صدای بهار
بهار که می شود تبارک الله احسن الخالقین را جور دیگری باید گفت . . .
بخواهی یا نخواهی، نسیم بهاری بر تو می وزد و صدای زیبای پرندگان گوشت را می نوازد و صدای شر شر آب، تمام هستی ات را تمام حال و احوالت را دگرگون می کند. . .
بخواهی یا نخواهی چشمه ی وجودت از نو می جوشد و خود به خود لجن هایش را پس می زند و زلال ترین آب ها را بدرقه ی نگاه های با اشتیاقت می کند. . .
بخواهی یا نخواهی تمام هستی سرود زندگی می خواند و تو مهمان طبیعت می شوی طبیعتی که تا چند روز پیش ملتمسانه دست های تهی خود را به سوی آسمان بلند کرده بود و با خالق خود از نیستیش می گفت . . .
بخواهی یا نخواهی خدا دستان تهی رو به آسمانشان را با شکوفه های زیبا می آراید که بار دیگر به طبیعت نشان دهد که ادعونی فستجب لکم . . . .
بخواهی یا نخواهی تمام احوال متحول می شود حتی حال تو و مگر می شود در جشن شادی و بخشش خدا بود و شاد نبود . . .
بخواهی یا نخواهی خدا مهربان ترین مهربانان است و با مهربانی خود قلب تو را نیز مهربان می کند و روح جریان می یابد در جان تو خواه زنده باشی یا مرده
بخواهی یا نخواهی خدا در بهار تو را نیز زنده می کند . . .
بخواهی یا نخواهی خدا رب توست و چه خوب ولایت تو را برعهده گرفته و حواسش هست، حواسش به همه چیز است حتی به هسته ی کوچک تا همیشه الکترون هایی باشند تا بگردند به دور هسته . . . .
مطمئن باش که خدا وقتی حواسش به هسته است به تو که خلیفه ی خدایی و جهان را برای تو آفریده بیشتر از همه حواسش هست . . . .
تو نیز به یاد خدا باش به یاد آفریننده ی هسته که در دل آن نیز محبتش را هویدا می کند . . . .:)
کم کم داره بهار میشه . . . :))