تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

خاطره نگاری - حس مادری

شنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مادر من ....

مادر من...

 

من وقتی نوزاد بودم...

یک روز در خیابان های روستای مان...

 

من شیر نداشتم...

و به زعم مادر لوس ام..

داشتم از بدون شیری هلاک می شدم...

 

مادرم نزد سکینه خانم و غلام عباس می روند...

با چشمان گریان...

و شیر بز می گیرند...

و خوشحال بر می گردند خانه....

 

این قضیه تراژدیک هست...

چون در خانه ای که بودند، شیر بود...

شیر همه اهالی روستا...

ولی قابل دادن به من نبود....

جلوی چشم مادرم به یک نوزاد دیگر دادند..

 

ولی به من ندادند....

 

بگذریم...

دیروز روز فوت غلام عباس بود....

رفتند نزد سکینه خانم...

 

خدا رحمت شأن کند..

 

نه برای اینکه به من شیر دادند...

بلکه برای اینکه یک مادر گریان را خوشحال کردند...

 

مادر من در حس مادری اور دوز کردند....

حس مادری زیادی اش هم خوب نیست.....

 

امان از مادربزرگ من...

که حس مادری مادرم را دست کم گرفتند...

 

و یک عمر این خاطره تلخ را برای مادرم ساختند...

 

یاحق 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۵/۲۱
معرفت جو