تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

تابستونی کلا دست به سیاه و سفید نگرفتیم

بدجوری زدیم تو پارکینگ تا یه استراحت درست حسابی کنیم

این قدر که امام رضا (علیه السلام) از دست ما عصبانی شدن

و گفتن ناسلامتی ماه رمضونه ها و تو زدی تو پارکینگ

ماه رمضون که وقت پارکینگ زدن نیست بچه جون

و خلاصه یه چند روزی میزبانی ما رو قبول کردن

اون جا فهمیدم اصلا آدم نیستم اصلا  خیلی زشت شد خیلی

هر روز امام جان یه صفت ما رو به رومون می آوردن

و گاهی برای بهبودش سه روز طول می کشید

افطاری با خودشون بود 2 تا خرما، یه کیک و یه شیرعسل همشون هم صلواتی

عزیزم گاهی برای اینکه تربیت مون کنن بهمون افطاری نمی دادن

ولی بعدش نازمون رو می خریدن . . .

اون جا تازه فهمیدم دعای افتتاح چیه

پای سخنرانی های حاج آقا قرائتی نشستیم تا بفهمیم علم چیه

و ما هیچی از علم به قرآن سرمون نمی شه حاج آقا خیلی عالمن خیلی

و اون جا بود که یه ذره فهمیدم خدا کیه تو دعای جوشن کبیر، خدایی که حلم داره بعد از علم

ههه اون جا بود که برای اولین بار بعد از 23 سال زندگی روی دنیا

وقتی دستمون رو به آسمون بود و جلوی چشممون گنبد طلا

به خدا گفتیم خدایا تموم این 23 سال رو ببخش . . . . .

هیچ وقت تا حالا تو عمرم این نیاز به بخشش رو درک نکرده بودم

ولی امسال بدجوری پنچر شده بودم بدجوری کلا موتور ماشین مون پیاده شده بود.

و نیاز به تعویض موتور داشتیم اونم در اسرع وقت . . . . . 

........................................................................................................

می دونید چشمی که فقط خدا ببینه تو همه چی می تونه خدا رو ببینه

حاج آقا قرائتی می گفتن برای اون جور چشمی فرق نمی کنه که دریا رو ببینه یا جنگل رو . . . .

اون جور چشمی چه فیلم تلویزیونی ببینه چه پای صحبت حاج آقاها بشینه

تو هر حالت فقط حرف خدا رو می شنوه و اونچه رو که خدا می خواد می بینه

..................................................................................

می دونید آدم وقتی میره مشهد زیارت

هیچ وقت به خودش مغرور نمی شه که وای آدم خوبی هستم که امام راهم داده

با خودش می گه چقدر بد بودم که جز امام کس دیگه ای نیست که راهم بده . . . .

می دونید اون قدری که از خوندن نماز قضاهام لذت می برم از خوندن نمازای مستحبی لذت نمی برم

چون تو اولی بدهکارم و تو دومی این قدر پرو هستم که طلبکار باشم .  . . .


هر چه خدا خواهد

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۲۶
معرفت جو

بسم الله

امروز تفلد امام جونم هست

امامی که من عاشقشم


ما و امام رضا (علیه السلام) داستان ها داریم

یه عالمه داستان

از همون بدو تولد ما


یکی بود یکی نبود

غیر از خدا هیچ کی نبود

یه ما بودیم که قرار بود نباشیم

خلاصه خونواده گرامی قصد زیارت کردن مشهد مقدس

اون جا همه می گفتن ما نباید باشیم

یعنی می خواستن پای ما به این دنیای خاکی نرسه


آخه فک کنم چون خدا از همون اول می دونست ما روی دنیا موندنی نیستیم

و از همون بدو تولد رفتنی هستیم 

خلاصه یه یک ماهی رو پدر گرامی هر روز می رفتن پیش امام رضا (علیه السلام)

و قول داده بودن اگه ما باشیم اسم مون بشه هم اسم آقا


عزیزم امام رضا (علیه السلام) هم قبول کردن

و ضامن شدن

ولی گفتن شرمنده این بچه لیاقت نداره هم اسم ما باشه :)

و خلاصه ما شدیم ما


تو دنیا هم تا که بخواد مشکلی به ما اصابت کنه

ما می گیم امام جونم ما قرار نبود باشیما

خودتون پا در میونی کردید

حالا هم خودتون حواستون به ما باشه :)

