مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

درخت سوخته ای در کنار رودم من

اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم . . . .


جناب فاضل نظری

یاحق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۹:۵۳
معرفت جو

بسم الله


فیلم جالبی بود . . . . 

هدف نویسنده شناسوندن ملت ما به آدم های کشورهای دیگه بود :)

این رو خودشون گفتن . . . .


.....................................................

با این هدف می خوام نقادانه به فیلم نگاه کنم


نکات مثبت


رنجرو به خاطر اینکه روس ها حقوق کشورش رو نادیده می گرفتن دوستی اش رو با دوست روس اش گذاشت کنار

یعنی پای منافع مملکتش که بیاد وسط حتی یک بچه ایرانی هم از حقوق کشورش دفاع می کنه

ولی ته دلش هنوز اون روابط انسانی بود و هنوز دوستش رو دوست داشت

ولی از حق و حقوق کشورش دفاع می کرد

دفاع تحسین برانگیزی که حتی بچه ی روس به پدرش گفت چرا سر حرف اولتون نیستین؟ چرا ظلم می کنید؟ 


اینکه تمام بدنه ی مردم از بچه دبستانی گرفته تا بزرگ همه از اوضاع سیاسی کشور خبر دارن

و فکر می کنن و دفاع می کنن و به موقعش آدم های ظالم رو طرد می کنن

همین که روس ها  تعهدات شون رو نادیده گرفتن

پدر رنجرو به پسرش گفت دیگه اون جا ماهی نفروش و ما به بیگانه ای که ظلم کنه خدمت نمی کنیم

 

اینکه رنجرو بی کاری و بازی کردن رو در زمانی که کار وجود داره امری زشت قلمداد می کنه

اینکه رنجرو و دوستان اش اهل کار و تلاش هستن


بدنه خانواده و اینکه رنجروی کوچک حواسش به تمام مشکلات خونواده هست هم جالبه

صلح و صفای بین اعضای خانواده هم جالب و قشنگ بود


دل نگرانی مادر خونواده از دوستی پسرش با یک پسر کمنیست هم جالب بود

اینکه مادر رنجرو از رنجرو می پرسید وقتی مردیم کجا می ریم؟

پیامبرمون کیه؟


دوستی و همراهی بچه ها هم باهم جالب بود

و اینکه حواس شون به هم بود


و دغدغه معلم از زنده نگه داشتن ادبیات ایران و مشاهیر ایران

از جناب سعدی، از جناب خیام


...............................................................

نکات منفی

 

پدر رنجرو به خاطر بیکار شدن خودش از روس ها ناراحت بود

و این خلوص ناراحتی اش از روس ها رو کم می کرد


رنجرو به دوستاش گفت شما بی اطلاع حرف می زنید، یک بچه روس رو به صرف روس بودنش بد می دونید

نه به خاطر عقایدش و تلاشی برای شناخت اون نمی کنید 

و در واقع بی شناخت گاهی آدم ها رو طرد می کنیم


مادر رنجرو نمی دونست اصلا سازمان ملل چی هست!!!

و خیلی های دیگه هم نمی دونستن!!!


رنجرو در انشاء اش هرچند یکی دیگه براش نوشته بود

ولی پر بود از رمان های بیگانه

ولی حتی در پاسخ به استادش

نمی دونست آثار جناب سعدی چیه؟ حکیم خیام کیه؟ 


رنجرو دنیای خیال رو پیوند داده بود با واقعیت

و در هر دو دنیا زندگی می کرد

..................................................


در نگاه کلی به این فیلم


میشه گفت ایرانی ها انسان هایی هستن

با دغدغه دین

با دغدغه مسائل اجتماعی و دنیای سیاست

و می خوان از همه چیز خبر داشته باشن و نظر بدن


ولی محیط شون خیلی بسته است

خیلی تلاش در شناخت آدم های جدید نمی کنن

معمولا برخوردشون با افراد با پیش زمینه ی قبلی هست که نسبت به افراد دارن و راه شناخت رو به روشون می بندن


در عین اینکه در همه مورد نظر می دن ولی خیلی مسائل عمومی مثل سازمان ملل رو هم ممکنه ندونن

مجله و غیره ممکنه نخونن و بیشتر روی حرف حساب باز می کنن و در جو قرار می گیرن

به فرهنگ غرب بیشتر از فرهنگ خودشون توجه می کنن 

در حدی که شعرای خودشون رو نمی شناسن

جز اسم و نام 


و در یک کلام حرف می زنن بی سند و بی علم

ولی در کنار این مورد روح شون این قدر خوب با ایمان و مسائل پاک پیوند خورده

که حتی بدون علم دفتر و کتابی حق رو خوب از باطل تشخیص می دن و این هنر می خواد

این هنر می خواد که رنجرو از ایران به سمت سازمان ملل حرکت کنه برای دادن نامه اش به اون ها . . . . 

