بسم الله
کلا از این سریال خیلی خوشم می یاد
خیلی باحاله
گذشته و حال رو کنار هم آورده
و خیلی خوب به تصویر کشیده که الان هم جنگه
جالبه آدمای مذهبی تو این فیلم، هم خوب دارن و هم بد
یعنی به صرف مذهبی بودن و تو کابینه دولت بودن دلیل خوب بودن نیست
می تونی خودت هم یکی از عناصر همین نظام باشی ولی یه جای کارت لنگ بزنه
................................................................
می دونید واقعیت رو به تصویر کشیده
خیلی ها هم همین الان تو عصر خودمون دارن کار خدا رو می کنن
اونا فهمیدن جبهه و جنگ تموم نشده و با تموم وجودشون دارن تلاش می کنن
...............................................................
نوشدارو شاید حکایت داستان زندگی آقای محمد حق شناس باشه
منظورم دوست ابراهیم هست. شهید ابراهیم
محمدی که به صرف داشتن یه دوست خوب و یه ضمیر پاک مدام مورد هدایت الهی قرار می گرفت
و خدا وسط بیابون گمراهیش به واسطه ی این دوستی صادقانه و پاک، پزرگ راه می زد اونم با چه وسعت
ابراهیم رفت و شهید شد ولی هیچ وقت حتی بعد از شهادت دوستش رو ترک نکرد
البته محمد هم هیچ وقت بی خیال این دوستی نشد و همیشه این دوستی در عمق وجودش ریشه داشت
من عاشق این جور دوستی هام، دوستی محمد و ابراهیم، توی دوران جنگ خیلی ها این جوری با هم دوست بودن خیلی ها
..................................................................
بگذریم
داستان داستان فردی هست که فکر کرده جنگ تموم شده و حالا تموم زندگیش رو فروخته
تا بره اون ور آب برای ادامه تحصیل دخترش
دخترش دانشگاه شریف درست می خونده و قراره اون جا امکانات در اختیارش قرار بگیره و برای یه کمپانی انگلیسی تحقیقات انجام بده
و محمد همه ی این ها رو می دونه و می دونه که داره با این کار آب می ریزه تو آسیاب دشمن
ولی سکوت کرده شاید چون خسته است ولی خسته ی چی رو نمی دونم شاید خسته نشناختن زمان و موقعیت حال رو
................................................................................................
ابراهیم بهش گفته بود حق اینه که بدونی در هر زمانی و در هر مکانی کار درست چیه و اون کار رو بکنی
محمد می دونست که کارش و کاراش داره از حق فاصله می گیره
ولی نه نای رفتن داره و نه نای موندن
می دونید خوبی رو می دونه ولی از تظاهر به خوبی آدما خسته است
اون خوبی صادقانه ای که تو جنگ و بین بچه های جنگ بود رو دیده بود
ولی الان اون سطح از خالصانه خوب بودن رو بین آدمای اطرافش نمی بینه
اون سطح از پاکی رو نمی بینه
به خاطر همین هم خسته است
دلش تنگ هست
خسته است
ولی خب فامیل این شخصیت حق شناسه و دوست شهید زنده اش ابراهیم
اینا هیچ کدوم نمی ذارن که اون مختارانه باطل رو انتخاب کنه
..............................................................................
یه پیشنهاد کاری بهش می شه، یه جهاد جدید ولی مدل امروزیش
و یه دیدن خواب ابراهیم کافیه برای قبول جهاد
وقتی برمی گرده می بینه نه اون جوری که اون فکر می کرده هم نیست
هنوز آدمای باصفا و بامرامی هستن که کار خدا رو بکنن
که از زندگی شون بزنن تا جهاد کنن
هنوز آدمایی مثل ابراهیم پیدا میشن
..............................................................................
خلاصه ما اومدیم به دیار غربت و باقی فیلم رو ندیدیم
ولی من عاشق این فیلمم
عاشق جهاد
عاشق کار جهادی اونم دست جمعی
عاشق آدمای بامرامی که کار خدا رو می کنن
البته تازگی ها خدا گفته می خواد ما رو آزمایش کنه
تا ببینه چقدر راست می گیم
ما هم گفتیم تسلیم ما آدم حرفیم نه عمل
ولی واقعا شاید اگه عملش پیش بیاد پایه ی عمل هم باشیم
یا حق