تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

طیرالارض، باد و مورچه

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ب.ظ

بسم الله

رو حیاط مسجد قائم آل محمد (صل الله علیه و آله) نشسته بودیم که یه دفعه دیدیم

باد اومد و یه مورچه را از روی زمین با خودش برداشت و برد

اینکه کجا برد رو نمی دونم

ولی اگه جای مورچه های کناریش بودم می گفتم مورچه غیب شد

و اگه جای مورچه هایی بودم که در مقصد می بیننش می گفتم یکهو ظاهر شد

و اگه جای خود مورچه بودم می گفتم طیر الارض کردم به همین سادگی

نمی دونم مورچه ها بعد سوم که ارتفاع باشه رو می بینن و حس می کنن یا نه

ولی منطقیش اینه که بدونن چون درسته روی دو بعد حرکت می کنن ولی خب بالاخره روی پاهاشون وایمیستن و ارتفاع رو درک می کنن و قاعدتا باید بدونن فضا سه بعدیه

نمی دونم تصورشون از باد چیه . . . .

ولی چیزی که جالبه باد به مورچه صدمه نمی زنه

و مورچه رو از هر ارتفاعی که پرت کنید سالم روی زمین می یاد

هر چی هست تو دنیای مورچه ها، باد می تونه عامل طیر الارض مورچه ها باشه

تو دنیای ما چی؟

............................................................................................

قبلا با عقل ناقصمون نوشته بودیم که تخت ملک سبا رو می شد

 با جداسازی ملوکولای اولی و اتصال ملوکولای جدیدی به ظاهر جابه جا کرد

ولی تو دنیای ما این کار خیلی انرژی بر و انرژی آزاد شده به راحتی تحت کنترل نیست

شاید واقعا خود تخت از یه جا رفته باشه به یه جای دیگه

جالبه مملکت حضرت سلیمان (علیه السلام) با باد رابطه ی خاصی داشته

اگه این طور باشه تخت باید توی یه بعد دیگه که ما نسبت بهش حسی نداریم

توسط یه چیزی مثه باد جابه جا شده باشه

جالبه شاید ما هم مثه مورچه بعد چهارم رو درک می کنیم

و یا شاید گاهی مثه بالا رفتن مورچه از دیوار که تو بعد سومه توش جا به جا می شیم

و اون چیزی که به تخت اصابت می کنه بهش ضربه نمی زنه مثه باد

ولی بعد چهارم چیه؟

شایدم فضای 4 بعدی تخت با فضای 4 بعدی قصر تداخل کرده 

ولی این بار آینه ای در کار نبوده و خود تخت تو بعد چهارم بوده

که این فراتخیله و از عقل هم به دوره

......................................................................................

اول دبیرستان که بودیم معلم قرآنمون خانم عزیزی بود

سفره ی امام حسن (علیه السلام) انداخته بودیم تو نمازخونه ی مدرسه

یکی از بچه ها دل صافی داشت و آدم عجیبی بود

خونواده اونا شله زرد درست کرده بودن و آورده بودن مدرسه

وقتی معلمون شروع کرده بود به خوندن دعای فرج و همه دستامون رو بالا گرفته بودیم

می گفت یه آقایی در نمازخونه رو باز کرده بود و اومده بود نشسته بود

و با ما دعا رو خونده بود و بعدش دوباره رفته بود

می گفت هر چی به دوست کناریم گفته بودم می بینی گفته بود نه

بعدشم معلممون زد زیر گریه

همین معلممون اسباب شد ما شروع کنیم به قرآن خوندن

می گفتن هر روز یه صفحه قرآن بخونید و با حوادث روزتون تطبیقش بدید

چیزی که جالب بود این بود که هممون تو یه فضا بودیم

ولی اون می دید و ما نه

خیلی دوست دارم بدونم بعد چهارم چیه؟

شایدم بعد چهارمی در کار نیست . . . . نمی دونیم . . . هیچی نمی دونیم

 ...............................................................................

جالبه وقتی خواب خودم رو می بینم

همیشه از بالا به صحنه زندگی خودم نگاه می کنم

انگار جسمم از روحم جداست

انگار خودم خودم رو می بینم

و به محیط خودم اشراف دارم

کلا روح موجود جالبیه


ولی کلا ما در کشف یه سری چیزا موندیم

رب زدنا علما

و عمل صالحا

والحقنا بصالحین 

هرچه خدا خواهد

در پناه حق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
معرفت جو