قایم به خود..

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یک نکته یاد گرفته ام..

 

ما آدم ها ..

دنبال امام علی علیه السلام می گردیم..

تا مشکلات مان را بگوییم و حل کنیم ..

قایم به بیرون از خود..

 

من دوست دارم ...

خودم در حد وسع خود..

در دایره پیرامون خود، مشکلات اطرافیان ام را بفهمم..

و در حد وسع حل کنم...

قایم به خود...

 

دوست دارم..

هر سال..

سبزه بکارم..

با سربند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف..

 

بین همسایه ها پخش کنم...

 

ولی..

چرا مدام چون و چرا می آید وسط کار...

 

همین دیگر..

همه می خواهند بزرگ شوند..

و کارهای بزرگ انجام دهند و با بزرگ شدن دیکته کنند..

 

ولی من کارهای کوچک را دوست دارم...

کارهایی در قد و اندازه خودم...

 

به قول امام علی علیه السلام..

وقتی صفر تومان می توانی انفاق کنی..

و صد تومان می توانی انفاق کنی..

ولی پانصد هزار تومان به کار می آید..

 

تو صد تومان ات را انفاق کن...

بیشتر از صفر تومان است..

 

شیطان زیاد حرف میزند..

اینجا زندان است..

اجنه من را زندان کرده اند..

از همان اول می دانم که منافق سراغ ام می آید...

 

ولی امیدم را از دست نمی دهم...

من هم رجایی ام..

 

چرا در مکاشفه دوباره حاتمی باید..

سر آقا پسر را ببوسد...

 

یک روح سیاه در سراسر وجودم زندگی می کنند..

آن روح سیاه را می بینم..

 

همان روح سیاه توهین می کند..

و حرف های بد می زند..

 

جالب است..

برای مدیریت شیطان..

هر وقت شیطان توهین کرد ..

می گویم قال الشیطان...

این گونه شیطان را توبیخ کنند..

مثل آیات قران که خداوند دیالوگ های شیطان را می گوید ..

 

و می گوید قال الشیطان..

 

جالب است ..

شیطان خودش فحش می دهد..

بعد می گوید شلاق ات بزنم...

اره شیطان را شلاق بزنید..

 

 

من فقط می خواهم آن روح سیاه را اخراج کنم...

حاضرم برای این اخراج هر کاری کنم...

 

همین روح سیاه جلوی قران خواندن را می گیرد..

امام حسین علیه السلام من...

 

همین روح سیاه، منافقین را جذب می کند..

 

در جواب سفسطه و مغالطه و غیره هم یک جواب دارم..

پرتقال تعارف کردند ..

به جای سفسطه و مغالطه و چون و چرا..

آن را بخورید چند بار که خوردید مزه اش را دیدید ...

 

آن را قبول می کنید..

خودتان را از خوردن پرتقال محروم نکنید...

خودتان را از دین و مذهب و روحانیون محروم نکنید...

 

همیشه با خود می گویم..

ای کاش در تمام ابعاد زندگی مومن بودم‌‌‌...

 

تا با خیال راحت می توانستم از اسلام و مومنین دفاع کنم...

ای کاش..

 

گاهی کم کاری و انتخاب های نادرست...

کاری می کند تا آدم..

با خیال راحت نتواند از اسلام دفاع کند..

یعنی حق دفاع نداشته باشد، فردی که خرما می خورد نمی تواند منع رطب کند...

 

ولی دوست دارم توبه نصوح می کردم..

و از اسلام دفاع...

 

من حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارم..

چون به جای حاج عباس..

می گوید خدایا من را بفرست دنبال کارهای آسان...

چون این گونه آدم وقتی بار سبک بردارد، مطمینا از پس اش و عهده اش بر می آید..

 

 

و این گونه گناه و نقض عهد نمی کند..

 

ربنا با تحمل علینا ما لا طاقه لنا به...

و استعملنا بما تسیلنا غدا عنه..

واستفرغ ایامنا فیما خلقتنا له..

 

یاحق 

یاحق