.........................

نکته جالب


شاید علت اصلی اینکه ما حرف هم رو نمی فهمیم

در زبان مون باشه


اون خانوم روسی که فارسی هم می دونست

وقتی حرف های رنجروی فارس و الک روسی رو برای هم ترجمه می کرد

ناخوداگاه دید که این دو بچه چقدر انسان هستن و چقدر بزرگوارتر هستن از صدتا بزرگ


شاید ما باید ادبیات خودمون رو خوب بلد باشیم

و با یک ادبیات غنی و روح پاک

زبان های دیگه رو هم یاد بگیریم برای انتقال فرهنگ مون


شاید اگر ما آثاری مثل آثار جناب حافظ و سعدی و شاهنامه می داشتیم

ناخودآگاه به خاطر عظمات این آثار فردی مثل "گوته" تلاش کنه این آثار رو بخونه


چرا همین طور که ما مجبوریم زبان انگلیسی بخونیم

آثاری به زبان فارسی تولید نکنیم که غرب هم مجبور بشه زبان فارسی یاد بگیره

..............................................................

چکیده و اصل کلام


جمع کردن ادبیات سیاسی از بین مردم جامعه درست نیست

باید این روح پاک رو با تغذیه مناسب از نظر علمی پخته و غنی اش کرد


وجدان ایرانی ها حق رو از باطل خوب تشخیص میده

ولی فرهنگ وارداتی ممکنه این روح رو هم از ما بگیره

و ما باید با توجه به ادبیات غنی ای که داریم، تلاش کنیم در غنی شدن علمی مردم و باشناخت شدن شون


شاید زبان یکی از مهمترین راه های شناخت باشه

ولی نه اینکه ما زبان خودمون رو بذاریم کنار


ما جوری زبان خودمون رو غنی کنیم

که در کنار اینکه ما زبان انگلیسی یاد می گیریم

اون ها هم به یادگیری زبان فارسی نیاز پیدا کنن


در پناه حق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۸
معرفت جو

بسم الله


ههه رنده هم موجود جالبیه :)


جالبه وقتی پیاز رو رنده می کنیم تازه می فهمیم بوی پیاز چه قدر چشم ها رو می سوزونه 

وقتی هسته رو رنده می کنیم تازه می فهمیم هسته چه انرژی عظیمی داره

شاید ما هم گاهی باید رنده مون کنن تا انرژی مون رو شناسایی کنیم

ولی رنده شدن خیلی درد داره خیلی، بنده خدا پیاز :) 

ولی هسته تاب نمی یاره و یه عالمه صدا میده

همین صدا دادانش هم دردسر ساز

و عالم و آدم رو خبر می کنه :)


ان شاءالله ما مثل پیاز باشیم :)


یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۸:۲۶
معرفت جو

بسم الله


می دونید لقاء الله چه زمانی رخ می ده

زمانی که خدا رو دوست خوب مون بدونیم

وقتی بهش اعتماد کنیم حتی در زمانی که بلاهایی برای بزرگ شدن خودمون سرمون می یاره


دوست وقتی مشتاق دیدن دوست می شه که از ته دلش دوستش داشته باشه

و لازمه ی دوستی اعتماد و دوستی دو طرفه هست

هر دو طرف همدیگه رو دوست داشته باشن و باور کنن که طرف مقابل هم همون قدر دوست شون داره


هم اونا عاشق بودن و باوفا بودن و بامرام بودن خدا رو بپذیرن و از امتحانای سختش ناراحت نشن، از دستورات ناراحت نشن

و ایمان داشته باشن که خدا هر کاری می کنه برای بزرگ شدن خودشون هست و خدا از اذیت شدن ما، شاد نمی شه

و هم خدا اونا رو به عنوان یه عاشق حقیقی بپذیره


البته اگه خدا انتخاب مون کرده باشه و برگزیده باشیم که دیگه ما هر چقدر هم بد باشیم 

خدا وسط بیابون مون اتوبان می زنه


مصطفی بودنم آرزوست . . . 


یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۵۹
معرفت جو

بسم الله


ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون 

و تقطعوا امرهم بینهم کل الینا راجعون

(آیات 92 و 93 انبیاء)


و ما یضل به الا الفاسقین

الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه

و یقطعون ما امر الله به ان یوصل 

و یفسدون فی الارض

اولئک هم الخاسرون

(بخشی از آیه 26 و آیه 27 سوره بقره)


و ما کان الناس الا امه واحده 

فاختلفوا

و لولا کلمه سبقت من ربک

لقضی بینهم فیما فیه یختلفون

(آیه 19 سوره یونس)


لیبین لهم الذی یختلفون فیه 

و لیعلم الذین کفروا انهم کانوا کاذبین

(آیه 39 نمل)


ان الدین عند الله الاسلام

و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب 

الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم 

و من یکفر بایات الله فان الله سریع الحساب

(آیه 19) سوره ءال عمران)


عم یتساءلون؟

عن النبأ العظیم

الذی هم فیه مختلفون

کلا سیعلمون

(آیات 1 تا 4 سوره نبأ)


جالبه علت اینکه امه واحده به اختلاف افتادن

اختلاف در مورد وصل شدن به یک فردی بود

فردی که می دونستن باید ولایتش رو قبول کنن

ولی شد آنچه شد


جالبه قیامت هم بر پا می شه برای کشف علت اختلاف :)


در پناه حق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۷
معرفت جو
بسم الله

الله ولی الذین ءامنوا یخرجهم من الظلمات الی النور . . . 
(بخشی از آیه 257 سوره بقره)

فنادی فی الظلمات 
ان لا اله الا انت
سبحانک انی کنت من الظالمین
(بخشی از آیه 87 سوره انبیاء)

فاستجبنا له و نجیناه من الغم
و کذلک نحی المؤمنین
(آیه 88 سوره انبیاء)

جالبه رسیدن به نور همون راه "حی" شدن مؤمن هست. 

یاحق
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۲۱
معرفت جو

بسم الله


جالبه وقتی حضرت سلیمان (علیه السلام) می خواستن ظاهربینی ملکه رو بسنجن

می گن ظاهر تخت ملکه رو عوض کنید تا ببینیم تشخیص میده یا نه

و ایشون تشخیص دادن


ولی جالب هست که آب رو از شیشه تشخیص ندادن :)

جالبه آب و شیشه اش مسلما خیلی شبیه هم بودن 

و شاید هم محیط جدید و بدیعی بوده و امکان گول خوردن وجود داشته


شاید در مسائل جدید، قضاوت هامون صد در صد درست نباشه :)

حتی اگر در مسائل دیگه بتونیم شبهه ها رو تشخیص بدیم


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۹
معرفت جو

بسم الله


نامه ی حضرت سلیمان (علیه السلام) هم به ملکه سبا جالب هست


بسم الله الرحمن الرحیم

الا تعلوا علی و أتونی مسلمین


ویژگی نامه در نظر مخاطب هم کریم بودن نامه است. 

..........................................


جالبه چرا برای شروع حضرت نگفتن 

بسم رب السموات و الارضین


چرا مستقیم رفتن سراغ خود الله؟؟؟

چرا با خودشون نگفتن خب اول ما یه ذره از مواضع مون پایین می یاییم تا بعدش اونا هم پایین بیان


چرا با خودشون نگفتن حالا اول از یه نقطه مشترک شروع می کنیم 

که بالاخره همه مون قبول داریم آسمون و زمین رب داره

حالا بعدش می گیم رب یکتا هست و همون الله؟


چرا در این زمینه اعتدال به خرج ندادن؟؟؟

جالبه جمله دوم هم این هست که بر من علو و برتری نکنید و تسلیم بشید


شاید به خاطر این هست که همه در ذات شون الله الرحمن الرحیم رو می شناسن

شاید همه می دونن خالق زمین و آسمون الله هست و در این شکی نیست


ولی نوع مباحثه ای که حضرت سلیمان (علیه السلام) با ملکه سبا می کنن

و گفتگوهای حضرت موسی (علیه السلام) و برادرشون با فرعون جالب هست


شاید حضرت سلیمان (علیه السلام) چون در مرکز قدرت هستن این شکلی می نویسن

مثل نامه های پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) به کشورهای دیگه 

و شاید هم به خاطر وجدان بیدار ملکه سبا


ولی حضرت موسی (علیه السلام) در مرکز قدرت نبودن

و فرعون خون و خون ریزی راه می انداخت

...................................................

قانون مند بودن حضرت موسی (علیه السلام) هم جالب هست

ایشون که می تونستن شبانه اون مکان رو ترک کنن خب چرا پس رفتن اول پیش فرعون؟!

چرا بعدش مدتی در اون سرزمین موندن؟

و در نهایت هجرت شبانه کردن؟!

