تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

شهربازی

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ

جالبه وقتی می زیم شهربازی هیچ کی از ته دلش شاد نمی شه و از ته دلشم ناراحت نمی شه

شهربازی تونل وحشت داره

ماشین بازی داره

قطار کوچیک داره

قایق و دریاچه داره

ترن هوایی داره

سالن تئاتر داره

و . . . . 

جالبه شهربازی هم صحنه های ترس داره و هم صحنه های شادی

ولی هیچ کی نه در عمق وجودش می ترسه و نه شاد می شه

چون از قبلش می دونه که جنس این صحنه شادی و جنس اون صحنه ترس . . . .

چون می دونه همش تصنعیه و اون فقط باید بره تو صحنه و اون حالت رو به خودش بگیره و بیاد بیرون . . . 

چون همه ی این چیزا رو می دونه آب تو دلش تکون نمی خوره . .  . 

.....................................................................................

درسته که شهر ما شهر بازی نیست ولی 

این ماییم که می ریم تو صحنه ها و می یاییم بیرون . . . 

و یه سری صحنه صحنه ی شادی و یه سری ترس و ناراحتی . . . 

درسته که شهر بازی شهر بازیه ولی دقیقا نمونه ی کوچیک شهر واقعی و فلسفه ی شهر واقعی . . . 

شهر بازی می خواد بگه ای آدم جونی که صبح تا شب تو شهری 

یه سری از صحنه های شهر فقط بازی و تو وقتی بازی رو می بری که به بازی بودنش اطمینان داشته باشی

...................................................................................................

اینا همش آزمایشه که خدا ببینه تو دستش رو ول می کنی تا بری بازی کنی یا نه . . . 

تو می فهمی این شهر واقعی هم شهر بازیه یا نه . . . . 

شاید به ظاهر آسون باشه ولی خیلی از ما محو بازی هامون می شیم اونم به راحتی . . . 

گاهی خدا خیلی منتظر می میشه تا ما برگردیم پیشش خیلی . . . 

گاهی بازیا یه ساعته است و گاهی یه عمر . . . 

..............................................................................................

جالبه تو جاده که می ریم ته هر روستا که تموم میشه 

و یا از این ور اگه نگاه کنیم 

سر در هر روستا قبرستان روستاست . . . 

شاید خدا می خواد بگه این آدمایی که خوابیدن همشون یه عمری تو شهر بودن 

یادت باشه که تهش قراره تو هم بیای و این جا بخوابی

پس زیاد سرگرم شهر و شهرنشینا نباش . . . 

بذار این جا برات آرامگاه باشه آرامگاه . . . .

...........................................................

جالبه روزا که با خونواده می رفتیم قبرستون ده

وقتی غروب می شد تموم وجودم رو ترس فرا می گرفت 

ولی وقتی شبا با هم می رفتیم گلزار شهدا

اون جا آروم بود و دلم خیلی بهش خوش می گذشت

اصلا هیچ ترسی نبود . . . 

می دونید گاهی با مردن جسما روح هم می میره و یا اصلا قبل از مردن جسم روح می میره و 

از اون به بعد آدم احساس ترس می کنه در کنار بودن چنین جسمی

ولی گاهی حتی با مردن جسم هنوز روح طرف زنده است و آدم هیچ وقت هیچ وقت احساس ترس نمی کنه

حتی اگر جسم فرد مرده باشه

دلم یه روح زنده می خواد یه روحی که همیشه همیشه زنده باشه

.......................................................................................

این ماه رجب گیر دادیم به خدا ها :)

خب من نمی خوام هی برم و هی برگردم . . . 

اصلا خسته می شم هی ظرف و لباس کثیف بشورم و تمیز شه و دوباره کثیف

دلم یه دریا می خواد که هر چی هم کثیفی توش ریخته بشه تو خودش حل کنه و تمیز بمونه

دلم یه وسعت بی نهایت می خواد یه آسمون بزرگ یه شرح صدر

آره الان ما رفتیم دنبال شرح صدر و وقتی پیداش کردیم بر می گردیم تو کشتی برای ادامه مسیر . . . 

تازه فهمیدم کشتیمون یه شورای امنیت مملکت درون هم می خواد . . .

بالاخره اگه مملکتمون بزرگ بشه دیگه بنده خدا کودکمون یه تنه خسته می شه هرچند که الحمدلله اونم داره بزرگ میشه . . . . 

خدا برامون حفظش کنه خیلی موجود عزیزیه 

البته یه عالمه دوست داره دوست صمیمی 

از این دوستای آدمیزادی که صبح تا شب مثه کودک ما بهمون گیر می دن

خدا خودش و دوستاش رو حفظ کنه که به ما تو یافتن صراط مستقیم و موندن توش کمک می کنن

چقدر خوبه آدما ما را نقد می کنن و ضعفامون رو می گن من عاشق همچین دوستاییم 

خدا هممون رو حفظ کنه :)

در پناه حق


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۸
معرفت جو