گل و شهید

جالبه گل وقتی غنچه هست هم همین قدر زیباست و زیبایی داره

ولی وقتی برگای سبز اطرافش باز می شن و گلبرگاش نمایان میشه 

تازه می فهمیم گل چقدر زیباست . . . . 

و جالبه وقتی غنچه باز می شه و زیباییش هویدا می شه و همه می فهمن که گل گله

اون وقت این گل عمرش محدود می شه و گاهی برای جلوگیری از پر پر شدنش می چیننش . .  

شهدا هم فک کنم همین شکلین . . . 

تا که شکوفا می شن خدا برای این که دور از جون پر پر نشن زودی می چینتشون و می برتشون پیش خودش . . . 

خدا که دوست نداره پر پر شدن عزیزاش رو ببینه . . . .

می دونید امام خمینی (ره) رو کسی نکشت ولی به نظر من ایشون هم شهیدن چون گواه ایستادگی، پایداری و ایثار یه ملت برای رسیدن به هدفشون بودن . . . 

یه شهید بزرگ که کنار بچه هاشون خوابیدن . . . 

امام (ره) بهشت زهرا رو خیلی دوست داشتن خیلی . . . 

جالبه تو قرآن داریم آدمای خوب اولش هیچی نیستن 

ولی بعدش کم کم شکوفا می شن . . . . 

و باعث تعجب باغبون می شن. . . 

می دونید یکی از رمزای گل شدن و زیبا شدن بیش از حدشون

همون هیچی نبودن اول کارشونه

چون همیشه یه عقال دارن برای زندگیشون . . . 

همیشه هر چقدر هم بزرگ شن یادشونه قبلش هیچی نبودن هیچی . .  .

عشق

می دونید چیه . . . 

یه چیزی تو دنیا برام خیلی ارزش داره خیلی   . . . 

و اون اینه که بنده های خدا با خدا دوست شن و عاشق خداشون شن .. . 

دوست دارم همیشه وسیله شم تا دل بنده های خدا رو از دنیا بکنم و به خدا وصل کنم . . . 

بعدشم خودم خیلی محتاطانه فضای دوستی رو ترک کنم و برم کنار . . . 

دوست دارم همیشه بنده های خدا بدونن منم یه وسیله ام . . . 

یه وسیله زوال پذیری که دو روز دیگه قراره بمیره . . . 

یه وسیله ای که خودشم آدمه و همیشگی نیست . . . 

یه موجودی که خودش هم خطاکاره و از خداش بابت کوتاهی هاش معذرت می خواد . . . 

یه وسیله ای که نمی تونه بار کارهای خودش رو تحمل کنه چه برسه به بار کارهای بقیه . . . 

دوست ندارم هیچ وقت هیچ وقت مثه شیطون رو صراط مستقیم وایسمم و حائلی باشم بین خدا و دل بنده هاش . .  

دوست ندارم به جای خدا تو دل هیچ کی باشم . . . 

اصلا برام این جور دوستی ها ارزشی نداره . . . 

تنها دوستی هایی ارزش داره که توی تمام مسیر دوستی فقط و فقط خدا تو هر دو تا دل باشه . . . 

و همه به خاطر شادی خدا کار کنن . . . 

یعنی با هم بودن به خاطر شاد کردن خدا باشه نه شاد کردن همدیگه . . . 

البته چقدر اون دوستیه قشنگه که دو طرف هم با شادی خدا شاد شن و رضایتشون به خاطر رضایت خدا باشه . . . . 

تازه می خوام شروع کنم به عمل کردن و عبد خدا شدن . . . 

البته اون عبدی که خدا می خواد . . . 

این مدت خیلی به خاطر دل خودم کار کردم . . . 

درستش این بود که دیروز اردو نمی رفتم و می شستم درسم رو می خوندم چون در راستای عبد بودن رضایت دل مادر

ولی چون فک کردم می تونم بعدا دل مادر رو راضی کنم گفتم بذار بریم

می دونید وقتی یکی عاشق می شه دیگه با عقلش دو دو تا 4 تا کردن سخت می شه 

دیگه این دل که زمام امور رو به دست می گیره . . . 

امیدوارم واقعا خریدار دل ما خدا باشه و عشق، عشق به خدا باشه . .  .

و ان شاء الله خدا خودش از این به بعد زمام امور ما رو بدست بگیره چون عاشق اصلا اصلا حواسش به کارایی که می کنه و اون چه به سر خودش می یاره نیست . . . 

تازه می فهمم قالب تهی کردن یعنی چی . . . 

ولی روزهایی مثه دیروز یه روزهایی هستن که من اگه توشون نبودم خیلی حسرت می خوردم خیلی . . . .