ایشون که از همون اول می تونستن مردم رو با خودشون شبانه ببرن؟


اصلا چرا مردم رو به یه سرزمین دیگه ببرن؟

مگه سرزمین اول چه ویژگی داشت و سرزمین موعود چه ویژگی ای داشت؟

مگه هر دو تا رو نمی یاست پس بگیرن و آزاد کنن

سرزمین اول از دست فرعون

و سرزمین دوم نمی دونم از دست کی؟


مگه فرعون زمان غرق نشد؟

خب پس چرا به راه ادامه دادن؟

لابد سرزمین موعود حتما یک ویژگی منحصر به فردی داشته؟


کلا برام خیلی جالب هست :)


در پناه حق 



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۸:۵۰
معرفت جو

بسم الله


احساس می کنم اگر آدمیزاد می خواد حیات را در سایر سیارات کشف کنه

برای حیات صرف نیست


آدم می خواد خونه اش رو پیدا کنه

اون جایی که ازش اومده


فک می کنی با پای زمینی می تونه به عرش خدا برسه

می تونه اقامت گاه همیشگیش رو کشف کنه

وگرنه زندگی روی زمین و مریخ

چه فرقی می کنه


آدم دنبال خونه ی اولش می گرده

خونه ی اول


می دونه زمینی نیست

ولی حاضر به اطاعت نیست

می خواد با آزادی و اختیار به منزل گاه اول برگرده


ولی حواسش نیست که باند پرواز

فرودگاه نیست ونه محل پرتاب موشک و ماهواره

باند پرواز دلش هست، دلی که پاک پاک، دلی که می تونه محل رفت و آمد فرشته ها بشه


دلی که روش تصویر خالق نقش می بنده و حرفای خالق

برای بازگشت به خونه ی اول و جاودانگی، نیاز به کشف مریخ نیست

نیاز به کشف دل و ورود به عالم غیب هست، با کشف دل می شه گاهی مسیر صدساله رو یه شبه طی کرد


تمام زندگی ام رو مدیون عالم غیب هستم

مدیون رزق های بی حسابی که خدا به حضرت مریم (سلام الله علیها) می داد . . . .

مدیون آیات معجزه ای که در قرآن هست . . . .


می دونم نمی تونم به هیچ جا برسم و به هر جا که رسیدم دست غیب در کار بوده . . . .

امیدوارم خدا همیشه حواسش به ما باشه . . . .


راستی کتابی که میشه باهاش به عالم غیب راه یافت و پر از راز هست بازم می گم قرآن

و منطق الطیر فراتر از فهم سخن پرنده هاست

وگرنه حضرت سلیمان (علیه السلام) با مورچه ها هم حرف می زدن

و این جوری در آیه می تونست واژه ای بیاد که مورچه ها رو هم شامل بشه . . . . .


منطق طیر، شاید منطق پرواز هست

منطق طیر تخت ملکه صبا 

منطق تسخیر بادها و . . . . 

 

خدا داند

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۸:۳۳
معرفت جو

بسم الله


یه سؤال دارم آیا ماها عزیزتر از قوم حضرت نوح (علیه السلام) و حضرت شعیب (علیه السلام) و یا مردم کوفه و . . .. هستیم

حداقل در فضیلت، فضیلت قوم بنی اسرائیل با اون همه خطاشون بیشتر از ماست . . . 

چون خدا می گه " و انی فضلتکم علی العالمین" . . . 


البته شاید به خاطر نعمت هایی که خدا بهشون داده باشه و اون همه رسولی که ماشاءالله گاهی یک روزه یک عالمه رسول رو باهم می کشتن . . . .

شاید هم به خاطر اینکه بعد از انتظارشون برای حضرت موسی (علیه السلام) حداقل تا وسطای رود با حضرت موندن . . . .

شاید هم به خاطر یه عالمه چیز دیگه . . . .

نمی دونم . . . 


ولی یه سؤالی همیشه از خودم دارم

اگر ما در زمان حضرت نوح (علیه السلام) بودیم وقتی می دیدیم ایشون وسط بیابون کشتی می سازن آیا با ایشون می موندیم؟

آیا با حضرت موسی (علیه اسلام) حاضر بودیم از دریا بگذریم؟

آیا در مقابل لشکر یزید به اون بزرگی کنار امام حسین (علیه السلام) می موندیم؟

آیا تحمل می کردیم که مثل قوم لوط بهمون بگن اینا "آدم خوبان" و مسخره مون کنن و ما اسیر جو و فضای حاکم بر جامعه نشیم؟

آیا در مقابل حضرت شعیب (علیه السلام) و استدلال هاشون چه جوابی می دادیم؟


چرا ما همیشه خودمون رو برحق می دونیم و شخصیت خودمون رو جای شخصیت رسول می ذاریم

چرا ما گاهی جامعه نمی شیم، جامعه ای که ممکنه نفهمه

جامعه ای که باید اطاعت کنه


چرا ما همیشه ذی شعوریم و بقیه بی شعور

اینا سؤال هایی هست که از شخص خودم دارم از شخص خودم . . . .


یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۴
معرفت جو