خلاصه اینکه چی می کشه امام رضا (علیه السلام) از دست ما :)


این ماه رمضونی هم امام رضا (علیه السلام) جانم گفتن تو که آدم نمی شی

بیا حداقل یه ذره آدمت کنم تا آبروم رو نبری

و خلاصه یه چند روزی رو مهمون حضرت بودیم


دلم تنگ شده برای حرم امام رضا (علیه السلام)

ولی دوست دارم قبل از زیارت مجدد ایشون

یه سفر برم کربلا

ولی این کربلا رفتن ما هم برای خودش مسئله ای شده

این جا هم جا داره بگیم

 

امام رضا (علیه السلام) جان

امروز تولد شماست قبول

ولی دو روز پیش تولد ما بودها

شما برای ما به عنوان کادو تولد سفر کربلا رو جور کن

ما هم قول می دیم به عنوان کادو تولد شما 

سلام شما رو به امام حسین (علیه السلام) برسونیم

می دونم امام رضا (علیه السلام) قبول

شما همیشه همدیگه رو زیارت می کنید

ولی خب ما دیگه کادو دیگه ای نداریم :(

شما کریمی مگه نه؟؟

قبول کنید دیگه 

یه ضمانت دیگه این دفعه پیش جد گرامی تون

قبول؟؟؟ . . . . . . 


در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۵
معرفت جو

بسم الله

جالبه آیین نامه رو بدون غلط پاس کردیم ولی  مقدماتی شهر رو . . . .

اون جا بود که فهمیدم خیلی فاصله است بین تئوری زندگیم و عملیش

و به کسی که صرفا آیین نامه بلد باشه هرچند  صد در صد آیین نامه رو

بدون عمل

بهش گواهی نامه رانندگی تو دنیا رو نمی دن عزیز . . . .

البته به ما دادن چون آزمون شهر اصلی رو

تو همون اولین بار پاس شدیم

 البته بماند که اگر مقدماتی رو رد نشده بود

با اون اعتماد به نفس کاذب عمرا پاس نمی شدم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۲۶
معرفت جو

بسم الله

بالاخره تابستونی رفتیم تعلیم رانندگی

و این تعلیم محیط خوبی بود که ما بتونیم نواقص زندگی مون رو بشناسیم

فهمیدم بدجوری سر پیچ ها با سرعت تند می رم

فهمیدم اصلا حوصله رانندگی با سرعت کم رو ندارم

فهمیدم همیشه شروع راه و توازن برقرار کردن بین گاز و کلاچ برام سخته

ولی ساخته شدیم برای رانندگی تو دنده سه و چهار و با سرعت رفتن

و ماشاءالله تو سرعت خوب می تونیم فرمون ماشین مون رو تو سرعت کنترل کنیم

و کلا دست به فرمون مون خوبه

ولی پارک کردن هم خوب بلد نیستیم

یعنی می ترسیم به ماشینایی که پارک کردن زیاد نزدیک بشیم

اولش دنده عوض کردن و این که بفهمم کی باید دنده عوض کنم هم سخت بود

ولی کم کم یاد گرفتیم

فهمیدم ترمز گرفتن برام خیلی سخته و بهتر بگیم از ترمز کردن می ترسم

می ترسم اگه ترمز کنم ماشینم خاموش بشه و این خطرناکه چون گاهی باید ترمز کرد

جالبه اوایل هم شدید ترمز می گرفتیم همه می رفتن تو شیشه

ولی کم کم یاد گرفتم آدم باید آروم و کم کم ترمز کنه

کلا از پارک کردن و پارکینگ خوشم نمی یاد

ولی فهمیدم رانندگی زیاد ممکنه باعث خستگی بشه

و از دره ی زندگی برتم کنه پایین

اگه یه ماشین هم با سرعت بیاد بغلم بدجوری هل می کنم

و بی حساب ماشین رو می دم تو کنار جاده و خیلی خطرناکه

جالبه به صرف اینکه بالای ماشین مون نوشته بود تحت تعلیم

هر کی از بغلمون رد می شد یه غری می زد

 انگار خودشون هیچ وقت تحت تعلیم نبودن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۲۵
معرفت جو