نمی دونم گاهی فک می کنم سبیل بزرگ شدن ما یه سبیل دیگه است . . . 

گاهی فک می کنم رشد و بزرگ شدن تو همچین روزهایی و بیرون زدن هایی خیلی بیشتره خیلی . . . 

یعنی اگه می موندم اتاق کسب روزیم خیلی کم می شد ولی خدا بهتر می دونه . . . 

باز هم می گم چقدر امام سجاد (علیه السلام) قشنگ می گه

اللهم واستعملنی بما تسئلنی غدا عنه فاستفرغ ایامی فیما خلقتنی له

معماری خونه ی خدا

معماری خونه ی خدا خیلی باحاله . . . 

جای دوری نمی رم همین مسجد دانشگاه خودمون

خدا محبتش رو وسط حیات خونش گذاشته، تو دل حیاط خونش، حوزه پر آب رو می گم . . . . 

خدا سر در تموم حجره های خونش رو با کاشی های آبی قشنگ تزیین کرده . . 

جالبه همشون هم قوسی شکلن و رفتن به یه نقطه رو به یاد آدم می اندازن . . . 

مثه گنبد که سرش یه نقطه است . . . 

جالبه حتی رو پشت بوم هم خدا آجرای اضافیش رو مرتب چیده بود . . . 

جالبه آجرای خونه ی خدا ضریف بود و زرد رنگ همون رنگی که شاد می کنه چشم بینندگان رو . . . فاقع لونها تسر الناظرین . . . 

جالبه معماری متقارنی هم داره و رو به روی در وسطی مسجد، رو به روی حوضه محبت آب

هر کی از در مسجد می یاد بیرون چشمش به عزیزای خدا می افته، شهدای گمنام . . . .

و رنگ دراش سبزه سبز سبز . . . 

خیلی دوست دارم یه بار تو مسجد تنهای تنها باشم و با خیال راحت تمام وجوهات مسجد را ببینم ولی فرصتش پیش نمی یاد  . . . 

همین قدر رو هم سر کلاس معارف قرآن دیدیم . .  

جالبه سطر اول گنبد مسجد نوشته شده "یا هو" 

خدا خیلی این خونش رو دوست داره خیلی .. . 

عاشق زماناییم که یه عالمه روحانی تو حیات مسجد با لباس روحانیت قدم می زنن . . .

انگار حیاط خونه خدا می شه محل رفت و آمد اهل خونه . . . .

من خیلی خیلی این مسجد شهید واقفی رو دوست دارم، خیلی . . . .

در پناه حق 

گربه

جالبه وقتی یه گربه می خواد طعمه اش رو تو دام بندازه 

یه جا کمین می گیره که اصلا طعمه اون را نبینه و با خیال راحت اون جا چرخ بزنه . . . 

بعدش یه دفعه غافلگیرش می کنه و بهش حمله می کنه . . . . 

باید حواسمون به مناطقی که راحت داریم توش چرخ می زنیم باشه . . . 

شاید گربه ای در کمین باشه و 

ما ناغافل طعمه بشیم . . . .

موتور

از بچگی از موتور می ترسیدم . . . 

احساس می کنم موتور مثل حرکت یه آدم تنها می مونه به سمت مقصد . . . 

شاید بشه باهاش ویراژ داد . . . 

شاید بشه باهاش به هر سمتی که دلمون می خواد بریم . . . 

شاید بعضی وقتا باهاش بتونیم از ماشینای چند سرنشین جلو بزنیم . . . 

ولی وای به حال اینکه یه جا روغن ریخته باشه و موتور روش سر بخوره . . . 

شاید تو این جور وضعیتی بشه ماشین رو کنترل کرد ولی موتور رو نمی شه . . . 

حواسمون باشه هیچ وقت تو زندگی برای رسیدن به مقصد سوار موتور نشیم . . . . 

درسته برای مقاصد کم بهتره از دوچرخه استفاده کنیم ولی دقت کنید موتور فرق می کنه با دوچرخه . . . 

موتور پدال گاز داره و ترمز 

ولی دوچرخه هم هرچند ترمز داره ولی پدال گاز نداره و 

پاهامون کم کم رکاب می زنه و حواسش به تک تک رکاباش هست . . . 

حواسمون باید خیلی به این چیزا و فواید وسایل نقلیه چند سرنشین باشه . . . 

جالبه هرچی تعداد سرنشین وسیله ها بیشتر باشه امنیت مسافرت باهاش بیشتره . . . . 

جاده خاکی

جالبه گاهی وقتا کلی از خدا می خواییم که جاده های خاکی زندگی مون آسفالت بشه . . . 

در حالی که خدا نمی خواد . . . 

