تابستونی کلا دست به سیاه و سفید نگرفتیم
بدجوری زدیم تو پارکینگ تا یه استراحت درست حسابی کنیم
این قدر که امام رضا (علیه السلام) از دست ما عصبانی شدن
و گفتن ناسلامتی ماه رمضونه ها و تو زدی تو پارکینگ
ماه رمضون که وقت پارکینگ زدن نیست بچه جون
و خلاصه یه چند روزی میزبانی ما رو قبول کردن
اون جا فهمیدم اصلا آدم نیستم اصلا خیلی زشت شد خیلی
هر روز امام جان یه صفت ما رو به رومون می آوردن
و گاهی برای بهبودش سه روز طول می کشید
افطاری با خودشون بود 2 تا خرما، یه کیک و یه شیرعسل همشون هم صلواتی
عزیزم گاهی برای اینکه تربیت مون کنن بهمون افطاری نمی دادن
ولی بعدش نازمون رو می خریدن . . .
اون جا تازه فهمیدم دعای افتتاح چیه
پای سخنرانی های حاج آقا قرائتی نشستیم تا بفهمیم علم چیه
و ما هیچی از علم به قرآن سرمون نمی شه حاج آقا خیلی عالمن خیلی
و اون جا بود که یه ذره فهمیدم خدا کیه تو دعای جوشن کبیر، خدایی که حلم داره بعد از علم
ههه اون جا بود که برای اولین بار بعد از 23 سال زندگی روی دنیا
وقتی دستمون رو به آسمون بود و جلوی چشممون گنبد طلا
به خدا گفتیم خدایا تموم این 23 سال رو ببخش . . . . .
هیچ وقت تا حالا تو عمرم این نیاز به بخشش رو درک نکرده بودم
ولی امسال بدجوری پنچر شده بودم بدجوری کلا موتور ماشین مون پیاده شده بود.
و نیاز به تعویض موتور داشتیم اونم در اسرع وقت . . . . .
........................................................................................................
می دونید چشمی که فقط خدا ببینه تو همه چی می تونه خدا رو ببینه
حاج آقا قرائتی می گفتن برای اون جور چشمی فرق نمی کنه که دریا رو ببینه یا جنگل رو . . . .
اون جور چشمی چه فیلم تلویزیونی ببینه چه پای صحبت حاج آقاها بشینه
تو هر حالت فقط حرف خدا رو می شنوه و اونچه رو که خدا می خواد می بینه
..................................................................................
می دونید آدم وقتی میره مشهد زیارت
هیچ وقت به خودش مغرور نمی شه که وای آدم خوبی هستم که امام راهم داده
با خودش می گه چقدر بد بودم که جز امام کس دیگه ای نیست که راهم بده . . . .
می دونید اون قدری که از خوندن نماز قضاهام لذت می برم از خوندن نمازای مستحبی لذت نمی برم
چون تو اولی بدهکارم و تو دومی این قدر پرو هستم که طلبکار باشم . . . .
هر چه خدا خواهد
در پناه حق