بسم الله

کلا به جناب حافظ ارادت خاصی داریم

احساس می کنم قرآن رو به یه زبان دیگه گفتن به زبان شعر

جالبه حافظ هم ویژگی های خاص خودش رو داشته تو یه بیت می گن

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن/ منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافریست رنجیدن

ابیات خیلی باحالی دارن مثلن

گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم/ نسبت مکن به غیر که این ها خدا کند

و یا

جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت/ عیسی دمی کجاست که احیای ما کند

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۲۴
معرفت جو

بسم الله


پیرو پست قبل

شاید درستش این باشه که مسؤل مثل چتر باشه

چون ستون داره و بالاخره باید یه تکیه گاه باشه


ولی چتر چه وقتا باز میشه؟

وقتی هوا خیلی خیلی آفتابی باشه

و یا خیلی خیلی بارونی


ولی وقتی هوا ملایم هست

یا حتی بارون ملایم می باره نیازی به چتر نیست

این جور وقتا زمان خوبی هست برای فرصت دادن به آدم ها

و تربیت نیروی جدید


گاهی حتی میشه بارون مصنوعی ایجاد کرد

این شکلی اوضاع تحت کنترل هست ولی

نیرو ساخته میشه

این شکلی طرف میشه مثل میوه گل خونه ای :)


خلاصه این مسؤل شدن

و جذب نیرو

و پرورش نیرو هم کلا کاری هست که باید خیلی مدبرانه باهاش برخورد کرد 


وگرنه وقتی موقع رفتن شد

نیروی جدیدی ساخته نشده برای جایگزین شدن


ان شاءالله که تصمیم درست رو بگیریم


هر چه خدا خواهد 

یاحق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۱
معرفت جو

بسم الله

رو حیاط مسجد قائم آل محمد (صل الله علیه و آله) نشسته بودیم که یه دفعه دیدیم

باد اومد و یه مورچه را از روی زمین با خودش برداشت و برد

اینکه کجا برد رو نمی دونم

ولی اگه جای مورچه های کناریش بودم می گفتم مورچه غیب شد

و اگه جای مورچه هایی بودم که در مقصد می بیننش می گفتم یکهو ظاهر شد

و اگه جای خود مورچه بودم می گفتم طیر الارض کردم به همین سادگی

نمی دونم مورچه ها بعد سوم که ارتفاع باشه رو می بینن و حس می کنن یا نه

ولی منطقیش اینه که بدونن چون درسته روی دو بعد حرکت می کنن ولی خب بالاخره روی پاهاشون وایمیستن و ارتفاع رو درک می کنن و قاعدتا باید بدونن فضا سه بعدیه

نمی دونم تصورشون از باد چیه . . . .

ولی چیزی که جالبه باد به مورچه صدمه نمی زنه

و مورچه رو از هر ارتفاعی که پرت کنید سالم روی زمین می یاد

هر چی هست تو دنیای مورچه ها، باد می تونه عامل طیر الارض مورچه ها باشه

تو دنیای ما چی؟

............................................................................................

قبلا با عقل ناقصمون نوشته بودیم که تخت ملک سبا رو می شد

 با جداسازی ملوکولای اولی و اتصال ملوکولای جدیدی به ظاهر جابه جا کرد

ولی تو دنیای ما این کار خیلی انرژی بر و انرژی آزاد شده به راحتی تحت کنترل نیست

شاید واقعا خود تخت از یه جا رفته باشه به یه جای دیگه

جالبه مملکت حضرت سلیمان (علیه السلام) با باد رابطه ی خاصی داشته

اگه این طور باشه تخت باید توی یه بعد دیگه که ما نسبت بهش حسی نداریم

توسط یه چیزی مثه باد جابه جا شده باشه

جالبه شاید ما هم مثه مورچه بعد چهارم رو درک می کنیم

و یا شاید گاهی مثه بالا رفتن مورچه از دیوار که تو بعد سومه توش جا به جا می شیم

و اون چیزی که به تخت اصابت می کنه بهش ضربه نمی زنه مثه باد

ولی بعد چهارم چیه؟

شایدم فضای 4 بعدی تخت با فضای 4 بعدی قصر تداخل کرده 

ولی این بار آینه ای در کار نبوده و خود تخت تو بعد چهارم بوده

که این فراتخیله و از عقل هم به دوره

......................................................................................