چون اگه آسفالت بشه میشه محل عبور و مرور قاچاق و مواد مخدر . . . 

جالبه گاهی چیزهایی از خدا می خواییم که به ظاهر خوبه و به باطن بد . . . 

خدا کنه آخرش هر چی خدا می خواد بشه و ما اصرار نکنیم. . . 

در پناه حق

اردوی بی گناه :)

ان شاءالله امروز یه اردو رفتیم که توش گناهی نبود

یعنی آدماش خواسته و ناخواسته نمی خواستن گناه کنن

هیچ حرف و حدیثی نبود . . . 

خدا خودش این اردو رو اداره کرد . . 

صبح زود دم اذون یه متأهل پیدا شد و شد آنچه خدا می خواست . . . 

به جای یه ون دو تا ون پر از آدم چادری بود . . . 

کهریزک که رفتیم دل یه عالمه آدم را خدا بوسیله آدماش شاد کرد و دست هر کدوم یه شاخه گل داد . . . 

مرقد امام (ره) که رفتیم

همه رو چمنا نشستیم رو به روی حرم امام خمینی (ره) 

و آسمون خیلی به زمین نزدیک بود خیلی . . . 

و جنس حرفا صداقت بود و راستی . . .

بعدشم نماز جماعت خوندیم و بعدش پای صحبت حاج آقا نشستیم 

حاج آقایی که جنس حرفاش دغدغه بود و امید . . . 

کاری ندارم که گوش ما پیش حاج آقا بود و چون ضریح مطهر جلوی چشممون بود دلمون پیش امام (ره) بود 

ولی اون جا همه چی آروم بود آروم آروم . . . 

بعئشم رفتیم پیش شهدا . . . 

شهدای نام دار گم نامی که فقط برای ماسواالله گم نام بودن . . . 

بعدشم برگشتیم . . . 

خدایا شکرت

خدا همه را خیر بده، همه را . . . 

اردو خیلی خالص بود خیلی . . . 

در پناه حق 

شهید گمنام

بسم الله

خوبه آدم گم نام باشه ولی رو قبرش هم کلمات مختصر و مفید و باارزشی نوشته شده باشه 

تنها 5 کلمه . . . 

شهید گمنام . . . 

فرزند روح الله . . . 

مهندس باتقوا :)

ههههههه ...........

حالا می فهمم هدف حوزه دانشجویی چیه

حوزه می خواد مهندس باتقوا تربیت کنه تا بره تو شرکتا . . . حوزه می خواد این شکلی آدم باتقوا بفرسته تو شرکتا، تو متن جامعه . . . 

حالا که طلاب فضاشون جداست، مهندسا و دکترا جدا . . . 

حداقل این شکلی میشه ارتباط بینشون برقرار کرد . . . 

پس اگه معرفت جو درس نخونه و اونم از فضای مردم عادی و جامعه بیاد بیرون 

این معرفت جو دیگه به درد حوزه و اهدافش نمی خوره . . 

عجبی بعد از یه سال حوزه رفتن تازه فهمیدیم هدف حوزه چیه :) خسته نباشیم . . . خدا قوت . . .

خب پس چون هدف حوزه و ما دقیقا یه چیزه پس ما درس می خوانیم . . . . 

ولی خداییش یه چیزایی رو نباید انتظار داشت . . 

آخه این گراف ما دو روزه داریم دنبال کاربرد گراف مسطح و دور همیلتنی می گردیم همش اثبات یه عالمه تئوری و اصلا یه مقاله پیدا نمی شه بگه بابا تو دنیای واقعی به چه دردی می خوره

ولی پیدا می شه ما خوب نگشتیم 

بریم بریم بگردیم که امروز خیلی حرف زدیم

در پناه حق

رأس

البته یه چی یادمون رفت تو پست قبلی و اون اینه که همین طور که قاصدک همه ی قطعاتش آخرش به یه مرکز وصل می شن . . . 

نظام در رأسش یه آدم می خواد که تموم فاکتورهای قبلی رو داشته باشه و خیلی باتقوا باشه . . . 

یه جا خوندم پیامبر (صل الله و علیه و آله) هر وقت دو نفر آدم رو می فرستاد به یه جا برای یه مأموریت برای این دو نفر هم رهبر مشخص می کرد 

مثلا می گفت این یکی رهبره و تو باید به حرفاش گوش بدی 

تا آخرش مشخص باشه تصمیم نهایی رو کی می گیره . . . 

یعنی نظام یه ولی فقیه می خواد

فقط هم یکی می خواد تا دعوا و تو سر و کله زدنای بقیه رو با یه دستور جمع کنه . . . 

و یه نظر واحد بده . . . 

این خیلی مهمه خیلی . . .