پرنده زخمی
يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۵۱ ب.ظ
بسم الله
کردگارا !
هر آنگاه که از آسمان روح به زمین جسم نزول می کنم
پر و بالم زخمی شده
و دوباره خونین بال سر به کوی دوست می برم
کردگارا!
نه روحم طاقت زمین را دارد
و نه جسمم نای زخمی شدن را
کردگارا!
درست است که سیم های خاردار زمین را
توان از هم گسستن روح نیست
ولی کردگارا
آن ها را توان زخمی کردن پر و بال هست . . .
کردگارا!
روحم آزرده
و دلم از دست این دنیای پست بسی رنجیده
کردگارا !
محبت را چه کسی درک کند به جز صاحب محبت
و قیمتش را چه کسی بداند به جز صاحب نعمت
کردگارا!
دنیایت را یارای تحمل معنای عشق و محبت ندیدم و نیافتم
و همان به که زمین و آسمانت قبول مسؤلیت نکردند
کردگارا!
پرندگانی می خواهم خونین بال
که هر یک جرعه ای آب بر دهان گیرند
و بر آتش ابراهیم (علیه السلام) ریزند
به امید این که آن آتش گلستانی شود برای خود
کردگارا !
سفری می خواهم همیشگی از خود به خود
کردگارا !
در این سفر تنهایم مگذار
پر و بالم زخمی است
طاقت تنها پریدن را ندارد
کردگارا!
سفرش فراسوی هفت آسمان است
آسمان اول بدجور زخمی اش کرده
امید است آسمان های دیگر دستش را بگیرند
و با خود به عرش برند
کردگارا!
پرنده ما بال دارد
ولی خسته بال است . . . .
یاهو
۹۲/۰۷/۲۱