کفش
عمریه داریم تلاش می کنیم درست راه بریم . . .
ته کفشم رو که می بینم باز می بینم یه ورش بیشتر از اون ورش ساییده
و این یعنی ما هنوز بلد نیستیم درست راه بریم . . .
این یعنی هنوز اون چکشی که تو سر میخ می خوره نیروش باز از یه طرف بیشتره . . . .
این یعنی هنوز راه داریم تا رسیدن به توازن و تعادل . . .
هنوز مونده تا ترازوی خوف و رجامون میزون بشه . . .
خوبه این رو هم قبل اعتکاف فهمیدیم . . .
خوبه خدا خداست وگرنه تو اعتکاف جواب ما یکی به تنهایی رو هم نمی تونست بده . . .
فک کنید قرار باشه خدا ما رو آدم کنه . . .
قرار باشه ما رو یه عبد همیشگی کنه . . .
قرار باشه یه دل به وسعت دریا و آسمون به ما بده . . .
قرار باشه ترازوی خوف و رجامون رو میزون کنه . . .
قرار باشه دیگه هیچ وقت هیچ وقت ما رو تنها نذاره و همیشه ما مهمونیش باشیم . . . .
قرار باشه دیگه همیشه همیشه به ما جازه نده از خونش بریم بیرون . . .
عزیزم چه همه چیز از خدا می خوام . . .
البته خدا هم مسلما عاشق برآورده کردن آرزوهای ماست ولی ما کمیتمون لنگ می زنه . . . .
مثه بچه ای که به زور بخوان بهش غذا بدن ولی حاضر نیست غذا بخوره
بعدش باید این قدر شکلک براش دربیارن تا یواشکی غذا رو بهش بخورونن . . .
خلاصه ماییم دیگه . . .
در پناه حق