اول دبیرستان که بودیم معلم قرآنمون خانم عزیزی بود

سفره ی امام حسن (علیه السلام) انداخته بودیم تو نمازخونه ی مدرسه

یکی از بچه ها دل صافی داشت و آدم عجیبی بود

خونواده اونا شله زرد درست کرده بودن و آورده بودن مدرسه

وقتی معلمون شروع کرده بود به خوندن دعای فرج و همه دستامون رو بالا گرفته بودیم

می گفت یه آقایی در نمازخونه رو باز کرده بود و اومده بود نشسته بود

و با ما دعا رو خونده بود و بعدش دوباره رفته بود

می گفت هر چی به دوست کناریم گفته بودم می بینی گفته بود نه

بعدشم معلممون زد زیر گریه

همین معلممون اسباب شد ما شروع کنیم به قرآن خوندن

می گفتن هر روز یه صفحه قرآن بخونید و با حوادث روزتون تطبیقش بدید

چیزی که جالب بود این بود که هممون تو یه فضا بودیم

ولی اون می دید و ما نه

خیلی دوست دارم بدونم بعد چهارم چیه؟

شایدم بعد چهارمی در کار نیست . . . . نمی دونیم . . . هیچی نمی دونیم

 ...............................................................................

جالبه وقتی خواب خودم رو می بینم

همیشه از بالا به صحنه زندگی خودم نگاه می کنم

انگار جسمم از روحم جداست

انگار خودم خودم رو می بینم

و به محیط خودم اشراف دارم

کلا روح موجود جالبیه


ولی کلا ما در کشف یه سری چیزا موندیم

رب زدنا علما

و عمل صالحا

والحقنا بصالحین 

هرچه خدا خواهد

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۲۳
معرفت جو

بسم الله


می دونید فرق ابر با چتر چیه؟


هر دوشون به محیط شون اشراف دارن

و اون رو پشتیبانی می کنن


به سایه چتر میشه دل خوش کرد 

و تا که بارون اومد بازش کرد

و همیشه به عنوان یه محل رجوع هست


ولی ابر سایه اش خوبه 

ولی نمی شه به موندنش اعتماد کرد

از طرفی گاهی بارون ازش می باره و خیس می شید


حالا شما می تونید در قبال یه گروه

وقتی مسؤلش می شید

یا چتر باشید

و یا ابر


ولی اگر چتر همیشه باز باشید (توجه کنید چتر همیشه باز)

هیچ وقت طرفی که با شماست

جرئت زیر بارون وایسادن رو پیدا نمی کنه

و لذتش رو نمی بره


حالا انتخاب با خودتونه

یا ابر باشید

و یا چتر

ولی اگر چتر شدید همیشه باز و در دسترس نباشید فک کنم بهتره

(دیروز طی یه عملیات انتحاری کل یه مجموعه رو بردیم زیر سؤال

خدایمان ببخشاید)


