تفسیر محبت

سنگ نوشته

تفسیر محبت

سنگ نوشته

مشخصات بلاگ

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

زمان و ایست بازرسی های قیامت

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۳۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

می خوام یه ماجرایی را تعریف کنم که پارسال برامون اتفاق افتاد ولی گویا قسمت نبود تا امروز ازش حرف بزنیم . . . 

پارسال با رفقا رفته بودیم دیدار رهبری البته صبحش رفته بودیم نماز حاج آقا مجتبی تهرانی و کلا اون روز از صبح تا شب سر کلاس درس بودیم و خدا مدام به ما چیز یاد می داد آخه بعدش هم برگشتیم مراسم محرم مسجد دانشگاه . . . .اصلا روز عجیب -غریبی بود و نایاب که آدم می یاست قدرش را بدونه . . . .

جالبه وقتی می گن بعضی از آدما وقتشون براشون مهمه مثال بارزش رهبرمونه آخه صاف سریع اومدن دوست عزیزشون را زیارت کردن، آخرین حرفاشون را با یار سفر کرده زدن و نمازشون را خوندن و رفتن . . . .

بذارین راجع به زمان بگم

ماها بعضیامون کارت ملاقات داشتیم ولی بعضی ها نه. 

می دونید به اون جا که رسیدیم خانمه گیر داد که نه بی کارت اصلا نمی شه خلاصه ما یه عده از ورودی رد شدیم و یه سری از رفقا رفتن کارت گیر بیارن . . . .

و در واقع اون یه عده ای که رفتن تو و مخاطب آزمایش بودن یعنی خدا بهشون گفته بود این آزمایشه ها، اونا آزمایش اول را رد شدن چون در مرام دوستی این بود که یا همه با هم بریم ملاقات یا هیچ کی یعنی می یاست بگیم اگه قسمت باشه و قرار باشه ما رهبر را زیارت کنیم بالاخره می کنیم، این جمله که "تا یار که را خواهد و میلش به که باشد" خیلی جالبه همون "ما شاء الله کان لا حول و لا قوه الا بالله" . . . .و می یاست همه پشت در صبر کنیم تا ببینیم دوستان تونستن کارت بگیرن یا نه. . . (البته بگم که بعضی از دوستانی که رفتن تو اصلا مخاطب آزمایش نبودن و اون ها خطایی نکردن و تنها مخاطب های آزمایش خطاکردن، بعد بهتون می گم چه جوری حالمون گرفته شد...)

می گن تو قیامت منزل به منزله و تو یه عالمه منزل باید توقف کنیم و بازرسی بشیم همینه . . . . ما در منزل اول که وایسادیم دیدیم الحمدلله بچه ها هم تونستن کارت بگیرن و به صف ما ملحق شدن این جا باز رسمش بود که توبه کنیم و برگردیم ته صف و از این جا به بعد دیگه با هم باشیم ولی باز هم . . . .

منزل دوم که وایسادیم چون این دفعه گیت ها بیشتر بود یه صف به تعدادی گیت تقسیم شد و رفقای ته صف هم در یکی از گیت ها وارد شدن، حالا این گیت ما این قدر بازرسش دقیق بود که یه عالمه ما را تو صف معطل کرد و همون دوستانی که کارت ملاقات نداشتن و ته صف بودن از گیت رد شدن و ما هنوز ته صف گیت خودمون بودیم . . . . 

یعنی وقتی می گن تو قیامت بعضی ها همین جوری تند تند و بی زمان از منزلگاه ها و ایست بازرسی ها رد می شن همینه . . . . این جاست که می گن زمان معنی نداره . . . 

اگه خدا بخواد یکی یارش رو زودتر زیارت کنه و این رو بخواد ربطی به کارت ملاقات نداره، ربطی به زمان نداره . . . . همه فقط و فقط دست خداست . . . .(البته بگیما این که ما این جوری رفتار کردیم شاید به خاطر همین بود که خدا می خواست این چیزا را به ما یاد بده :) (یعنی از رو نمی ریم، داریم کم کم بزرگ می شیم :) . . .)

............................................................................................................................................

ماجرای بعدی مربوط میشه به تمرین نوشتن :) ما یه رفیق داریم که این بنده خدا خیلی باحاله اصلا حاضر نیست رو یه چی زیاد وقت بذاره و ما هم برای اینکه درس را بهتر یاد بگیریم، هر دفعه این بنده خدا را می شونیم کنار خودمون و درس را براش توضیح می دیم و تمرینی که خودمون 6 ساعت روش وقت گذاشتیم رو بنده خدا 2 ساعته می نویسه، البته بگم که این رفیقمون حق گردن ما زیاد داره و کلی به ما لطف کرده و وظیفمونه . . . .خلاصه وقتی با خودم فک می کنم می بینم زمان برای این بنده خدا هم معنی نداره یعنی خیلی زود الحمدلله کاراش راه می افته . . . .این تمرین چهارمی رو اصلا دوست نداشتم گفتم بی خیال فوقش تحویل نمی دیم ولی عذاب وجدانش بود خلاصه یه دفعه با همین رفیق نشستیم و نیم ساعته ایده زدیم و حل شد . . .

.......................................................................................................................................... 

می دونید بعضی وقتا با خودم می گم آخرش این ایده را خدا باید بندازه تو ذهن آدم گاهی 4 ساعت فک می کنی گاهی دو دقیقه . . . اگه افسار زمان تو دست خودت بود می تونستی کار رو 2 دقیقه ای انجام بدی و باقیش را به کارهای مفید دیگه بپردازی . . . می دونید احساس می کنم اگه خدا خیالش از ما جمع بود که اگه زود کارامون رو راه بندازه ما می ریم سراغ یه کار مفید دیگه، زود کارمون رو راه می انداخت . . . .ولی چون ماها اغلب به بطالت می گذرونیم خدا می گه همون بهتر که دیر بهش ایده را بگم، حداقل این بچه بشینه پای فکر کردن رو درسش . . . .شاید اگه ارزش زمان را می دونستیم خیلی کارای بزرگی می تونستیم تو زمانای اندک انجام بدیم . . . .

.......................................................................................................................................

باز سر محاسبه ی این که اگه بمیرم این خروجی بهتره یا مطالعه دور دوم دفتر گراف گفتیم این کار ارزشش بیشتره ولی تازگی ها خیلی رو ارزش گذاری های زندگیم موندم خیلی . .  .نمی دونم واقعا کار درست در این لحظه چیه همش مجبوریم از فکر مرگ و مردنمون مایه بذاریم . . . . 

اللهم واستعملنی بما تسئلنی غدا عنه واستفرغ ایامی فیما خلقتنی له . . . 

در پناه حق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۰۶
معرفت جو