هر چه خدا خواهد

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۱۳
معرفت جو

بسم الله


جالبه وقتی اسباب کشی می کنی

هر چی بارت سبکتر باشه

و سفرت نزدیکتر

سختی کارت کمتر


فرض کنید می خوایید از یه اتاق برید به یه اتاق دیگه

اگه فاصله دو تا اتاق فقط یه اتاق مابینشون باشه

خب اینکه زحمتی نداره

کم کم همه وسایل رو منتقل می کنی با آرامش

ولی وای به حال اینکه فاصله مثلا چندتا بلوک باشه

یا یه شهر

یا یه کشور دیگه


می دونید مرگ آدم که می رسه

آدم باید یه سفر اجباری رو انجام بده

ولی چیزی که مهمه اینه که توی دنیا 

امکان نزدیک شدن به مقصد وجود داره

و تو همین دنیا هم تو می تونی به مقصدت نزدیک باشی

فقط مهم اینکه توی دنیا هم بفهمی مسافری


و مهم اینه که لحظه ی مرگ تو چقدر به مقصد نزدیک شده باشی

یه خونه

یه شهر

یه کشور 

یا یه جهان


هرچقدر مقصدت نزدیکتر باشه

و هر چقدر کوله بار سفرت سبک تر باشه

رسیدن تو به مقصد هم آسون تر میشه

ولی خب همه موقع مردن درد دارن 

چون همه اولا کوله بارشون بالاخره توش یه چی هست

ثانیا آخرین سفر همین گذر روح است از تمام جسم

و وداع روح است با کل جسم

و این سخته


گاهی آدم می تونه از اسباب و وسایل دنیوی اش بگذره

ولی از محبت خونواده اش

از دوستی با دوستاش 

و مهمتر از همه از خودش

از این جور چیزا گاهی نمی شه گذشت

لذا مرگ بالاخره سختی داره


بهتره موقع انتقال و اسباب کشی

یه همراهی باشه که یه سری وسایلت رو کمکت حمل کنه

حتی بعضی از وسایلت رو بدی کلا برای بقیه باشه

مثلا ریاضی 1و 2 به چه درد یه دانشجوی ارشد می خوره

اگه به موقع این جور چیزا رو ندی بره، 

تنها زحمتت اینه که باید فقط این بار سنگین رو تحمل کنی به قول خدا مثل حمار :)


یه نکته دیگه اسباب کشی این هست که تو این فرایند

یه سری چیزای عزیزی رو پیدا می کنی

و یه سری خفایای زندگیت رو کشف می کنی که عمری بود دنبال شون می گشتی

البته گاهی هم این قدر یه مدت به یه سری وسایلت دست نزدی و خاک خورده

که هر لحظه انتظار دیدن سوسک و غیره رو داری


خلاصه امروز، اولین روز سفر ما روی این دنیاست

و جالبترش اینه که تازه می فهمم برای هر روز زنده بودنم باید کلی خدا رو شکر کنم

چون هر روز فرصت این رو دارم که گام های بیشتری رو بردارم برای رسیدن به مقصد نهایی

و این جوری آخرین سفرم راحت تر و با آرامش بیشتری انجام می شه


می دونید هر چی بیشتر به این آخرین سفر فک می کنم

می بینم هیچ چیزی جز شهادت بهترین وسیله برای طی آخرین سفر نیست

چون طرف پرنده میشه

و پرنده هم بال پرواز داره

و هم تو مرامش هست که بدون بار سفر کنه :)

و حتی جسمش هم سبک هست


شاید اولین روز سفر 

بهترین روزی باشه برای تصمیم گرفتن در مورد آخرین سفر

و چه شکلی طی کردن این سفر


هرچه خدا خواهد

یاحق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۵۱
معرفت جو

بسم الله


تو پست قبلی به ظاهر ما فقط فهمیدیم اگه تعداد لایه هایی باشه

اون تعداد 7 تاست . . . 


ولی از روی حفاظ گذاری کاملا مشخصه که 5 تا حفاظ بیشتر نداریم

البته در حال ساخت حفاظ ششم هم هستیم

چون آسمون خونه ی کودک ما الان امن هست

ولی این امن بودن خوب نیست


یعنی شاید دشمن هم اهل پرواز باشه 

مثل هلیکوپترهایی که روی خاک طبس اومدن

لذا باید یه فکری هم برای اون ها بکنیم

شاید یه دیوار مغناطیسی 

که کدش رو فقط آشنایان و خودی ها می دونن بد نباشه

ولی باید فکری کرد


لایه 7 ام رو هم اصلا ازش بی خبریم و نمی دونیم اون چیه

و حفاظش چی باید باشه

در واقع برای رسیدن به بهشت باید هفت خوان رستم رو رد کرد

و ما هنوز تو خوان های رسیدن به کودک جان خودمون موندیم


این جمله خیلی جالبه که "من عرف نفسه عرف ربه"

و ما خیلی مشتاقیم به شناخت رب مون

تازه بعد از شناخت رب مون شناخت رسول مون هست

و بعدش شناخت حجت خدا بر روی زمین هست

که تا ایشون رو نشناسیم مرگ جاهلی خواهیم داشت


خلاصه اینکه این شناخت رب، رسول و حجت باید طی 12 سال انجام بگیره

وگرنه ما در جهل مردیم

هر چی شناخت زودتر باشه، کارای بیشتری از حجت خدا رو میشه خالصانه انجام داد


اللهم عرفنا نفسک فانک ان لم تعرفنا نفسک لم نعرف رسولک

اللهم عرفنا رسولک فانک ان لم تعرفنا رسولک لم نعرف حجتک

اللهم عرفنا حجتک فانک ان لم تعرفنا حجتک ضللنا عن دینک

اللهم لا تمتنا میته جاهلیه

و لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا

و هب لنا من لدنک رحمه

انک انت الوهاب


هر چه خدا خواهد

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۰۰
معرفت جو